پادکست داستان‎‌های تاریخی؛ گزنه (طمع و جبران)

گزنه؛ طمعِ غیرقابل جبران، هفت از یازده

ناپدری نویسنده‌ی نوجوان، دست کمی از پدرش ندارد. همچنین در ادامه‌ی ماجرا او را مجبور به‌همکاری در شغل چراغچی‌گری می‌کند و بارِ سنگینی بر دوشش می‌گذارد. همین امور موجب تفکر مستقل‌شدن می‌شود تا اتاق و اسبابی فراهم کند و دردسرش کم‌تر شود، اما در این میان نامه‌ای از پدرش در اراک دریافت می‌کند…!

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‎‌های تاریخی؛ گزنه (سرنوشت)

گزنه؛ موجودات و سرنوشت، شش از یازده

نویسنده‌ی نوجوان به‌دکان آرایش‌گری می‌رود و آن هم خوش‌ عاقبت نمی‌شود. مادرش از شوهر دوم بچه‌ای می‌آورد که چندان باب مِیل او نیست و رابطه‌اش با مادر و ناپدری را وارد چالشی جدید می‌کند؛ چرا که از طرفی باید بچه را نگهداری کند، از طرف دیگر نیز به‌شغل جدید بپردازد که اصلاً راضی به‌انجام آن نیست…!

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‎‌های تاریخی؛ گزنه (پول و بدنامی)

گزنه؛ پول و بَدنامی، پنج از یازده

زندگیِ مادر نویسنده‌ی نوجوان پس از شوهر اول، با شوهر دوم نیز بر همان منوال می‌باشد، اما با توجه به‌ اخلاق این زن، سعی در رفع مشکلات دارد. فرزندش نیز باید کار کند و منتِ نانِ سفره‌ی ناپدری را نپذیرد. از همین رو، او را به‌کبابی گذاشتند و در این شغل هم مشکلاتی وجود داشت که در آینده وارد چالش‌های سختی خواهد شد…!

در ادامه بشنوید
پادکست تاریخی گزنه

گزنه؛ ضعف انسان در امید، چهار از یازده

نویسنده‌ی نوجوان با توجه به‌کنجکاوی‌هایش، نامادری را در وضع شرم‌آوری می‌بیند و همین بهانه کافی‌ست تا پدرش او را پس زند و به‌تهران بازگرداند. او با جستجوی مادرش در تهران، متوجه وضع عجیبی می‌شود که همان باعث طردش می‌شود و باید به‌ اقوام پناه ببرد. نا امیدی نسبت به‌ شرایط از اتفاق جدیدی مطلعش می‌کند…!

در ادامه بشنوید
پادکست گزنه دزدها و گدایان

گزنه؛ انسان‌های دزد و گدا، سه از یازده

نتیجه‌ی اطاعت از دستور پدر، رو آوردن به‌گدایی بود، اما نویسنده‌ی نوجوان برای چنین عملی ساخته نشده‌بود. به‌هرحال باید پول به‌دست آورد. در حین قدم‌ زدن با گونی و پای لَنگ در گورستان قم، گدایی او را جذب و مبهوت می‌کند. گویی هم‌ صحبت به‌جایی پیدا کرده‌است، اما اطاعت از اوامر او، شرمگینش میکند..!

در ادامه بشنوید
گزنه اطاعت از والدین

گزنه؛ اطاعت از والدین، دو از یازده

نامادری مدرسه را برایش در نوجوانی ممنوع کرده و دستور به‌کار داده‌ بود. او را به‌یک حلبی‌ساز سپردند و کنجکاوی‌های بچه‌گانه‌اش از کار بیکارش ساخت. پس از این نیز باید گونی به‌دست می‌گرفت و پشگل و پِهِن و پوست انار جمع می‌کرد، هرچند که آسان نبود و مشکلاتی را برای او به‌ وجود آورد!

در ادامه بشنوید
گزنه به نام عشق

گزنه؛ به‌نام عشق، یک از یازده

ماجرای گزنه با روایت یک عشق از سوی نویسنده در دوران نوجوانی شروع می‌شود، اما در بند و اسارت پدری که فقط به‌ فکر شکم و شهوت خود است. همچنین داستان با وجود جدایی از مادر و زندگی با  نامادری در قم همراه می‌باشد. او در نوجوانی با تمام سختی‌ها و کمبودها در طول روایت، از عشق صحبت می‌کند…!

در ادامه بشنوید
پادکست تاریخی شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل پنجم – قسمت ششم (پایان)

وقت تصمیم نهایی رسیده‌است. کبری یا باید به‌میرزاباقر بپیوندد و  زن دوم را تحمل کند، یا طلاق و جدایی از هر دو فرزند را تجربه کند. او با تصمیمی راسخ به‌سوی خانه‌ی جواهر رفت، اما گویی پاهایش حرکت نمی‌کرد و افکار تلخ بسیاری پریشانش ساخته‌بود، اما پایان این داستان چه می‌شود…؟!در فصل دوم همراه قجرتایم باشید.

در ادامه بشنوید
پادکست تاریخی قجرتایم

شکر تلخ؛ فصل پنجم – قسمت پنجم

میرزاباقر پس مدتی طولانی و تامل بسیار، متوجه شد هرچه می‌کشد از افکار و اعمال خودش می‌کشد. با جواهر زد و خورد کرد و در عمل، باز هم رامِ او شد. در نهایت تصمیم گرفت تا هر دو زن خود را در یک خانه و زیر یک سقف نگهداری کند. کبری اصلاً راضی نبود و میرزاباقر به‌او اولتیماتوم داد. کبری باید تصمیم بگیرد…!

در ادامه بشنوید
رضاشاه پهلوی پادکست

شکر تلخ؛ فصل پنجم – قسمت چهارم

میرزاباقر و کبری دوباره آشتی کرده‌اند و او از رابطه با جواهر به‌شدت پرهیز می‌کند و دوری می‌جوید. همین امر موجب شد تا جواهر رو به‌خانه‌ی کبری بیاورد و آبروریزی به‌راه اندازد. دعوا و جنجال هَووها ماجراهایی به‌راه انداخت که میرزاباقر بسیار عصبانی شد و تصمیم گرفت با کبری تسویه حساب کند…! اما چه تسویه حسابی…؟

در ادامه بشنوید