داستان‎‌های تاریخی پادکست شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت دوازهم

عزت راهِ خلاصیِ میرزاباقر از زندان را فقط در جلب محبت فراش‌باشی می‌داند و به‌همین‌خاطر، کارهایی نیز به‌عمل می‌رساند. حال در این بین حاجی‌ابوالقاسم؛ پدر میرزاباقر هم دست‌به‌کار شده تا برای رهاییِ پسرش کاری کند. عزت با جلب محبت فراش‌باشی و حاجی‌ابوالقاسم با پیشنهاد رشوه، کمک بزرگی به‌پایان یک مشکل و آغاز داستان جدیدی می‌کنند…!

در ادامه بشنوید
داستان‎‌های تاریخی؛ شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت یازدهم

میرزاباقر به‌راحتی می‌تواند با رشوه‌ دادن مبلغی از دست مأموران خلاص شود، اما پولی ندارد و از سوی دیگر چون از طرف پدر طرد شده، بیچاره و نالان در فکر فرو رفته است. با توجه به‌این شرایط، به‌جز عزت، کس دیگری نمی‌تواند برای او دلسوزی و چاره‌ اندیشی کند. او نیز به‌ملاقاتش می‌رود و با هزار امید بازمی‌گردد…!

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‎‌های تاریخی؛ شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت دهم

قحطی در شهر قم بسیار بالا گرفته و فقر و گرسنگی و بیماری مردم را آواره کرده‌است. محمد با شیخی آشنا می‌شود و او نیز به‌ تجسس از احوال محمد برمی‌آید. با توجه به‌ وضعیت حاکم، ظاهراً آینده‌ی خوبی در انتظار محمد و خانواده‌اش نیست. در این بین میرزاباقر هم اسیر مأموران حکومت و باج‌خواهیِ آن‌هاست…!

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‎‌های تاریخی؛ شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت نهم

محمد مجبور می‌شود که برای فرار از پچ‌پچه‌های مردم و آبروریزی‌های خواهر بزرگش عزت، همراه با مادر و خواهر کوچک‌ترش شهر را تَرک کنند. هرچند که با توجه به‌شرایط آن زمان، کوچ و مسافرت برای مردم اصلاً آسان نبوده، اما تصمیمِ قبلی، باید به‌عمل درآید و نگرانی‌های مادر نیز بی‌اثر است. در این راه شیخی نیز به‌کاروان می‌پیوندد و…

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‌های تاریخی- شکرتلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت هشتم

خانواده‌ی عزت بسیار ناموس‌پرست هستند و به‌هیچ‌وجه توان پذیرش رسوایی را ندارند، اما برای جلوگیری از حرف مردم بسیار دیر شده‌است. پدر عزت مردی مسن و بسیار گوشه‌گیر می‌باشد که با شنیدن اخبارِ زندگیِ دخترش، بی‌اندازه خشمگین می‌شود تا به‌وسیله‌ی پسر خود؛ یعنی همرا با برادر عزت، این لکه‌ی ننگ را پاک سازند…!

در ادامه بشنوید
پادکست شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت هفتم

خانم‌باجی از رسوم مردسالاری و بایدهای آن در تاریخ اجتماعیِ ایران می‌گوید. عزت همچنان به‌دنبال راهِ چاره‌ای است تا درد خود را دوا کند. بر همین اساس، تفکرات او حوالیِ تفرقه‌اندازی و فتنه‌انگیزی می‌چرخد و با نصایح و راه‌کارهای خانم‌باجی به‌ ضدیت با حاجی‌تقی بازرگان می‌پردازد…!

در ادامه بشنوید
پادکست شکر تلخ داستان‌های تاریخی

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت ششم

رحیم‌نِی‌زن و شکوفه، مصداق دو عاشق وفادار و به نوعی لیلی و مجنون قصه‌ی ما هستند. داغِ پنهان دردِ عزت نیز مزیدی بر دخالت‌های بیشتر خانم‌باجی برای کمک به‌ او می‌شود. خانم‌باجی با تمام خوب و بدش برای عزت، گذشته‌ای مشابه به‌خودِ او دارد و هدایت ماجرا را کاملاً به‌دست می‌گیرد…!

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‌های تاریخی شکرتلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت پنجم

میرزا صادق داستان را متوجه شده‌است، اما در تفهیم آن به‌حاجی‌تقی بازرگان قصه‌ی ما، باید نهایت هوش و ذکاوت را به‌خرج بدهد تا اسباب ناراحتی و تلخی و رنجش حاجی نشده‌ باشد. خانم‌باجی مسئولیت درمان عزت را بر عهده میگیرد و و او را با روایت داستان‌های عجیب همراهی می‌کند…!

در ادامه بشنوید
پادکست شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت چهارم

میرزاباقر گیر می‌افتد و با شخصیتی به‌نام حاجی‌تقی آشنا می‌شوید. او که تاجر است و به‌تازگی از سفرِ کاری بازگشته‌است، خاطرات جالبی برای دوستان و آشنایانش به‌همراه دارد. مردی که با تظاهر به‌تقدس، در پی شکار برّه می‌باشد. خانم‌باجی نیز پایان داستان را تکان‌دهنده می‌کند…!

در ادامه بشنوید
پادکست شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت سوم

قبل از طلوع آفتاب، میرزاباقر داستان ما از خواب برمی‌خیزد و لباس بسیار تمیز، زیبا و فاخری به‌تَن می‌کند. پس از اتمام آرایش سر و زلف و زرق و برق، با همسرش کبری بگو مگویی دارد. او برای آزادیِ یکی از دوستانش می‌رود، اما دل همسرش به درستی شور چیز دیگری را می‌زند…!

در ادامه بشنوید