قلم سرنوشت

قلم سرنوشت؛ پیشرفت و اعتماد به‌نفس، ۹ از ۲۵

نویسنده در بین خاطرات خدمت، به صورت کوتاه برگشته به دوران نوجوانی و اسارت در بند پدر و اراک. پدرش می‌داند که او از طریق حرفه‌ی سلمانی می‌تواند پول نسبتاً خوبی به‌دست آورد، اما این مرتبه با تجربه‌ای که اندوخته، فرار می‌کند و برمی‌گردد به تهران. پس از آن خاطرات خدمت از سر گرفته می‌شود که پایان خوشی ندارد…!

در ادامه بشنوید
قلم سرنوشت

قلم سرنوشت؛ ذهن قوی و تَن ضعیف، ۸ از ۲۵

نویسنده در بین خاطرات خدمت، برمی‌گردد به دورانی که در دکان سلمانیِ معروفی شاگردپادویی می‌کرده. دکانی که استاد حرفه‌ای و سخت‌گیری داشته‌است. پس از آن، از مراحل آرایش مردان می‌گوید که چقدر امر مهمی به‌ویژه برای افراد رده‌بالا بوده‌است. در همان نوجوانی با پیشرفت در کار، دوباره فیل‌اش یاد هندوستان می‌کند…!

در ادامه بشنوید
قلم سرنوشت؛ خدمت اجباری يا اختياری، ۷ از ۲۵

قلم سرنوشت؛ خدمت اجباری یا اختیاری، ۷ از ۲۵

زمان اعزام به خدمت اجباری فرا رسیده‌است. نویسنده باید با دوستان و همکاران و در آخر با مادرش خداحافظی کند. نزدیک به یک دهه از اجباری‌شدن خدمت نظام در دوران رضاشاه پهلوی می‌گذرد و اکنون چالش جدیدی برای نویسنده می‌باشد. تصورات و تخیلات او از نظام و کارزارش، بهشت است، اما همه‌چیز تغییر می‌کند…!

در ادامه بشنوید
قلم سرنوشت؛ اين‌وَر و اون‌وَر، ۶ از ۲۵

قلم سرنوشت؛ این‌وَر و اون‌وَر، ۶ از ۲۵

نویسنده در کارِ کفاشی و در کنار آن دو پیرمرد، با شخصی جدید آشنا می‌شود به‌نام علی‌خان. هرزه‌گویی‌ها و کلنجار بر سرِ مصرفِ تریاک در زمان کار، منتهی می‌شود به سخنان شیخ‌قربان. در اینجاست که سنجش‌ها به میان می‌آیند و بر نویسنده نیز تأثیری عمیق می‌گذارند، اما چالش جدید در زندگیِ او، اعزام به خدمت اجباری‌ست…!

در ادامه بشنوید
قلم سرنوشت؛ ضعف و قوت، ۵ از ۲۵

قلم سرنوشت؛ ضعف و قوت، ۵ از ۲۵

نویسنده همچنان از ناهنجاری‌های اجتماعی در مشاغل موجود فراری‌ست. او با دو پیرمردِ دنیادیده و عجیب آشنا می‌شود که هرکدام ماجرای خود را دارند. گویی گذشته‌ی شیخ‌قربان و سخنانش دلچسب‌تر است، مخصوصاً تیزفهمی‌هایش. به همین دلیل، نویسنده از علاقه و البته ناچاری، در کنار آن‌ها مشغول به کارِ کفاشی می‌شود…!

در ادامه بشنوید
قلم سرنوشت؛ رفيق و شفيق، ۴ از ۲۵

قلم سرنوشت؛ رفیق و شفیق، ۴ از ۲۵

دیگر فراگرفتن کار برای نویسنده سختی ندارد. روزی هوای دیدن مادر به دلش می‌افتد که دیدارش جنجالی می‌شود. تقی‌خان همچنان بر سرِ خشم و کینه و حسادت می‌باشد، مادرش هم به گونه‌ای از آمدن‌های او و دست‌و‌دل‌بازی‌هایش ناراحت است. در این بین او با دو پیرمردِ متضاد آشنا می‌شود که آینده‌اش را مقداری تغییر می‌دهد…!

در ادامه بشنوید
قلم سرنوشت؛ کار و اعتقاد، ۳ از ۲۵

قلم سرنوشت؛ پول و قلم، ۳ از ۲۵

منازعه و مرافعه‌ای رخ می‌دهد که نویسنده در نوجوانی تحت‌الشعاعِ آن حادثه‌ی تلخ قرار می‌گیرد، اما طبیعتاً باز هم شرط بیکاری نیست. از اینجا به بعد است که دست او با قلم آشنا می‌شود تا اشعار عاشقانه‌ای نیز در قالب غزل بنویسد. هرچند که نوشتن و سُرودن و خواندن برای او، چندان خوش‌خاطره درنمی‌آید. نصایح، فقط برای پول است…!

در ادامه بشنوید
قلم سرنوشت؛ کار و اعتقاد، 2 از 25

قلم سرنوشت؛ کار و اعتقاد، ۲ از ۲۵

مادر دعایی می‌کند و مستجاب می‌شود، استجابتی به وسعت جدایی، برای آسایش و آرامش. مادربزرگ نویسنده او را می‌پذیرد، اما همانند گذشته باید کار کند. از عبادوزی و خیاطی، تا دوزنگیِ کت‌و‌شلوار هرکدام به نحوی مشکل‌ساز می‌شوند. شغل بعدیِ او کارگری و بنّایی است که با توجه به شخصیت مذهبیِ صاحب‌کار، ماجرا کمی پیچیده می‌شود…!

در ادامه بشنوید
قلم سرنوشت؛ حسودان و چموشان، 1 از 25

قلم سرنوشت؛ حسودان و چموشان، ۱ از ۲۵

قلم سرنوشت ادامه‌ی زندگانیِ نویسنده پس از گزنه در دوران نوجوانی است. داستان با زندگی در خانه‌ی شوهر مادر شروع می‌شود، همراه با مشقات فراوان. تقی‌خان مردی دوشخصیته است و کبری نیز بین دوراهی قرار گرفته‌است؛ فرزند و شوهر! نویسنده خود را مسبب رنج‌های مادر از سوی شوهر او می‌بیند و از همین رو باید فکر دیگری کند…!

در ادامه بشنوید
مقدمه‌ی پادکست قلم سرنوشت

مقدمه‌ی پادکست سریالی قلم سرنوشت

در این اپیزود؛ کوتاه از مشکلاتی گفته‌ایم که از مهمترین دلایل عقب‌افتادنِ زمان انتشار «قلم سرنوشت» بوده‌اند. همچنین خلاصه‌ای از دو فصل قبل که تاکنون منتشر شده (“شکرتلخ” و “گزنه”) را شرح داده‌ایم و زمان انتشار فصل سوم نیز مشخص شده است.

در ادامه بشنوید