چکیدهی اپیزود دوم از فصل پنجم؛
میرزاباقر بدون خبر از کبری و خانواده، برگشت بهتهران و مشغول به کار بنّایی شد. نیاز بهمکان او را همصحبت بهزنی کرد که دلالِ ازدواجهای محلی بود. میرزاباقر با خودش عهد کردهبود که دیگر خانواده را نبیند و مجدداً هم ازدواج نکند. او بر عهد و پیمان خودش راسخ بود، اما دلاش جای دیگری را سِیر میکرد…!
نویسنده؛ جعفر شهری باف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادۀ محترم خود به اشتراک بگذارید، سپاسگزاریم.