بازگشت پیکر «رضاشاه» به ایران و جریان عجیب مومیایی! + تصاویر

در سال۱۳۲۰خ رضاشاه پس از گذشت ۳ هفته از اشغال ایران از سوی قوای متفقین، تَن به تبعید داد. ابتدا تصمیم داشت که به هند برود، اما در نزدیکیِ هند، انگلیس‌ها مانع از ورود او می‌شوند و جزیره‌ی موریس در آفریقای جنوبی را برای ادامه‌ی زندگیِ رضاشاه و خانواده‌ و همراهانش تعیین می‌کنند.
رضاشاه

اواخر شهریورماه ۱۳۲۰خ «رضاشاه» پس از گذشت ۳ هفته از اشغال ایران از سوی قوای متفقین و در حالی که حکومت را به پسرش «محمدرضا» واگذار کرده‌بود، تَن به تبعید داد. ابتدا تصمیم داشت تا برای استراحتِ چند هفته‌ای به هند برود، اما در نزدیکیِ هند، انگلیس‌ها مانع از ورود او می‌شوند و جزیره‌ی موریس در آفریقای جنوبی را برای ادامه‌ی زندگیِ «رضاشاه» و خانواده‌ و همراهانش تعیین می‌کنند. تحمل غربت برای او آسان نبود و به مرور بیشتر فرسوده و ناتوان می‌شد. «رضاشاه» توان زندگی در هوای گرم جزیره‌ی موریس را نداشت و مدام نارضایتیِ خود را از اقامت در چنین جایی ابراز می‌کرد و پس از مدتی زندگی در موریس، به ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی نقل‌‌مکان کرد. در نهایت پس از حدود ۳ سال زندگی در تبعید، در ۶۸ سالگی در ۴ مردادماه ۱۳۲۳خ به علت حمله‌ی قلبی در ویلای شخصیِ خود در ژوهانسبورگ درگذشت.

رضاشاه به همراه فرزندان در جزیره‌ی موریس در زمان تبعید
رضاشاه به همراه فرزندان در جزیره‌ی موریس در زمان تبعید

«علی ایزدی» (رئیس‌دفتر رضاشاه) که تا لحظات پس از مرگ هم همراه وی بوده می‌نویسد:

«پس از اینکه فوت «رضاشاه» محقق گردید و پزشکان رسماً آن را تائید نمودند، بلافاصله با حضور دکتر «تنکین» کلیه‌ی اتاق‌ها مُهروموم شد و سپس با حضور دادستان ژوهانسبورگ و وکیل، از کلیه‌ی اسباب و اثاثیه‌ی شخصیِ متوفی که اشیاء قیمتی در آن فقط یک قوطی سیگار و چند سکه و ساعت طلا بود، صورت‌برداری شد و تحویل مدعی‌العموم گردید، تا بعداً قرار نقل و انتقال آن‌ها داده‌شود. چون در آن ایام به واسطه‌ی مشکلات جنگی و فقدان کشتی و معین‌نبودن تاریخ ورود و خروج، به‌ناچار، جنازه مدتی در ژوهانسبورگ باقی می‌ماند، قرار بر این شد که پس از انجام تشریفات لازم، برای حفظ جنازه، آن را مومیایی نمایند. مراسم معمول با سادگی انجام پذیرفت و سپس جنازه را به محلی که در آنجا اجساد را مومیایی می‌کردند، بدون هیچ‌گونه تشریفاتی انتقال دادند و پس از مومیایی، جسد «رضاشاه» را در تابوتی قرار دادند تا به قاهره حمل شود.»

حمل تابوت رضاشاه از مسجد رفاعی به طرف فرودگاه قاهره
حمل تابوت رضاشاه از مسجد رفاعی به طرف فرودگاه قاهره
حمل پیکر رضاشاه در آیین باشکوهی از مسجد رفاعی به طرف فرودگاه قاهره
حمل پیکر رضاشاه در آیین باشکوهی از مسجد رفاعی به طرف فرودگاه قاهره
پیکر رضاشاه در مسجد پیامبر در عربستان
پیکر رضاشاه در مسجد پیامبر در عربستان
پیکر رضاشاه در فرودگاه جده برای پرواز به سمت اهواز
پیکر رضاشاه در فرودگاه جده برای پرواز به سمت اهواز
پیکر رضاشاه بر دوش سربازان عربستان
پیکر رضاشاه بر دوش سربازان عربستان

پس از انتقال پیکر «رضاشاه» به مصر، مراسم تشییع‌جنازه‌ی رسمی در قاهره به عمل آمد. برای این مراسم، شمشیر طلای «رضاشاه» که مرصع به گوهرها و سنگ‌های گران‌بها بود، به قاهره فرستاده‌شد تا طبق رسوم درباری، پیشاپیش جنازه حمل شود، ولی «ملک فاروق» این شمشیر گران‌بها را بعد از انجام مراسم تشییع‌جنازه، به کاخ سلطنتی برد و مراجعات مکرر هیأت اعزامیِ ایران برای پس‌گرفتن آن بی‌نتیجه ماند! ماجرای ربوده‌شدن شمشیر مرصع «رضاشاه» از طرف «ملک فاروق»، پس از کودتای ۲۳ ژانویه‌ی ۱۹۵۲م در مطبوعات مصر انعکاس یافت، ولی دولت جمهوریِ مصر نیز مدعی شد که اثری از این شمشیر نیافته است! هرچه بود جنازه‌ی «رضاشاه» مدتی در مصر ماند تا سرانجام در کابینه‌ی «منصورالملک» (پدر حسنعلیِ منصور) در روزی چون امروز (۱۷ اردیبهشت‌ماه ۱۳۲۹خ) جنازه طی تشریفاتی به تهران حمل و در محل مقبره‌ای که از پیش آماده شده‌بود دفن گردید.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  آنتون چخوف؛ داستانی کوتاه و بسیار تأمل‌برانگیز!
شاهپورها در حال برگرداندن پیکر پدر به ایران
شاهپورها در حال برگرداندن پیکر پدر به ایران
گذشتن تابوت رضاشاه از میان شهر و مردم سوگوار
گذشتن تابوت رضاشاه از میان شهر و مردم سوگوار
در خودرو نهادن پیکر رضاشاه در راه‌آهن تهران
در خودرو نهادن پیکر رضاشاه در راه‌آهن تهران
حمل پیکر رضاشاه با راه‌آهن سراسری از اهواز به تهران
حمل پیکر رضاشاه با راه‌آهن سراسری از اهواز به تهران
آرامگاه رضاشاه، ملک فاروق (فاروق یکم)، رجبعلی منصور (ملقب به منصورالملک)، حسنعلی منصور
بالا: رضاشاه سرانجام در آرامگاهش در کشور ایران آرمید – پایین از راست: ملک فاروق (فاروق یکم) – رجبعلی منصور (ملقب به منصورالملک) – حسنعلی منصور

سال‌ها گذشت تا اینکه در جریان هیجانات پس از انقلاب ۱۳۵۷خ، «آیت‌الله خلخالی» در یک اقدام عجیب، مقبره‌ی «رضاشاه» و «ناصرالدین‌شاه قاجار» و… را تخریب کرد. وی در این‌باره در خاطرات خود می‌نویسد:

«ما به دفتر امام رفتیم و طبق معمول، از هر دری سخن به‌میان آمد و گفته‌شد: زمان آن فرا رسیده‌است که مقبره‌ی پهلوی خراب شود. این ایام مصادف بود با ورود مجدد شاه به مصر، «انور سادات» با پناه‌دادن به شاه، می‌خواست او را در بازگشت به ایران کمک کند، ولی ما می‌خواستیم به او و یاران او نشان دهیم که دیگر در ایران، هیچ‌گونه ریشه و پایه و خانه‌ای ندارد. یکی از انگیزه‌های ما در خراب‌کردن مقبره‌ی پهلوی همین بود و نیز می‌خواستیم طرفداران او در ایران که همچون «ستون پنجم» عمل می‌کردند، به‌کلی مأیوس شوند. ما آن روز به سپاه رفتیم و سرپرست سپاه، امکانات لازم را در اختیار ما گذاشت. ما حدود ۲۰۰ نفر باهم جمع شدیم و با بیل و کلنگ، به طرف حضرت عبدالعظیم به‌راه افتادیم. من در صحن مطهر حضرت عبدالعظیم، سخنرانیِ پُرشوری ایراد کردم و گفتم: دوره‌ی قرارگرفتن بناهای زشت و زیبا در کنار هم، پس از انقلاب اسلامی ایران، دیگر به پایان رسیده و مردم مسلمان ایران نمی‌توانند در کنار مزار شهیدانِ به‌خون‌خفته و چهره‌های درخشان تاریخ اسلام، مانند حضرت عبدالعظیم، مقبره‌ی جنایتکارانی مانند «رضاخان» و «ناصرالدین‌خان» (ناصرالدین‌شاه قاجار) و «منصور» (حسنعلی منصور) و دودمان پهلوی را تحمل نمایند. باید به هر وسیله‌ای که شده، مقبره‌های سردمداران کفر و الحاد تخریب شود. مردم لحظه‌به‌لحظه تکبیر می‌گفتند و ابراز شادی می‌کردند. من حدود سه‌ربع‌ساعت برای مردم صحبت کردم و صحن حرم مملو از جمعیت شد.»

تخریب آرامگاه رضاشاه پهلوی
تخریب آرامگاه رضاشاه پهلوی
تخریب آرامگاه رضاشاه پهلوی
تخریب آرامگاه رضاشاه پهلوی
صادق خلخالی
صادق خلخالی در سال ۱۳۵۸خ در گفت‌و‌گویی با هفته‌نامه‌ی امید ایران گفته بود: «وقتی جنازه‌ی رضاخان را (به ایران) می‌آوردند، ما بنزین تهیه کردیم که جنازه را آتش بزنیم، ولی متأسفانه نشد.» اشاره‌ی او به بازگشت جسد رضاشاه به ایران در سال ۱۳۲۹خ و پیش از انقلاب اسلامی است.

با فرمان «خلخالی» کار تخریب با کمک مردم شروع شد، ولی «خلخالی» بعد متوجه شد که مقبره به‌قدری محکم ساخته شده که هیچ بیل و کلنگی به آن کارگر نیست! کار تخریب مقبره‌ی «رضاشاه» حدود ۲۰ روز طول کشید و از دینامیت و جرثقیل به‌غیر از تخریب دستی هم استفاده شد! «صادق خلخالی» که پیشتر تصمیم داشت که مومیاییِ «رضاشاه» را به آتش بکشد، هرچه دنبال باقی‌مانده‌ی پیکر شاه گشت، چیزی پیدا نکرد، تا اینکه پس از گذشت ۳۸ سال در ۲ اردیبهشت‌ماه‌ سال ۱۳۹۷خ، در جریان گودبرداری، نزدیک به محلِ سابقِ آرامگاه «رضاشاه»، جسدی مومیایی در یک محفظه‌ی بتنی کشف شد. مسئولین در ابتدا همانند همیشه تکذیب و سپس صحت خبر را تأیید کردند.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  چارلز دیکنز؛ رمان‌نویس مشهوری که حامی حقوق کودکان بود + تصاویر

مومیایی رضاشاه پهلوی

مومیایی رضاشاه پهلوی

اما آیا این مومیاییِ «رضاشاه» بود؟! در این‌باره «احمد ابوحمزه»، ری‌شناس مشهور به «روزنامه‌ی شهروند» می‌گوید:

«اسنادی هست که تأیید می‌کند این مومیایی، صددرصد به «رضاشاه» تعلق دارد. من پیش از دیدن عکس‌ها هم این را گفته‌ بودم.»

او از «معظمی»، مسئول اسبق موزه و کتابخانه‌ی آستان عبدالعظیم (فرزند مؤذن آستان) روایت می‌کند که ٢٠‌ سال پیش در نخستین همایش ری‌شناسی گفته‌بود: وقتی «شهبانو فرح» یا دیگر خاندان شاه به مقبره‌ی «رضاشاه» می‌آمدند، آن‌ها را به مقبره‌ای که همه می‌بینند نمی‌بردیم؛ چون جنازه آنجا نبود! نزدیکان می‌دانستند که قبر اصلی جای دیگری‌ست…!

فرح پهلوی
پرتره‌ی رسمیِ فرح پهلوی، سال ۱۳۵۱خ

«ابوحمزه» ادامه می‌دهد:

«آستان عبدالعظیم درست روی محل اصلی که جسد قرار داشت، حوض بزرگی درست کرده‌بودند و در واقع محل اصلیِ جسد، حتی چند متر پایین‌تر از حوض بود. پیکر «رضاشاه» هیچ‌وقت در محل قبر نبود. برای همین بود که ۳۸ ‌سال پیش در زمان تخریب مقبره، جسد را پیدا نکرده‌بودند…»

هرچه هست، با گذشت ۴ سال از پیداشدن مقبره‌ی مومیاییِ «رضاشاه»، هنوز معلوم نیست که با این پیکر چه کرده‌اند!

مومیایی رضاشاه پهلوی

بد نیست مطلب را با خاطره‌ای از «جعفر شهری‌باف» در جریان خاکسپاریِ پیکر «رضاشاه» به پایان برسانیم. مرحوم «شهری‌باف» در کتاب «قلم سرنوشتِ» خود می‌نویسد:
عکس زمان تبعیدش که با یک کُت‌و‌شلوار توسی‌رنگ بی‌اُطو که شانه‌های کُتش، از آنجا که بی‌اندازه لاغر شده‌بود آویخته، و شلوارش زانو زده‌بود. با گیوه‌ای که به‌پا داشت و همچنان سنت سرزمینش را حفظ کرده‌بود، همراه با چهره‌ای غم‌بار و نگاهی بی‌هدف، آثار ناامیدی و حسرت از او نمایان می‌شد. در مشابهت با نکته‌ی این ماجرا؛ یکی محمود سَبُک‌تَگین را در خواب دید که بعد از هزارسال همه‌ی اندامش متلاشی شده، مگر چشمانش که در چشم‌خانه هَمی گردیده…! چون دلیلش را از یک رهگذر پرسیدند گفت: «هنوز چشمش نگران است که مُلکش با دگران…»

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  ازدواج شاه با «زیبا‌ترین زن جهان» فوزیه! + آلبوم تصاویر

رضاشاه پهلوی

ناامیدی از امیدهای در دل پرورانده که به حِرمان کشیده شده‌بود و حسرتِ دولتِ از دست رفته و مالی که به او وفا نکرده و نتوانسته‌بود دستگیرش شود… حتى مختصر منقولی که از طلا و جواهر با خودش بُرده‌بود، همراه با صندوق‌های تریاکش که برای تسکین غم می‌برد، دشمن با تغییردادن کشتی‌اش از چنگش بیرون کشیده‌بود. چون موقع خروج از مرز می‌خواسته سوار کشتی شود، یک کاپیتان انگلیسی جلو می‌آید و با ادای احترام به عرض می‌رساند که می‌توانم در صورت علاقه‌ی اعلیحضرت، کشتی‌ای که دولت شما خریداری کرده را در لنگرگاه متوقف کنم و در معرض بازدید قرار دهم؟! بعد همین‌که از کِشتی‌اش جدایش می‌کنند، آن را به حرکت درمی‌آورند و «رضاشاه» که به‌راه‌افتادن کشتی را می‌بیند، سر و صدا می‌کند و با ناسزا، کشتیِ خود و اموالش را طلب می‌کند که ناخدا می‌آید و با یک سیلیِ سخت آرامش می‌سازد! سیلی‌ای که باعث رنجوریِ گوش وی تا پایان عمرش می‌شود، و کشتیِ تریاک و طلا و جواهرات، به مقصد معلومی می‌رود! که از قول سعدی در باب هفتم در تأثیر تربیت از گلستان باید گفت:

سخت است، پس از جاه، تحکم‌بردن | خو کرده به ناز، جُورِ مردم‌بردن!

رضاشاه پهلوی

حتی از جنازه‌اش هم می‌ترسیدند؛ ترسی ریشه‌دوانیده در تمام وجود ملت از زمان قدرت‌نمایی و زهره‌چشم‌گرفتن‌های دوران حکومتش که تزریق کرده‌بود، نه‌تنها در دل افراد عادی و به دور از هر امری از امور، بلکه در وجود قوی‌دلانی که شیر از صلابت‌شان زهره می‌ترکاند نیز رسوخ کرده‌بود! رُعب و هراسی که نه‌تنها تا زمان نفوذ و حیاتش، بلکه تا لحظه‌ی خاکسپاریِ جنازه‌اش هم که ۹ سال از برکناری و تبعیدش گذشته‌بود، در دل‌ها باقی مانده‌بود! در این سخن بین مردم که این نه جنازه، بلکه زنده‌ی اوست که برگشته و می‌خواهد به‌طور ناگهانی خودش را نشان دهد! دلیل غیبتش را هم بدین‌صورت توجیه می‌کردند که نَمُرده، بلکه می‌خواسته با این روش، دوست و دشمن خودش را بشناسد!

نگارش و گردآوری؛ قجرتایم

آرامگاه رضاشاه پهلوی
چه تصویر حیرت‌انگیزی!

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

4.3/5 - (6 امتیاز)

4 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *