تاج‌السلطنه؛ شاهدخت روشنفکر قاجاری که به ایران عشق می‌ورزید!+تصاویر

در این پُست با شاهدخت «زهراخانم تاج‌السلطنه»، دختر «ناصرالدین‌شاه قاجار» بیشتر آشنا می‌شوید. او از جمله اولین موسسان و اعضای انجمن مخفی «حریت نسوان» یا «آزادی زنان» بود. در واقع فرق او با خیل عظیم زنان حرمسرای سلطانی این است که به‌قول «ایمانوئل کانت»، «جرات اندیشیدن» داشت!
شاهزاده تاج‌السلطنه

در این پُست با شاهدخت «زهراخانم تاج‌السلطنه»، دختر «ناصرالدین‌شاه قاجار» بیشتر آشنا می‌شوید. او از جمله اولین موسسان و اعضای انجمن مخفی «حریت نسوان» یا «آزادی زنان» بود. در واقع فرق او با خیل عظیم زنان حرمسرای سلطانی این است که به‌قول «ایمانوئل کانت»، «جرات اندیشیدن» داشت!

کودک‌همسری حتی برای شاهدخت!

تاج‌السلطنه در ۱۴ بهمن‌ماه ۱۲۶۲ خورشیدی متولد شد. مانند دیگرفرزندان شاه، کودکی سختی را در اندرونی و زیر دست خواجه‌ها و دایه‌ها به آموزش آداب و رسوم بی‌فایده گذراند! در ۸ یا ۹ سالگی او را با زور کتک به عقد «حسن‌خان شجاع‌السلطنه» پسر ۱۱ یا ۱۲ ساله‌ی «محمدباقرخان سرداراکرم» درآوردند؛ شاهدخت حیرت‌زده در مورد این روز نفرت‌انگیز چنین می‌نویسد:

«رسید روزی که من از آن خائف و هراسان بودم… خطبه تمام شد و منتظر جواب از من بودند؛ لیکن اشک فرصت جواب به من نداده و یکسره می‌لرزیدم بالاخره پس از زحمت زیاد و کتک‌های مخفی بسیار، با یک صدای خفیفی اقرار گفته از این آشوب و جنجال خلاص شدم… آه چه روز شوم و چه ساعت نحسی بود که من در تمام عمر آن ساعتی که سلب شد از من آزادی و اقتدار و نزدیک شد به من نفرت و انزجار فراموش نمی‌کنم.»

درواقع شاهدخت به‌حقیقت درونی این نوع ازدواج‌های سنتی به صلاحدید پدران دست‌یافته بود و می‌دانست که در چنبره‌ی روابط مردسالار و خدایگان‌سالاری [دسپوتیسم] حاکم بر جامعه برای موازنه‌ی قدرت در دربار شاهی میان اشراف و شاه زنان به گونه‌ای بده بستان می‌شوند که ازدواج جز تثبیت اقتدار و قرار و مداری مردانه معنای دیگری ندارد. تاج‌السلطنه در همین مورد می‌نویسد:

«…تمام ماها را که مردم برای خودشان یا پسرشان می‌گرفتند؛ مقصود اصلی و نقطه نظرشان خودشان بودند که به‌واسطه‌ی داشتن دختر سلطان در خانه‌ی خود هرگونه تعدی و تخطی نسبت به‌ مال و جان و ناموس و حقوق مردم کردند، مورد مؤاخذه نشده مختار و مجاز باشند! بیچاره ما که اسلحه‌ای برای مردم ایران بودیم و بالاخره همین اسلحه را طبیعت به روی خودمان کشیدقبول کنید مقتول یا معزول از زندگانی می‌شدم بر من گواراتر بود!»

کودک قاجاری- شاهدخت «تاج‌السلطنه» در روز نامزدی‌اش!
شاهدخت «تاج‌السلطنه» در روز نامزدی‌اش!

«تاج‌السلطنه» غرق در افکار جدید!

زندگی زناشویی شاهدخت و همسرش، با کشاکش‌های پیوسته وخیانت‌ها و سبکسری‌های شوهرش دوام نیافت. «تاج‌السلطنه» اما به سیاق دیگر زنان حرم از این جدایی نمی‌هراسد و چون تحت تاثیر معلم روشنفکرش قرار گرفته، یکسره دید خود را به‌ رسوم و سنت‌ها عوض کرده و می‌نویسد:

«به کلی غرق افکار جدیدی بودم و آن عقاید کهنه خارج شده بود. در آن زمان تصور می‌کردم که اگر اطاعت شوهر را نکنم، یا به‌حرف مادرم مطیع نباشم ناچار در آتش جهنم می‎‌سوزم؛ پس تعبدی و از ترس، قبول داشتم، اما حالا خیر! می‌گفتم انسان آزاد و مختار خلق شده و به همین قسم خیال آزادی در من قوت پیدا می‌کرد

نگاه شاهدخت تنها به امور زنان محدود نمی‌شود و نقدهای تامل‌برانگیزی بر سنت‌ها، وضعیت مملکت‌داری و سیاست، مدرنیته و … دارد! تیغ نقد او بر سنت‌ها به تاسی و پیروی از معلم جوانش، برنده و تیز است. او از تغییرات خود چنین یاد می‌کند:

«…تغییر لباس داده بودم؛ لباس فرنگی، سر برهنه و بدون حجاب، در حالتی که هنوز در ایران زنان لباس فرم قدیم را داشتند. پس از لباس، ترک نماز و طاعت را هم کردم… پس از اینکه نماز ترک شد، تمام مذاهب و اعتقادات را باطل شمرده می‌گفتم «رعد» رعد است، برق، برق است! درخت فلان است؛ انسان فلان و غیره. مثلا: من در سن هیجده سالگی به حرف «دده‌جان» معتقد بودم که زنجیر آسمان را فرشته‌ای می‌کشد و خداوند غضب میکند صدای رعد می‌آید ولی، این معلم عزیز به‌من گفت: این‌ها لاطایل و مزخرف است. رعد و برق از تصادفات بخار تولید می‌شود؛ و به من علمی ثابت کرد یا اینکه تو میگویی در حدیث آمده زمین در روی شاخ گاو زرد ایستاده. دروغ و اباطیل است؛ زمین کروی‌ست و به چیزی تکیه ندارد. و هر چه روز به روز در تحصیل پیش میرفتم بر لامذهبی دامن زدم تا اینکه به کلی طبیعی شدم و این حرفها چون برای من تازگی داشت میل داشتم به‌ مادرم، کسانم و حتی‌ بچه‌هایم تعلیم کنم در موقعی که من شروع به صحبت میکردم مادرم مرا لعنت و نفرین میکرد میگفت «بابی شدی!» کسانم استغفار میفرستادند، دور می‌شدند، گوش نمی‌کردند

سلام بر «پایان سلطنت»

شاهدخت در نقد وضع مملکت‌داری هم به همین‌اندازه بی‌پرواست و حتی سقوط دودمان قاجاری را پیش‌بینی می‌‎کند:

«مملکت در حال احتضار، تمام رعیت بیچاره مفلوک و حکام با منت‌های قدرت مشغول ظلم و جور! به قدری پولیتیک ایران تاریک و مردم دلخون و جری بودند که از تمام چهره‌ها آثار نارضایتی ظاهر و هویدا بود و می‌رفت که صدای رعدآسای ملت اساس سلطنت را متزلزل و نابود ساخته و خود را از فشارهای پی‌درپی ظالمین خلاص نمایند! در این اواخر از گوشه و کنار گاهی صدایی برخاسته ولی فوراً به وسایل و به لطایف پدرم خاموش می‌شد… اگر شخص آینده‌نگر درست به‌نظر دقت می نگریست، باید بگوید: سلام بر سلطنتی که در زوال است

فقر و قحطی در زمان قاجار
تصویری از فقرای ایران در زمان قاجار

نقد «تاج‌السلطنه» به خانواده‌ی تاجدار!

تیغ نقد «تاج‌السلطنه»، پدر، برادر . وزیر و صدراعظم نمی‌شناسد؛ کمااینکه پس از نقدی مفصل از وضعیت حرمسرای پدر و زنبارگی‌های او می‌نویسد:

«این سلطان به قدری خود را مغلوب نفس و هوا و هوس ساخته و به قدری غرق در این مسائل بوده که اقتدارات سلطنتی را هم فراموش کرده است… اگر این پدر تاجدار من خود را وقف عالم انسانیت و ترقی ملت خود و معارف و صنایع می‌نمود چقدر بهتر بود تا اینکه مشغول یک حیوانی؟ [منظور گربه‌ی شاه ببری‌خان است] و اگر عمر خود را مشغول سیاست مملکت و ترویج زراعت و فلاحت می‌شد، چقدر امروز به حال ما مفید بود؟… هشتاد زن و کنیز و هر کدام این زنان ده الی بیست کلفت و مستخدم دارند که عدد زن‌های حرمسرا با پانصد یا ششصد نفر می‌رسد، بازهم هر روز به دخترکی دوازده ساله یا دختر خوبروی باغبانی دل‌ می‌بازد و در تمام این هیاهوی وطن‌، پدر غرق عشق بود

شاهدخت «تاج‌السلطنه»
شاهدخت «تاج‌السلطنه» در جوانی

و در مورد وضعیت دربار در دوره‌ی برادرش می‌نویسد:

«...هر کس مسخره‌تربود، بیشتر طرف توجه بود؛ هر کس رذل‌تر بیشتر مورد التفات بود. تمام امور مملکتی، در دست یک مشت اراذل اوباش هرزه‌ی رذل. مال، جان و ناموس مردم تمام در معرض خطر و تلف تمام اشخاص بزرگ عالی عاقل، خانه نشین؛ تمام مردم مفسد بی‌سواد نانجیب مصدر کارهای عمده‌ی بزرگ. از آنجایی که جزء همیشه تابع کل است این اثرات شوم در بخشی از مردم هم اثر کرده تمام ساعات شبانه‌روز وقت را به فسق و فجور می‌گذراندند؛ کلاه‌برداری و دزدی رواج داشت. تمام مردمان با حیای وطن‌دوست و آینده‌نگر در خانه های خود ،نشسته، روزگار را به‌حسرت سپری می‌کردند.»

ناصرالدین‌شاه قاجار و مظفرالدین‌شاه قاجار
ناصرالدین‌شاه قاجار و مظفرالدین‌شاه قاجار

شاهدخت می‌دانست که اقوام قاجاری او به‌خاطر این نقدها از او خرده خواهند گرفت، اما مسئله‌اش چیز دیگری بود:

«اقوام من به آزادی قلم من ایراد خواهند کرد ولی من از این که از این “سلسله” و “نژاد” هستم، صرف‌نظر کرده و “ایرانیت” و “وجدان” خود را هادی و راهنما قرار داده و بی‌پروا تمام تاریخ خانواده‌ی خود را می‌نویسم. ای‌وطن! ای وطن! آیا می‌شود به واسطه‌ی تفاوت شخصی صرف‌نظر از حقوق تو کرد ؟ نه! نه! عشق تو در دل من چنان نقش است که معایب مغرضین و مخربین تو در این صفحه…»

شاهدخت «تاج‌السلطنه» در جوانی
شاهدخت «تاج‌السلطنه» در جوانی

حمایت «تاج‌السلطنه» از «مشروطه‌خواهان»

باری شاهدخت علاوه بر انتقادهای تند و صریح به سیاست‌ها پدر و برادر تاجدارش، درگیرودار و کشاکش‌های مبارزات آزادی‌خواهان با استبداد، از «مشروطه» حمایت آشکار می‌کند و در دوره‌ی «استبداد صغیر»، به‌همراه یکی دیگر از خواهرانش «افتخارالسلطنه» عضو یکی از انجمن‌های مخفی زنانه به نام «انجمن حریت نسوان» یا «انجمن آزادی زنان» می‌شود که دستکم برای ترقی زنان ایران گامی بردارد. «تاج‌السلطنه» پیش از آن در توصیف وضعیت زنان ایرانی می‌نویسد:

«خیلی محزون و دلتنگ هستم که چرا همجنس‌های من یعنی زن‌های ایرانی حقوق خود را ندانسته و هیچ در صدد تکلیفات انسانی خود برنمی‌آیند… افسوس که زنان ما از نوع انسان مجزا شده و جزو چهارپایان و وحوش شده‌اند و صبح تا شام در یک محبس ناامیدانه زندگی می‌کنند، و دچار یک فشارهای سخت و بدبختی‌های ناگواری، عمر می‌گذرانند … زندگی زن‌های ایرانی از دو چیز ترکیب شده: در موقع بیرون آمدن و گردش کردن: هیاکل موحش در حجاب سیاه عزا، و در موقع مرگ: کفن‌های سفید.»

شاهدخت «تاج‌السلطنه» در جوانی
شاهدخت «تاج‌السلطنه» در جوانی
مشروطه‌خواهان گیلان
تصویری از مشروطه‌خواهان گیلان
زنان قاجار
تصویری سه دختر در دوره‌ی قاجار
شاهدخت «تاج‌السلطنه» به همراه فرزندانش
شاهدخت «تاج‌السلطنه» به همراه فرزندانش

هرچند که مکان این انجمن توسط مغرضی پست‌فطرت به یکی از روحانیون متعصب لو رفت و مورد حمله‌ی واپسگرایان قرار گرفت و برچیده شد؛ اما شاهدخت آرام ننشست و فعالیت‌های خود را ادامه داد و هیچوقت از ترقی ایران و زنان سربلندش ناامید نشد؛ تا آنجا که چنین قول عجیبی می‌دهد:

«به شما قول می‌دهم، در روزی که نوع خود را آزاد و وطن عزیزم را رو به ترقی دیدم خود را قربانی کنم و خونم را در زیر پای همجنسان حقوق‌طلب و آزادی‌خواه خود نثار کنم

او سرانجام در ۵ بهمن‌ماه ۱۳۱۴خورشیدی با گرفتاری‌های مالی در تهران درگذشت و در قبرستان «ظهیرالدوله» دفن شد.یادش گرامی و راهش پرهرو باد

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  سه دیدگاه از سیاحان خارجی در مورد ایران
شاهدخت «تاج‌السلطنه» در میان‌سالی
شاهدخت «تاج‌السلطنه» در میان‌سالی

نگارش و گردآوری: قجرتایم
منابع عکس‌ها سایت: «دنیای زنان در عصر قاجار»؛ اما برای اصلاح کیفیت و رنگ و نور تصاویر زمان زیادی گذاشتیم و بدون واترمارک تقدیم شما شده است.

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

4.2/5 - (5 امتیاز)

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *