مزاح درباری؛ شوخی کریمشیرهای با ناصرالدینشاه!
در دورهی ناصرالدینشاه ماههای محرم و صفر تهران ماتمکدهای واقعی بود، از هیچ نقطهای صدای ساز و آواز برنمیخاست. هیچکس هم جرأت نداشت که جشن و سُروری برپا کند! ناصرالدینشاه هم هر ساله در اندرون عزاداری داشت و روضهخوانیِ مفصلی تدارک میدید، اما ماجرای مزاح درباری چیست؟!
شاهزاده ظلالسلطان؛ سایهی شاه یا شاهی در سایه!
شاهزاده ظلالسلطان دکمهی شلوار را در حضور من باز کردند، پیشخدمتباشی احلیل شاهزاده را با دست گرفته، در گلدان نهاد. شاهزاده ادرار کردند، همان پیشخدمتباشی آب ریخت و طهارت گرفت. اعتمادالسلطنه که در دربار تهران بود، از خودِ شخصِ ناصرالدینشاه هم چنین رفتاری را ندیده و تعجب کردهبود.
دین و سیاست؛ انحطاط و عقبماندگی پس از امیرکبیر!
روزهای خبر ممنوعیتِ واکسنهای غربی و خرافات پیرامون آن مانند ارسال GPS توسط واکسن و کنترل بدن را به یاد میآورید؟! پیشتر به خدمات امیرکبیر به صورت جَستهگریخته اشاره شدهاست، اما در این پست به چند نمونه از وقایع پس از قتل او میپردازیم که مربوط به رابطهی دین و سیاست است.
محمدتقی نجفی؛ از این حرامترت هست صد به دیناری؟!
نوشتهاند روزی فتحعلیشاه به دیدار حاج شیخ محمدباقر رفتهبود که پسربچهای را در اتاق او دید و ششدانگ روستای پُربرکت شاهآباد را به این کودک هدیه داد. این کودک محمدتقی نجفی مشهور به آقانجفی بود که از همان روز بارَش را بست و از ثروتمندترین روحانیون دورهی قاجار به حساب میآمد.
عباس میرزای قاجار؛ گویی ما محکوم شدهایم!
همانطور که پیشتر در پستهای پیج اینستاگرام و وبسایت قجرتایم آمدهاست، به یقین، «عباس میرزای قاجار» از کسانیست که از روی کمال دلسوزی و علاقه به مملکت میخواست ایرانیان را به هر نحوی که امکان داشت با تمدن فرنگی آشنا کند و در این راه از هیچ کوششی مضایقه ننمود.
قاتل عنکبوتی؛ «سعید حنایی» اعدام شد! مستند + تصاویر
نامش سعید حنایی بود؛ رزمندهی جبهههای حق علیه باطل و جاری کننده حکم دین در حکومت اسلامی، اما رسانههای وقت به او لقب «قاتل عنکوبتی» را داده بودند؛ نامی هولناک که به دنبالش چند کلمه هم میآید: «شانزده جسد، تعصب و واپسگرایی مذهبی، روسری، زنان روسپی!»
لوطیان؛ اوباشی شرور که در خدمت روحانیون بودند!
لوطیان اوباشی بودند که به علت فقر، اقدامات شرورانه میکردند و جذب بسیج میشدند و از بروز اغتشاشات جلوگیری میکردند! این اظهار نظر گذشته از آیتالله علمالهدی بسیار تأملبرانگیز است. تأملبرانگیز از آنجا که نمونههای بسیاری از آنچه که بیان شد، در تاریخ معاصر ایران گزارش شدهاست.
میرغضب؛ آیا میدانید چه کسی بود و چگونه میزیست؟! (۱۸+)
میرغضب مردی بود خشن و دائمالخمر با لباس سرخ و خنجری به کمر و چهرهای کریه، با کلاهپوست بلند پُرپشم و سبیلهای کُلُفت پریشان که مشاهدهاش مو بر اندام انسان راست مینمود. شغلش افتخاری بدون مواجب بود و برای زندگی از رشوه و درآمد مزدوری میگذشت و از انجام مأموریت تأمین میگردید.
صبر ایرانیان؛ اگر نان نیست، آفتاب جهانتاب هست!
اسپرینگ رایس ۲ دوره وزیرمختار انگلیس در ایران بود. مأموریت رایس با دوران گسترش دامنهی نفوذ روسیهی تزاری در ایران مصادف است. نامههایی که او در این دوره نوشته، صحنههای تأملبرانگیزی از وضع اجتماعی پیشِ چشم خواننده قرار میدهد. بخوانید و «صبر ایرانیان» را تخمین بزنید.
فوبیای حشرات؛ خاطرهای جالب و شیرین از کسروی!
زمانی که احمد کسروی در عدلیه مشغول به کار بود، وزیر عدلیهی تهران، به علت سر و سامان پیداکردن وضعیت عدلیهی زنجان در زمان ریاست کسروی، او را مرد خوشنام و کاردانی یافته بود. پس تصمیم گرفتند که او را برای ریاست عدلیهی شوشتر مأمور کنند. فوبیای حشرات نیز قسمتی از همین خاطرات است.