چکیدهی اپیزود دوم از گزنه؛
نامادری مدرسه را برایش در نوجوانی ممنوع کرده و دستور بهکار داده بود. او را بهیک حلبیساز سپردند و کنجکاویهای بچهگانهاش از کار بیکارش ساخت. پس از این نیز باید گونی بهدست میگرفت و پشگل و پِهِن و پوست انار جمع میکرد، هرچند که آسان نبود و مشکلاتی را برای او به وجود آورد. بعد از این در دکان پسرِ نامادری مشغول بهکار شد، اما…!
تکلیف سختی بهمن تحمیل کرد؛ باید مجازات میشدم…!
نویسنده؛ جعفر شهری باف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادۀ محترم خود به اشتراک بگذارید، سپاسگزاریم.
2 پاسخ
ممنون قجر تایم
خواهش میکنم گرامی 🌹