پادکست داستان‎‌های تاریخی؛ گزنه (آتش سرد عشق)

گزنه؛ آتشِ سردِ عشق، یازده از یازده (پایان)

زمان دل‌کندن از کسب تجربه‌ است. پدر نویسنده‌ی نوجوان او را مجاب می‌کند تا به‌تهران برگردد؛ چرا که خودش در فکر تغییراتی است. دل‌کندن نه از کار و شهر، بلکه از عشق دوران نوجوانیش اصلاً کار آسانی نیست، اما بی‌چون و چرا باید دستور پدر را اطاعت کند. تو گویی تلخی‌ها را پایانی نیست…! در آینده چه میشود؟ همراه قجرتایم باشید.

در ادامه بشنوید
گزنه نااُمیدی و ناکامی

گزنه؛ ناامیدی و ناکامی، دَه از یازده

یک حادثه‌ی ناگوار برای نویسنده‌ی نوجوان موجب روی‌آوری او به‌طبابت می‌شود. همین امر او را در جمعی از افراد قرار می‌دهد که با وجود کاستی‌ها لذت می‌برد و تجربیات شیرینی کسب می‌کند. او با وجود تمام دردی که دارد به‌زندگی ادامه می‌دهد. روزی از سوی نامادری مورد لطف قرار می‌گیرد و همین لطف، عشق و علاقه‌اش به‌دختر او را برمی‌انگیزد..!

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‎‌های تاریخی

گزنه؛ حکومتِ فهم یا جهل، نه از یازده

احوال نویسنده‌ی نوجوان بهتر شد و سرِکار برگشت، اما دکان نانوایی نیز بر اثر اعمال گذشته‌ی پدر از بین می‌رود و بدهی بالا می‌آید. او دوستانی نیز در اراک و محل سکونت پیدا کرده که یکی از آن‌ها ازدواج می‌کند، اما آداب شب زفاف را نمی‌داند و از همه‌چیز بی‌اطلاع است. نویسنده‌ی نوجوان نیز قواعد سنتی را به‌ او آموزش می‌دهد، اما…!

در ادامه بشنوید
دائما یکسان نماند

گزنه؛ دائماً یکسان نماند، هشت از یازده

از آن‌جایی که پدر نویسنده‌ی نوجوان قول سپردن دکان بقالی در اراک را به‌او داده، امور فروشندگی و دیگر وظایف را برایش شرح می‌دهد، اما پدرش چندان مایل به‌پذیرش مسئولیت نیست و همچنان مانند دوران جوانی‌اش رفتار می‌کند. به‌همین دلیل پس از ورشکستگیِ بقالی، یک نانوایی باز می‌کند که آن‌هم چندان جالب از کار درنمی‌آید و …!

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‎‌های تاریخی؛ گزنه (طمع و جبران)

گزنه؛ طمعِ غیرقابل جبران، هفت از یازده

ناپدری نویسنده‌ی نوجوان، دست کمی از پدرش ندارد. همچنین در ادامه‌ی ماجرا او را مجبور به‌همکاری در شغل چراغچی‌گری می‌کند و بارِ سنگینی بر دوشش می‌گذارد. همین امور موجب تفکر مستقل‌شدن می‌شود تا اتاق و اسبابی فراهم کند و دردسرش کم‌تر شود، اما در این میان نامه‌ای از پدرش در اراک دریافت می‌کند…!

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‎‌های تاریخی؛ گزنه (سرنوشت)

گزنه؛ موجودات و سرنوشت، شش از یازده

نویسنده‌ی نوجوان به‌دکان آرایش‌گری می‌رود و آن هم خوش‌ عاقبت نمی‌شود. مادرش از شوهر دوم بچه‌ای می‌آورد که چندان باب مِیل او نیست و رابطه‌اش با مادر و ناپدری را وارد چالشی جدید می‌کند؛ چرا که از طرفی باید بچه را نگهداری کند، از طرف دیگر نیز به‌شغل جدید بپردازد که اصلاً راضی به‌انجام آن نیست…!

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‎‌های تاریخی؛ گزنه (پول و بدنامی)

گزنه؛ پول و بَدنامی، پنج از یازده

زندگیِ مادر نویسنده‌ی نوجوان پس از شوهر اول، با شوهر دوم نیز بر همان منوال می‌باشد، اما با توجه به‌ اخلاق این زن، سعی در رفع مشکلات دارد. فرزندش نیز باید کار کند و منتِ نانِ سفره‌ی ناپدری را نپذیرد. از همین رو، او را به‌کبابی گذاشتند و در این شغل هم مشکلاتی وجود داشت که در آینده وارد چالش‌های سختی خواهد شد…!

در ادامه بشنوید
پادکست تاریخی گزنه

گزنه؛ ضعف انسان در امید، چهار از یازده

نویسنده‌ی نوجوان با توجه به‌کنجکاوی‌هایش، نامادری را در وضع شرم‌آوری می‌بیند و همین بهانه کافی‌ست تا پدرش او را پس زند و به‌تهران بازگرداند. او با جستجوی مادرش در تهران، متوجه وضع عجیبی می‌شود که همان باعث طردش می‌شود و باید به‌ اقوام پناه ببرد. نا امیدی نسبت به‌ شرایط از اتفاق جدیدی مطلعش می‌کند…!

در ادامه بشنوید
پادکست گزنه دزدها و گدایان

گزنه؛ انسان‌های دزد و گدا، سه از یازده

نتیجه‌ی اطاعت از دستور پدر، رو آوردن به‌گدایی بود، اما نویسنده‌ی نوجوان برای چنین عملی ساخته نشده‌بود. به‌هرحال باید پول به‌دست آورد. در حین قدم‌ زدن با گونی و پای لَنگ در گورستان قم، گدایی او را جذب و مبهوت می‌کند. گویی هم‌ صحبت به‌جایی پیدا کرده‌است، اما اطاعت از اوامر او، شرمگینش میکند..!

در ادامه بشنوید
گزنه اطاعت از والدین

گزنه؛ اطاعت از والدین، دو از یازده

نامادری مدرسه را برایش در نوجوانی ممنوع کرده و دستور به‌کار داده‌ بود. او را به‌یک حلبی‌ساز سپردند و کنجکاوی‌های بچه‌گانه‌اش از کار بیکارش ساخت. پس از این نیز باید گونی به‌دست می‌گرفت و پشگل و پِهِن و پوست انار جمع می‌کرد، هرچند که آسان نبود و مشکلاتی را برای او به‌ وجود آورد!

در ادامه بشنوید