مقدمهای بر برندگان قرن چهاردهم
در آخرین شب قرن (۲۹ اسفندماه ۱۴۰۰خ)، مدال قهرمانیِ قرن چهاردهم را به گردن زنان ایرانی میآویزم، و فقط خودم میدانم از نوشتن این متن و بیان این ادعا چقدر به خودم میبالم و میدانم – اگر عمری بود – روزی روزگاری که آفتاب لب بوم شدم، از این نوشتهام یاد میکنم و میگویم من در واپسین شب قرن نوشتم: «زنان ایرانی برندگان قرن چهاردهم» بودند. کمی صبوری پیشه کنید تا دلایل این ادعایم را بگویم…
کابوسهای اجتماعی
من از همهی دردها و نارضایتیها، اجحافها و تبعیضها و از همهی دردِدلهای زنان باخبرم. مطمئن باشید اگر بخواهم حرف زنها را بنویسم، به پشتوانهی کنجکاویِ نظریام، چنتهام پُرتر از خودِ زنان است و حتی میتوانم به خاطرات دوری اشاره کنم که شاید خودِ زنان و دختران فراموش کرده باشند… مثلاً میتوانم از مدیر دبیرستانشان یاد کنم که چهرهی دختران را زیر نور با دقت میکروسکوپی نگاه میکرد، مبادا مویی از صورت دختران کم نشده باشد (و وای اگر مویی از گونهای کم شده بود!) یا میتوانم از ناظم جلادمنشی نام ببرم که بهخاطر جوراب رنگروشن، بدترین تحقیرها را نثار دختری نوجوان – و پُرغرور – میکرد. داستان آن هیولا که با سر بُریدهی زنش در خیابان فخر میفروشد و آن پدر ملعونی که داس بر گلوی دخترش مینهد، کابوسی اجتماعی است که همه از آن باخبرند. این را هم میدانم که هنوز راه زیادی مانده تا زنان به آن برابریِ حقوقی که خواستار و شایستهاش هستند، برسند.
رؤیای زنان اول قرن و حق مطلق
اما من تاریخاندیشم. مقیاس فهمم از جهان، روز و ماه و سال نیست. کوچکترین واحد اندازهگیریِ من «دهه» است و معشوقهام ایزدبانوی تاریخ است. از این منظر اگر بخواهم نخستین روزهای قرن چهاردهم شمسی را با واپسین روزهایش مقایسه کنم، به بانگ رسا میگویم، بزرگترین برندهی قرن زنان بودند. درست است که امروز زنان مطالبات معوق جدی و مهمی دارند، اما اگر یکی از آنان بانوانِ سختکوشِ جنبش زنان ایران که در سال ۱۳۰۰خ زندگی میکرد، امروز سر از گور برآورد و احوال زنان را ببیند، شک نکنید از غلیان شوق و فوران شور دوباره جان به جانآفرین تسلیم میکند! زیرا به چشم میبیند تاریخ چه بیپروا و بیکموکاست، حق را به آنها دادهاست. جایگاهی که زن امروز با زحمت و مبارزهی خودش و به رغم مقاومتهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی به دست آورده، رؤیای زنان اول قرن بود.
اگر از من بپرسند، از دید تاریخی، چرخش روزگار بیشترین حق را به چهکسانی داد و چهکسانی میتوانند از عمق جان فریاد بزنند: «دیدید ما راست میگفتیم»؟ شک ندارم در رتبهی اول زنانیاند که حوالیِ سال ۱۳۰۰خ برای ارتقای وضعیت اجتماعیِ زنان تلاش میکردند! بگذارید بیشتر توضیح دهم: همیشه در هر جامعهای میان دو طرز فکر مخالف، جدل و جدالی وجود دارد و همیشه با گذشت زمان ممکن است مشخص شود حق با این جناح یا آن جناح بودهاست – شاید هم در نهایت ایزدبانوی تاریخ حق را بین آن دو جناح تقسیم کند. اما تاریخ «حق مطلق» – دقت کنید! حق مطلق را به زنانی داد که اول قرن برای آزادیِ زنان تلاش میکردند. هیچ گروه و جناح دیگری در منازعات اجتماعی و سیاسی نمیتوانید پیدا کنید که تاریخ، چنین «مطلق» به آنها حق داده باشد. زنان اول قرن چهاردهم بر حق بودند و میدانیم که در علوم انسانی، اطلاق امر «مطلق» به هر چیزی چقدر دشوار یا حتی محال است. اما اینجا من از تعبیر «حق مطلق» دفاع میکنم.
از خواب و خیال تا تحقق
تعجب نکنید! همهی چیزهایی که امروز برای ما – حتی برای سنتیترین و محافظهکارترین اقشار جامعه – «مطلقاً» بدیهی است، مانند اینکه استاد دانشگاه زن باشد، مدیر بخش فروش یا تولید زن باشد، پزشکی که چشمتان را جراحی کند زن باشد و همهی چیزهای بدیهیِ دیگر…، اول قرن فقط در رؤیاهای کوشاترین فعالان جنبش زنان مانند خواب و خیالی دستنیافتنی مطرح میشد و عموم جامعه به آنها میخندیدند! حتی دولتمردانِ آزادیخواهِ پُرمدعا! آری! قرن چهاردم قرن پیروزیِ زنان بود! قرنی بود که زنان هویت، جایگاه، شخصیت حقیقی و حقوقی و – این اواخر رفتهرفته – جسمشان را از جامعه پس گرفتند و تحقق بخشیدند. این پیروزی را زنان مدیون شور، تلاش، جانکَندن و مبارزات خودشانند – البته درصد بسیار ناچیزی از مردانی که در این مسیر کمکی کردند یا حداقل سنگاندازی و کارشکنی نکردند. این مسیر متوقف نخواهد شد. هر گاه خواستید در برابر زنانِ مطالبهگر بایستید، یاد همان کسانی بیافتید که صدسال پیش زنان کنشگر را به سخره میگرفتند و تاریخ امروز سرتاپای خودِ آنها را به سخره میگیرد…
برندگان قرن! پیروزیتان شادباش و راهتان پایدار…
نگارش و گردآوری؛ مهدی تدینی، مترجم و پژوهشگر در حوزهی تاریخ و اندیشهی سیاسی/اجتماعی