اقتصاد ژاپن؛ کشور کوچکی که آمریکای عظیم را بلعیده بود!

ژاپن اواخر دهه‌ی ۸۰م پس از بریتانیا، به دومین سرمایه‌گذار بزرگ در آمریکا بدل شد که این بسیاری از آمریکایی‌ها را نگران می‌کرد. در دهه‌ی ۹۰م روابط از این نیز بیش‌تر شد. ۱۹۹۰م این دو کشور روی‌هم یک‌سوم تولید ناخالص جهان را تشکیل می‌دادند، اما اقتصاد ژاپن چگونه به این‌جا رسید؟
اقتصاد ژاپن

«ژاپن و آمریکادوستی»

«مهدی تدینی» در مورد رشد اقتصاد ژاپن پس از شکست سنگین در جنگ جهانی دوم و رابطه با آمریکا می‌نویسد: ژاپن برای من سرزمین عجایب است… سرزمین شتاب و پیشرفت، زیبایی و تکنولوژی. مردمانی عجیب، فرهنگی خاص و الگویی ارجمند. یکی از حیرت‌های من در مواجهه با ژاپن، رابطه‌اش با آمریکاست. ژاپن با تلنگر و سرنیزه‌ی آمریکایی‌ها از خواب بیدار شد، خیلی‌زود با آمریکا وارد رقابت – بهتر است بگویم چشم‌وهم‌چشمی – شد و به‌راستی شتابان‌ترین پیشرفت را در مقایسه با همه‌ی ملت‌های دنیا برای خود رقم زد. امپریالیسم و توسعه‌طلبیِ افسارگسیخته و حتی فاشیسمی که در پیِ این توسعه در ژاپن در نیمه‌ی اول قرن بیستم ظهور کرد، نمی‌تواند چیزی از ارزش‌های آن پیشرفت شتابان کم کند. اما در این‌میان، شاید خاص‌ترین رابطه، میان ژاپنی‌ها و آمریکایی‌ها وجود داشته‌است… در نهایت، ژاپنی‌ها که در برهه‌ای آمریکاستیزترین ملت جهان بودند، به یکی از آمریکادوست‌ترین ملت‌ها تبدیل شدند و گذر زمان هم اثبات کرد، اراده‌ای بومی و ملی پشت این آمریکادوستی است. بگذارید مروری بر این رابطه‌ی عجیب کنیم…

اقتصاد ژاپن و روابط با آمریکا
ملاقات فومیو کیشیدا نخست‌وزیر ژاپن با جو بایدن رئیس‌جمهور ایالات متحده‌ی آمریکا در مِی ۲۰۲۲م

از جنگ و جنایت تا صلح و دوستی

برای من هیچ تردیدی وجود ندارد که یکی از جنایات شنیع قرن بیستم، بمباران اتمیِ ژاپن بود. هر قدر هم بخواهیم این رخداد را در بافت جنگ ببینیم و یادآوری کنیم، این ژاپن بود که اول در هاوایی به آمریکا حمله کرد و هر قدر هم بگوییم به هر حال جنگ جنگ است و هر یک‌روز پیروزیِ زودتر مانع خون‌ریزی بیش‌تر می‌شود، باز هم نمی‌توانم این آدم‌کُشیِ هولناک را بپذیرم؛ هر چند ژاپن خود یک‌سرِ جنایات جنگی بود: از کشتار بی‌دلیل مردمان شرق تا بیگاری‌کشیدن از همسایگان و تجاوزهای جنسیِ بی‌شمار.

به هر حال آمریکا با هولناک‌ترین اسلحه، ژاپن را به زانو درآورد. اما بر خلاف تصور بسیاری، ژاپنی‌ها یکی از آمریکادوست‌ترین ملت‌ها هستند. نظرسنجی‌های مختلف در ۱۰ سال اخیر نشان می‌دهد، بین ۷۰ تا ۸۰ درصد ژاپنی‌ها نگاه مثبتی به آمریکا دارند که این یکی از بالاترین درصدهای آمریکادوستی در جهان است! آمریکا در عین حال، بزرگ‌ترین شریک تجاریِ ژاپن است و حدود ۲۰ درصد صادرات ژاپن به آمریکاست. یکی از پرسش‌هایی که معمولاً در ذهن ایرانیان است، مسئله‌ی رابطه‌ی ژاپن و آمریکاست؛ این پرسش به‌ویژه به دلیل تنش‌های سیاسی میان ایران و آمریکا بسیار مطرح می‌شود. نظراتی که درباره‌ی رابطه‌ی ژاپن و آمریکا مطرح می‌شود، معمولاً دقیق نیست و بر پیش‌فرض‌های نادرستی استوار است.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  نشان بند جوراب؛ نگاهی به ماجراهای سه شاه قاجار و این نشانِ خواستنی! + تصاویر
اقتصاد ژاپن جنگ جهانی دوم
گروه رقص ژاپنی در دوره‌ی شووا (دوران پادشاهیِ امپراتور هیروهیتو)

روابط ژاپن با آمریکا پس از دو جنگ جهانی

سابقه‌ی شروع روابط آمریکا و ژاپن به دهه‌ی ۱۸۵۰م می‌رسد. در آن‌زمان ژاپن انزواطلبیِ لجوجانه‌ای پیشه کرده‌بود و آمریکایی‌ها کشتی‌های جنگیِ خود را به ساحل ژاپن آوردند و به عبارتی با نشان‌دادن چنگ‌و‌دندان با زور و ارعاب، درهای رابطه با ژاپنی‌ها را به‌روی خود گشودند. اما همان گشایش اجباریِ کشور به‌روی آمریکایی‌ها آغازی بود برای این‌که ژاپنی‌ها متوجه عقب‌ماندگیِ خود شوند و به‌سرعت در عرض چند دهه کوشیدند این عقب‌ماندگی را جبران کنند (درباره‌ی سرآغاز رابطه‌ی ژاپن و آمریکا که بحث جالبی است، نوشتار دیگری لازم است). ژاپن در جنگ جهانی اول در طرف متفقین و علیه آلمان بود، اما از پایان جنگ اول رفته‌رفته روابطش با آمریکا تیره و تیره‌تر شد تا این‌که با حمله‌ی ژاپن به پرل هاربر در ۱۹۴۱م جنگی تمام‌عیار میان آمریکا و ژاپن درگرفت و بمب اتم آن را خاتمه داد. ژاپن اشغال شد و آمریکا شرایط صلح خود را به این کشور دیکته کرد.

نظام حاکم بر ژاپن دموکراتیک است و همواره امکان مخالفت با دولت و اعتراض سیاسی وجود داشته‌است. حتی در یک نظام دیکتاتوری هم نمی‌توان صداها را به‌طور کامل خفه کرد، چه‌رسد به یک دموکراسیِ مطمئن مانند ژاپن. بنابراین اگر بغضی نسبت به آمریکا وجود می‌داشت، می‌توانست خود را نشان دهد؛ حتی به‌رغم سرکوب. عجیب این‌که وقتی روابط آمریکا و ژاپن را از ۱۹۴۵م مرور می‌کنیم، مخالفت ملیِ گسترده و فراگیری با آمریکایی‌ها در ژاپن نمی‌یابیم. تنها موردی که اعتراضات ضدآمریکایی نمود بزرگ‌تری داشت، وقتی بود که قرارداد امنیتیِ جدیدی میان ژاپن و آمریکا در ۱۹۶۰م به امضاء می‌رسید. در این‌زمان اعتراضات و اعتصابات گسترده‌ای از سوی چپ‌ها و دانشجویان در مخالفت با این قرارداد صورت گرفت و باعث شد سفر «آیزنهاور» به ژاپن لغو شود؛ گرچه در نهایت این قرارداد به تصویب رسید.

در جریان این اعتراضات وقتی «جیمز هَگِرتی» سخنگوی مطبوعاتیِ «آیزنهاور» به ژاپن رفت، خودروی او در فرودگاه هانِدا در محاصره‌ی مردم گیر کرد و ناگزیر او را با هلیکوپتر از میان مردم نجات دادند. نیروی اصلیِ پشت این اعتراضات حزب سوسیالیست ژاپن بود. حتی همین اعتراض حیرت آدمی را بیش‌تر می‌کند تا این‌که کم‌تر کند! این‌که حزب سوسیالیست، به‌عنوان حزب اصلیِ چپ‌ها مخالف گسترش روابط با آمریکا باشد، نه‌تنها عجیب نیست که بدیهی است! نکته‌ی عجیب این است که قاعدتاً ملی‌گرایان باید نیروی محرک اصلیِ آمریکاستیزی باشند! آمریکاستیزیِ سوسیالیستی را نمی‌توان به هویت ژاپنی ربط داد، بلکه یک انگاره‌ی ایدئولوژیک است که همه‌جای دنیا وجود داشته و وجود دارد.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  یکشنبه‌ خونین؛ سرکوب هولناک اعتراضات مسالمت آمیز روس‌ها + فیلم
اقتصاد ژاپن حمله به پرل هاربر
غرق‌شدن نبردناو یواس‌اس کالیفرنیا با حمله‌ی ژاپن به پرل هاربر

همکاریِ ژاپن با آمریکا در تأمین امنیت

باز هم بر خلاف تصوری که در ذهن برخی از ما ایرانی‌ها وجود دارد، ژاپن با بی‌میلی نیروی نظامیِ خود را گسترش می‌داد و حتی آمریکایی‌ها در مقاطعی به ژاپن اصرار می‌کردند در حفظ امنیت خود کوشاتر باشد! برای مثال در دهه‌ی ۱۹۸۰م ژاپن از افزایش نیروهای آمریکایی در اقیانوس آرام استقبال می‌کرد! به عبارت عامیانه، انگار به ژاپنی‌ها خوش گذشته‌بود و از این‌که هزینه‌ی امنیت‌شان به‌پای آمریکایی‌ها بود راضی بودند و آمریکایی‌ها هم فهمیده‌بودند ژاپنی‌ها عملاً از آمریکا کولیِ امنیتی می‌گیرند. باز در همان دهه‌ی ۸۰م، وقتی با افزایش بهای ین، هزینه‌های حضور نظامیِ آمریکا در ژاپن بسیار افزایش یافت، ژاپن در واکنش به درخواست آمریکا بی‌درنگ پذیرفت که بخشی از هزینه‌ها را بر عهده گیرد. افزون بر این، ژاپن به کشورهایی که برای آمریکا اهمیت امنیتی داشتند (مانند مصر، ترکیه، پاکستان؛ و بعد کشورهای اروپای‌شرقی پس از فروپاشیِ شوروی) کمک مالی می‌کرد. در جنگ ایران و عراق، ژاپن در خلیج‌فارس در مین‌روبی و محافظت از نفت‌کش‌ها با آمریکایی‌ها همکاری می‌کرد؛ و به عمان و اردن کمک مالی می‌کرد. قسمت بامزه‌ی قضیه این بود که آمریکا گلایه داشت چرا قانون‌اساسیِ ژاپن اجازه نمی‌دهد این کشور حضور فعال‌تری در امور امنیتی داشته‌باشد.

اقتصاد ژاپن چگونه است
اسکورت نفت‌کش کویت توسط ناوهای آمریکا در تاریخ ۲۱ اکتبر ۱۹۸۷م

اقتصاد ژاپن در روابط تجاری با آمریکا

اما عمق روابط این دو کشور در امور اقتصادی است. تراز تجاریِ ژاپن با آمریکا برای نخستین‌بار در سال ۱۹۶۵م مثبت شد. یعنی عملاً از دهه‌ی ۶۰م ژاپن در برابر آمریکا برتریِ تجاری یافت. در دهه‌ی ۱۹۸۰م افزایش بهای ین در برابر دلار، به ژاپن اجازه می‌داد کالای بیش‌تری از آمریکا وارد کند و سرمایه‌گذاریِ بیش‌تری هم در این کشور کند. ژاپن اواخر دهه‌ی ۸۰م پس از بریتانیا، به دومین سرمایه‌گذار بزرگ در آمریکا بدل شد که این بسیاری از آمریکایی‌ها را نگران می‌کرد. در دهه‌ی ۹۰م روابط از این نیز بیش‌تر شد. ۱۹۹۰م این دو کشور روی‌هم یک‌سوم تولید ناخالص جهان را تشکیل می‌دادند. ۳۴ درصد صادرات ژاپن به آمریکا بود (و ۱۱ درصد برعکس). این درصد به معنای واقعیِ کلمه خیره‌کننده است! گویی ژاپن کوچک، آمریکای عظیم را بلعیده بود! ۱۹۹۱م حدود ۱۵۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاریِ مستقیم از سوی ژاپنی‌ها در آمریکا صورت گرفت (و فقط ۱۷ میلیارد دلار برعکس). تراز منفیِ آمریکا در برابر ژاپن و نگرانیِ این کشور از قدرت اقتصادیِ ژاپن باعث می‌شد آمریکا به توکیو فشار آورد تا بازارهای خود را به‌روی کالاهای آمریکایی بگشاید. برای مثال در ۱۹۹۴م پس از مذاکراتی ۱۵ ماهه، آمریکا اجازه یافت در سه حوزه‌ی بیمه، ارتباطات و فناوریِ پزشکی به ژاپن صادرات کند! راستی! یک‌دلار در سال ۱۹۷۰م برابر با ۳۵۰ ین بود، اما در ۲۰۱۰م یک‌دلار برابر با ۸۰ ین شده‌بود. یعنی در طول چهار دهه، قدرت ین در برابر دلار حدوداً ۴.۵ برابر شد!

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  آلبوم تصاویر؛ اختراعات عجیب و جالب در تاریخ جهان! بخش اول
اقتصاد ژاپن توکیو
نمایی از توکیو، ژاپن، مربوط به سال ۲۰۰۹م

تأثیر آمریکادوستی در اقتصاد ژاپن

البته می‌دانم در نظر بسیاری هنوز همه‌ی این‌ها هیچ ارزشی ندارد. این‌دست شاخص‌ها در نظر کسانی که نگاه نظامی‌گرایانه دارند، در نهایت هیچ‌و‌پوچ است. در نهایت مطمئن باشید از این می‌گویند که ژاپن مستعمره‌ی آمریکاست و در اشغال نظامی است… اما شاید در این‌میان، بی‌فرهنگ و بی‌هویت‌بودن، پوچ‌ترین بهتانی باشد که می‌توان به ژاپنی‌ها زد. مگر می‌شود ملتی که نخستین ناو هواپیمابر جهان را صدسال پیش ساخت، عرضه نداشته‌باشد در طول ۷۰ سال یک جنبش سیاسیِ ضدآمریکایی در خود بپروراند؟! ژاپنی‌ها، ملتی سربلند، دوست‌داشتنی، موفق و کامیاب‌اند که به‌جای شعار، تلاش کردند، ساختند و استعدادهای خود را شکوفا کردند. همان‌طور که ۱۲۰ سال پیش «ناصرالملک» دولت‌مرد بزرگ ایرانی، ژاپنی‌ها را به دلیل هوشیاری تحسین می‌کرد، من هم آن‌ها را تحسین می‌کنم. در یک‌کلام، ژاپنی‌ها یک‌جا به این نتیجه رسیدند که وقت خود را بابت آمریکاستیزی هدر ندهند!

اقتصاد ژاپن عکس توکیو
نمایی زیبا از توکیو، ژاپن سرزمین عجایب…

نگارش و گردآوری؛ مهدی تدینی، مترجم و پژوهش‌گر در حوز‌ه‌ی تاریخ و اندیشه‌ی سیاسی/اجتماعی
(تصویر اول این پُست: ژنرال «مک‌آرتور» فرمانده‌ی پیروز آمریکا، در کنار «هیروهیتو» امپراتور شکست‌خورده‌ی ژاپن در جنگ جهانی دوم)

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

امتیاز دهید!

2 پاسخ

  1. سلام, پستتون به شدت عالی بود، ولی عکسها در وب سایت قجر باز نمی‌شوند و اعلان این سایت مسدود شده است نمایش داده می‌شود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *