در روز ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷، محمدرضاشاه پهلوی، آخرین پادشاه ایران برای همیشه کشور را ترک کرد و چند روز پس از آن نظام شاهنشاهی ایران پس از ۲۵۰۰ سال تداوم برای همیشه از بین رفت. چندی پیش خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارشهای خبرنگاران خود را همراه با تصاویر آن روز تاریخی منتشر کرد که خواندن آن تامل برانگیز است.
در این گزارش چنین آمده است: «تیتر- ایران خروج شاه را جشن میگیرد- محمدرضا پهلوی، شاه گریانی که از پادشاهیاش رانده شده، روز سهشنبه با جت سلطنتی خود راهی خارج شد. سفری که شاید بازگشتی نداشته باشد. خروج او از ایران موجب انفجار شادی در میان میلیونها نفر از ملت او شد. اگر مخالفان پیروزمند او به هدف خود برسند خروج شاه از کشور به منزله پایان سلطنت در سرزمینی خواهد بود که به مدت ۲۵۰۰ سال شاهان بر آن حکم راندهاند. ایرانیهای شادمان به خیابانهای تهران ریختند و با رقص و آواز پیروزی مبارزات علیه مردی که از سال ۱۳۲۰ بر این ملت حکومت کرده است را جشن گرفتند.آنها میخواندند و شعار میدادند که «شاه برای ابد رفته است».
“ویدئویی کمتر دیده شده از آرشیو آسوشیتدپرس از شادی مردم در روز ۲۷ دی ۱۳۵۷”
رانندهها بوق میزدند و چراغهای اتومبیلها را روشن کرده بودند. مردم تصاویر آیتالله خمینی را در دست داشتند، روحانی مسلمان ریشویی که جنبش گسترده سیاسی و مذهبی که شاه را مجبور به فرار کرد، رهبری کرده است. ولی همه ایرانیان خوشحال نیستند. منابع دیپلماتیک گفتند نظامیان طرفدار شاه در شمال تهران به سوی تظاهرکنندگان شلیک کرده و چند نفر مجروح شدهاند. این خشونتها نشانهای از وجود شکاف در ایران و احتمال تداوم خونریزی است.شاه ۵۹ ساله شخصا خلبانی هواپیمای سلطنتی را به عهده گرفت و هواپیما پس از صعود به آسمانِ روشن تهران به سمت اسوان در مصر پرواز کرد. در آنجا انور سادات رئیسجمهوری مصر از شاه ایران استقبال کرد.انتظار میرود او قبل از سفر به آمریکا که رسما یک «مرخصی طولانی» توصیف شده است چند روزی اینجا بماند. قرار است در اسوان با جرالد فورد رئیسجمهوری سابق آمریکا ملاقات کند که از مدتها پیش تصمیم داشت برای دیدار با انور سادات به اسوان بیاید. جیمی کارتر رئیسجمهوری آمریکا در مصاحبهای که سهشنبه شب از شبکه خبری انبیسی پخش شد گفت به نظر او اتحاد جماهیر شوروی، همسایه شمالی ایران، خواستار ثبات در ایران است.
این مصاحبه روز شنبه و قبل از خروج شاه ضبط شده بود. آقای کارتر گفت تغییر حکومت در ایران «به این معنا نیست که ایران دیگر وجود ندارد». حکومت اتحاد جماهیر شوروی هنوز در این زمینه موضعگیری نکرده است. خبرگزاری تاس در گزارشی از نیویورک اساسا گزارش خبرگزاریهای غربی را نقل کرد، ولی در عین حال گفت شاه «همچون یک فراری، بدون بدرقه تشریفاتی و گارد احترام»، ایران را ترک کرد.به گفته یک شاهد عینی در فرودگاه تهران، هنگام نزدیک شدن شاه به پلکان هواپیما دو افسر گارد شاهنشاهی زانو زده و پای او را بوسیدند، او از آنها خواست که برخیزند و بعد افسران یک قرآن روی دست گرفته و شاه و همسرش قبل از بالا رفتن از پلکان از زیر آن عبور کردند. شاه کتو شلوار مشکی و پالتو و شهبانو فرح کلاه و شال پوست (خز) به تن داشت.محمدرضا پهلوی، «آریامهر، شاهنشاه، قبله عالم و سایه پروردگار» رویاهای در هم شکسته برای شکوه سلسله پهلوی و یک وضعیت سیاسی متلاطم را به جا گذاشت. رابرت اچ. رید- ژانویه ۱۹۷۹- آسوشیتدپرس»
محمدرضاشاه پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ از این روز چنین یاد میکند:
«نمیتوانم و بر آن نیستم که احساساتم را هنگامی که در شانزدهم ژانویه ۱۹۷۹ [۲۶ دی ۵۷] به اتفاق شهبانو عازم فرودگاه میشدیم شرح بدهم. احساس میکردم واقعه شومی در شرف وقوع است، زیرا با تجربهتر از آن بودم که درباره آنچه احتمال وقوعش میرفت، تصوری نداشته باشم. میخواستم خود را قانع کنم که رفتنم از ایران هیجانات را فرو خواهد نشاند و از نفرتها خواهد کاست و آدمکشها را خلع سلاح خواهد کرد. امیدوار بودم به رغم خرابیهای وسیعی که به دستور دیوانگان آشفتهحال وارد آمده بود، بخت با شاهپور[شاپور] بختیار یاری کند و کشور پایدار بماند. باد سردی که در آن فصل سال معمول بود، در فرودگاه مهرآباد میوزید. چند ردیف هواپیما بر اثر اعتصاب بیکار مانده بودند. در زیر هواپیمای بوئینگ، مقامهای کشور برای خداحافظی با من گرد آمده بودند: شاهپور [شاپور] بختیار، رؤسای مجلسین، وزراء و ژنرالها. به همه آنها پیروی از دوراندیشی و تدبیر را توصیه کردم. خداوند شاهد است که هر چه در توان داشتم برای حفظ آنان که به من خدمت کرده بودند انجام دادم. امام جمعه [آیتالله سید حسن امامی] که همیشه هنگام مسافرتم برای انجام مراسم مذهبی حضور می یافت، نیامده بود! چه بسا بعضی از مردم عدم حضور او را سوء تعبیر کرده و به آن اهمیت خیالی داده بودند. این مرد بیچاره، واقعا بیمار بود و چند هفته [ماه] بعد در ژنو از دنیا رفت. ولی نسخهای از قرآن را که هیچگاه از خود دور نمیکنم با خود داشتم.از اظهار وفاداریی که آن روز نسبت به من ابراز شد، بشدت تحت تأثیر قرار گرفتم. سکوت دلخراشی حکمفرما بود که جز با هق هق گریه شکسته نمیشد. آخرین تأثیر کشور بر من که ۳۷ سال بر آن سلطنت کرده بودم و قدری از خونم را در راهش ریخته بودم، عمدتا از دیدن ناراحتی عمیق بر چهره کسانی ناشی می شد که برای خداحافظی با من گرد آمده بودند و اشک در چشمانشان حلقه زده بود.»
محمدرضاشاه در اولین مرحله از سفر بدون بازگشت خود وارد آسوان مصر شد و به هنگام ورود مورد استقبال رسمی و تشریفاتی انورسادات قرار گرفت و مدتی در هتلی در یک جزیرهی مصنوعی در وسط رود نیل سکنی گزید.
نگارش و گردآوری: قجرتایم
یک پاسخ
متاسفم