ناصرالدین‌شاه؛ آداب و تفریحات اهل اندرون!

روایت زندگانیِ ناصرالدین‌شاه از بُعد سیاسی معمولاً کام تاریخ‌دوستان را تلخ می‌کند، اما در این بین داستان‌های شیرین و شنیدنی هم از وی کم نیستند و یکی از آن‌ها، وضعیت اهل اندرون و برخورد شاه با آنان است. از همین رو؛ در این مطلب یکی از این روایات را می‌خوانید که شاید تاکنون نشنیده باشید.
ناصرالدین شاه

برخی از همسران ناصرالدین‌شاه از تقدس و پرهیزکاری دم می‌زدند و بیشتر اوقات از نماز و روزه و حلال و حرام و احادیث و اخبار صحبت می‌داشتند. شیخ‌اسدالله محافظ قرآن که در اثر ابتلاء به آبله نابینا شده‌بود و بر مسائل دینی احاطه داشت و قرائت را نیکو می‌دانست، همه‌روزه به اندرون می‌آمد و زن‌های شاه دُورش گرد آمده، مجلس تماشایی تشکیل می‌دادند…!

شیخ مزبور؛ شوخ‌طبع و لطیفه‌گو هم بود و هنگام صحبت کنایه‌های دلپسندی به کار می‌برد. گاه که ناصرالدین‌شاه در اندرون به گردش بود، به مجلس آنان درمی‌آمد و اندک‌زمانی ایستاده، به بیانات شیخ گوش فرا می‌داد و انعامی به وی مرحمت کرده، از پی کار خویش می‌رفت. کور دیگری بود از اهل کردستان، کمانچه‌ی کوچکی داشت و آن را بر زانو نهاده، خوش می‌نواخت و چون امینه‌اقدس نیز کُرد بود، اغلب نزد وی می‌آمد. بعضی روزها که شاه شادان بود، نوازنده‌ی نابینا را می‌گفت تا به مجلس شیخ‌اسدالله درآمده، کمانچه بکشد و به وی ایرادهای فقهی بگیرد و اعتراضات او را نشنیده انگارد. یکی از روزها که شیخ گرمِ مسئله‌آموزی بود، ناگهان نوای کمانچه برخاست و کمانچه‌کش به‌رفتاری مضحک بیرون آمد.

شیخ‌اسدالله اَبروان را درهم کشیده گفت: این ملعون از شیاطین و کفار است و محفل ما را نجس می‌کند. به او بگویید که از اینجا دور شود. رفته‌رفته از دو سوی، کار به ناسزاگویی کشید و هر دو کورانه نزدیک یکدیگر شده، به‌هم درآویختند. نوازنده به شیخ غالب آمد و مُشت‌های درشت به کار می‌برد. سرانجام به امر ناصرالدین‌شاه، خواجه‌سرایان پیش دویده آنان را از هم جدا ساختند و به هر دو انعامی درخور مرحمت شد. در آن‌زمان دو دسته نوازنده بودند که یکی دسته‌ی کورها و دیگری را دسته‌ی مؤمن کور می‌نامیدند. دسته‌ی کورها مرکب بود از چهار مرد و دو زن که سردسته‌ی آنان کریم نام داشت و تار و کمانچه می‌نواخت و با ساز خود خوش می‌رقصید. از سه مرد دیگر یکی ضرب می‌گرفت و دو تَن دف می‌زدند. دختر کریم کمانچه می‌کشید و زن دیگر می‌چرخید.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  «جوزپه گاریبالدی» آزادی‌خواه ایتالیایی، قهرمان دو جهان، که بود؟ + تصاویر

اغلب شب‌ها پس از شام، ناصرالدین‌شاه تنها در اندرون به‌راه می‌افتاد و با عصایی که در دست داشت، به درِ اطاق هر یک از زن‌هایش می‌کوبید. صاحب اطاق چون در را می‌گشود، از دیدن شاہ مشعوف می‌شد و تعظیمی کرده، منتظر می‌ایستاد. شاه دست به زیر گلوی او برده و شوخی‌های مناسب می‌کرد. گاه نیز پس از کوفتن در، خود را در گوشه‌ای پنهان می‌ساخت و چون خانم از اطاق بیرون می‌آمد و کسی را نمی‌دید، به گمان آنکه یکی از خدمتگاران با وی نیرنگ باخته، دشنامی چند به مرتکب فرضی می‌داد. هرگاه دشنام‌ها آبدار و مستهجن بود، شاه خود را ظاهر نمی‌ساخت و از کناری فرار می‌کرد و اگر ناسزا چندان درشت نبود، خنده‌کنان از کمین‌گاه بیرون می‌آمد و به دشنام‌دهنده جواب‌های مناسبی می‌داد. به اطاق خانم‌های محترم که می‌رسید، داخل شده، می‌نشست و به صحبت و شوخی می‌پرداخت.

در این شب‌ها، آغامحمدخانِ خواجه که ذکرش گذشت، همراهِ شاه بود. شاه پس از پایان گردش به کاخ خویش می‌رفت و همسرانش خود را به بهترین وجه آراسته و دسته‌دسته به حضور می‌رفتند و گرد تالار می‌ایستادند. آخر از همه انیس‌الدوله خرامان و دامن‌کشان وارد می‌شد. بانوان برابرش به‌احترام سر فرود می‌آوردند و شاه او را کنار خود می‌نشاند. بعضی شب‌ها که شاه به نوشتن نامه‌های لازم مشغول بود، اکثریت ساکت می‌ایستادند و برخی آهسته باهم صحبت می‌داشتند تا نامه‌نویسی پایان می‌یافت. آنگاه شاه یکی از خواجه‌سرایان را به حضور می‌خواند و پاکت‌ها را سوی وی پرتاب کرده، دستور رساندن آن‌ها را می‌داد.

بعد برخاسته، دُور تالار به‌راه می‌افتاد و برابر بعضی خانم‌ها که از خارج آمده‌بودند (همیشه در اندرون قریب ۲۰۰ زن خارجی از زن وزراء و بزرگان و شَه‌زادگان بودند که هرچند نفر خویش و آشنای یکی از بانوان حرم بودند و چند شب نزد وی می‌ماندند و اگر عرایضی داشتند، یکی از شب‌ها به حضور می‌آمدند) می‌ایستاد و با هر یک به فراخور حال، احوال‌پرسی و اظهار التفات می‌کرد. آنان نیز عرایض خود را به عرض می‌رساندند و چه‌بسا که حاجت‌شان برآورده می‌شد. پس از ساعتی بهترین میوه‌های فصل را در ظرف طلا به حضور می‌آوردند. بیشتر اوقات به انیس‌الدوله می‌گفت تا میوه‌ها را آماده کند. گاه نیز به امینه‌اقدس و فخرالدوله می‌گفت تا در حضور نشسته، آن‌ها را پوست بِکَنند یا بشکافند.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  ناصر و نقاشی؛ وقتی که پادشاه دست‌به‌قلم می‌شود!

نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منبع؛ کتاب یادداشت‌هایی از زندگی خصوصیِ ناصرالدین‌شاه، دوست‌علی‌خان معیرالممالک (پسر دوست‌محمدخان معیرالممالک و نوه‌ی دختریِ ناصرالدین‌شاه قاجار)، نشر تاریخ ایران

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *