آبراهام لینکُلن شانزدهمین رئیس جمهور امریکا در ۱۲ فوریه سال ۱۸۰۹م در ایالت ایلی نویْزْ در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. وی پس از طی تحصیلات مقدماتی، در رشته حقوق به تحصیل پرداخت و از آن پس به وکالت روی آورد. مدت زمان زیادی طول نکشید که لینکُلن به یکی از بزرگ ترین وکلای ایالت خود تبدیل شد و از آن به بعد وارد فعالیت های سیاسی گردید. لینکلن در سال ۱۸۴۷ بهنمایندگی کنگرهی امریکا انتخاب شد و طی ده سال بعد به دلیل صراحت لهجه و خطابههای سیاسی مهم، در سراسر امریکا به شهرت رسید. او در این خطابهها سخن از بشر دوستی میگفت و علیه تبعیضهای نژادی انتقاد میکرد. وی در نهایت در مبارزات انتخابات ریاست جمهوری امریکا شرکت کرد و در سال ۱۸۶۱م به این مقام دست یافت. در این زمان، میان مردم جنوب و شمال امریکا بر سر بردهفروشی دشمنی درگرفت و به صورت جنگ خونینی درآمد. پرزیدنت لینکُلن به محض روی کار آمدن، مبارزات شدید خود را علیه تبعیضات نژادی آغاز نمود و از آرمان خود عقبنشینی نکرد. او در آغاز این جنگهای داخلی که به جنگهای انفصال مشهورند، پیدرپی شکست میخورد ولی با نیروی تدبیر و شکیبایی خود، دشواریها را به تدریج از سر راه برداشت تااینکه با صدور اعلامیه آزادی بردگان، وعده آزادی همیشگی بردهها را در سراسر امریکا از تاریخ یکم ژانویه ۱۸۶۳م اعلام کرد.
پس از این اعلامیه، جنگهای داخلی امریکا شدت یافت ولی با مقاومت لینکلن، این قانون تصویب شد و بردگی در سراسر امریکا لغو گردید. او هم چنین علاوه بر طرح ایجاد راه آهن سراسری امریکا، نزدیک به ۲۴۰ میلیون هکتار زمین های خالصه را نیز به کشاورزان واگذار نمود. آبراهام لینکلن سرانجام تنها چند روز پس از پایان جنگ های انفصال، در ۱۴ آوریل ۱۸۶۵م و در حالی که دور دوم از دوران ریاست جمهوری خود را میگذراند، توسط یکی از طرفداران بردهداری بهنام “جان ویلکس بوث” در ۵۶ سالگی به قتل رسید.
گفته شده است که بوث در ابتدا قصد ربودن رئیسجمهور را داشت تا در عوض آزادیاش، خواستار آزاد کردن زندانیهای همپیمان خود شود. اما سخنرانی ۱۱ آوریل ۱۸۶۵ لینکلن در خارج از کاخ سفید و حمایت او از دادن حق و حقوق به سیاهان، خشم بوث را که در جمع مستمعین حضور داشت برانگیخت و در نتیجه نقشهاش را برای ربودن لینکلن تغییر داد و تصمیم گرفت تا او را ترور کند. عجیب اینجاست که در همان روز لینکلن بدون “وارد هیل لمون”، محافظ اصلیاش در تئاتر “پسر عموی آمریکائیمان” در فورد شرکت کرد و در همان حالی که تنها محافظ او مشغول قدم زدن بود و پرزیدنت در جای خود در اتاقکی در بالکن نشسته بود، بوث وارد شد و در پشت اتاقک خود را مخفی کرد و منتظر خندهدارترین صحنه تئاتر ماند به این امید که صدای خنده مانع شنیده شدن صدای شلیک گلوله شود. سپس در یکی از خندهدارترین صحنهها، وارد اتاقک رییسجمهور شد و گلولهای به سر او شلیک کرد. گلوله از کنار گوش چپ لینکلن وارد شد و در پشت کره چشم راستش قرار گرفت. هنری رابتن، یکی دیگر از محافظین، برای لحظهای با بوث دست به یقه شد، اما بوث با ضربه چاقو خود را نجات داد و فرار کرد. گفته شده است که جستجو برای پیدا کردن قاتل لینکلن، دوازده روز طول کشید اما در نهایت مامورین فدرال، بوث را در طویلهای در ویرجینیا مورد اصابت گلوله قرار دادند و بعدها اعلام کرد قرار بوده قاتل لینکلن را زنده دستگیر کنند اما یکی از سربازان به اشتباه او را هدف قرار داده و میکشد. پلیس جسد بوث را در قبرستان “گرین مانت” بالتیمور دفن کرد اما از آنجا که هیچ عکس و سندی از جنازه ارائه نکرد برخی تا سالها بعد معتقد بودند قاتل رئیس جمهور کشته نشده و از دست پلیس فرار کرده است، کمااینکه خانواده قاتل لینکلن میگویند که بوث فرار کرده بود و تا ۳۸ سال پس از آن ماجرا هم زنده بوده است.
در سوی دیگر پلیس به جستجو برای یافت همدستان بوث پرداخت و صدها نفر را بازداشت کرد. از این تعداد هشت نفر به همکاری با بوث متهم شدند که چهارنفر آنها به نامهای ماری استوارت، لویس پوول، دیوید هارولد و جورج آتزروترا محاکمه و محکوم به اعدام شدند؛ پلیس اینبار برای اینکه هیچ شائبه ای درباره مرگ چهار نفر به وجود نیاید یک عکاس را مامور کرد از تمام لحظات اعدام عکاسی کند. عکاس اسکاتلندی “الکساندر گاردنر” که برای این منظور در محل اعدام حضور داشت احتمالا مهم ترین عکسهای ثبت شده تاریخ امریکا در آن زمان را عکاسی میکرد. “الکساندر گاردنر” یکی از مشهورترین عکاسان تاریخ عکاسی و از شاگردان “متیو برادی” بود. در دورهی جنگ های داخلی آمریکا از نخستین کسانی بود که به عکاسی جنگ پرداخت. عکسهای او به قدری با کیفیت بودند که اقوام مفقودین جنگ به امید آنکه شاید شانسی وجود داشته باشد و برای آخرین بار چهرهی عزیزانشان را ببیند به نمایشگاههای گادنر میرفتند.”گاردنر” پس از جنگ از “متیو برادی” جدا شد چرا که متیو تعدادی زیادی از عکسهایش را به نام خودش منتشر میکرد.در زیر تعدادی از عکسهای مربوط به همین واقعه را از”گاردنر” میبینید. بههمین علت بودکه چند خط پایانی پُست را به معرفی عکاس اختصاص دادیم.
نگارش و گردآوری: قجرتایم
تعدادی از تصاویر برگرفته از مجله تاریخ وبسایت فرادید