سخنرانیِ معروف «ویکتور هوگو»
«ویکتور هوگو» شاعر، داستاننویس و نمایشنامهنویس پیرو سبک رومانتیسم فرانسوی است و بهعنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی، شهرت جهانی دارد. آثار وی به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنریِ رایج در زمان خویش اشاره کرده و بازگوکنندهی تاریخ معاصر فرانسه است. «هوگو» بهعنوان یک نویسنده، در کنار خلق آثار ادبی، شخصاً بهمعنای واقعی درگیر مسائل سیاسی و اجتماعیِ جامعهی خویش بود. وی دارای القابی چون «پر دو فرانس» (پدر فرانسه) بوده و علاوه بر آن، از سالهای ۱۸۴۵ تا ۱۸۸۵م؛ یعنی تا آخرین روزهای عمر خویش نمایندهای فعال در مجلس ملی و مجلس سنای فرانسه بود. او پس از پیروزیِ انقلاب ۱۸۴۸م فرانسه، در مجمع قانونگذاری و قانوناساسیِ کشورش برگزیده شد و سخنرانیهایی علیه اعدام و نابرابریهای اجتماعی ایراد کرد. از سخنرانیِ او در مجمع قانونگذاریِ فرانسه در تاریخ ۱۵ ژانویهی ۱۸۵۰م که پایینتر میخوانید، بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین سخنرانیهای دو قرن اخیر یاد میشود.
«برای پیریزیِ جامعهای بکوشیم که در آن، حکومت بیشتر از یک قاتل عادی، حق قاتلبودن نداشتهباشد، و وقتی که بهصورت حیوانی دَرّنده عمل کند، با خودش نیز چون با حیوانی دَرّنده عمل شود. برای پیریزیِ جامعهای بکوشیم که در آن، جای کشیش در کلیسای خودش باشد و جای دولت در مراکز کار خودش؛ نه حکومت در موعظهی مذهبی کشیشان دخالت کند و نه مذهب به بودجه و سیاست دولت کاری داشتهباشد. برای پیریزیِ جامعهای بکوشیم که در آن، همچنانکه قرن گذشتهی ما قرن اعلام تساویِ حقوق مردان بود، قرن حاضر ما، قرن اعلام برابریِ کامل حقوقیِ زنان با مردان باشد. برای پیریزیِ جامعهای بکوشیم که در آن، آموزشی عمومی و رایگان، از دبستان گرفته تا کلژ دو فرانس، همهجا راه را به یکسان بر استعدادها و آمادگیها بگشاید.
هر جا که فکری باشد، کتابی نیز باشد. نه یک روستا بیدبستان باشد، نه یک شهر بیدبیرستان، نه یک شهرستان بیدانشگاه، و همهی اینها زیر نظر و مسئولیت حکومتی لائیک، حکومتی کاملاً لائیک، حکومتی منحصراً لائیک باشند. برای پیریزیِ جامعهای بکوشیم که در آن، بلای ویرانگری بهنام گرسنگی جایی نداشتهباشد. شما قانونگزاران از من بشنوید که فقر، آفت یک طبقه نیست، بلای همهی جامعهست. رنج فقیر، تنها رنج یک فقیر نیست، ویرانیِ یک اجتماع است. احتضارِ طولانیِ فقیر است که مرگ حاد توانگر را به دنبال میآورد. فقر بدترین دشمن نظم و قانون است. فقر نیز همانند جهل، شبی تاریک است که الزاماً میباید سپیدهای بامدادی در پی داشتهباشد.»
اما لائیک چیست و لائیسم به چه معناست؟
لائیک به فرد یا اجتماعی گفته میشود که اعتقاد به جداییِ دین از سیاست دارد و لائیسم نیز مکتبی است که باور دارد نهاد سیاست، نهادی مستقل از نهاد دین است که باید فارغ از عقاید و دستورات دینی، تنها به ادارهی امور بپردازد. نتیجتاً به فرد یا اجتماعی که به مکتب لائیسم باور دارد، لائیک میگویند. این مفهوم ریشه در عصر روشنگریِ اروپا (یا عصر روشناندیشی) داشته و بر پایهی سکولاریسم بنا شدهاست. واژهی لائیک و لائیسم در فرهنگ و محاورهی فرانسویزبانان، و واژهی سکولار و سکولاریسم نیز در فرهنگ و محاورهی انگلیسیزبانان رایج است، اما تفاوتهایی بسیار جزئی و تعیینکننده دارند و در ادامه نیز تنها به آشنایی با ارکان و ویژگیهای حکومت لائیک اشاره خواهیم کرد.
ارکان حکومت لائیک و تشریح آنها
اول جداییِ نهاد سیاست از نهاد دین؛ بدین معنا که همهی نهادهای عمومی و حاکمیتی از جمله قوهی مقننه، قوهی مجریه و قوهی قضائیه لازم است که فارغ از عقاید و دستورات دینی، به ادارهی امور بپردازند. دوم اصل تأمین آزادیِ وجدان؛ بدین معنا که دولت حق دخالت در نهاد دین و عقاید و اعمال دینداران را ندارد و باید دارای موضعی خنثی نسبت به دین(ها) و دینداران باشد. چگونگیِ تشریح اصل جداییِ نهاد دین از نهاد سیاست چنین است؛ سیاست و حاکمیت، مشروعیت خود را از نهاد دین کسب نمیکنند. حاکمیت فاقد هویت دینی است و دین، نقشی در قانوناساسی ندارد. بخش عمومیِ جامعه، فاقد هر گونه نماد دینی است. حاکمیت، دین خاصی را به رسمیت نمیشناسد و نام هیچ دینی در قانوناساسی کشور ذکر نمیشود. حاکمیت برای مردم، دینی را تبیین و یا تعیین نمیکند.
چگونگیِ تشریح اصل تأمین آزادیِ وجدان نیز بدینصورت است؛ حاکمیت نباید مانعی برای دینداریِ افراد باشد. حاکمیت در امور دینی و نهادهای دینی که به نوبهی خود مستقل از حاکمیت عمل میکنند، دخالتی نمیکند. حاکمیت، دین حکومتی یا نهاد دینیِ رسمی، ذیل عنوان وزارتخانه یا… تأسیس نمیکند. حاکمیت، نهادهای دینی را تابع خود نمیکند، همچنین آنها را تحت قیومیت خود قرار نمیدهد. حکومت با محترمشمردن اصل پلورالیسم دینی (تکثرگرایی)، به تمامیِ ادیان و فِرَق احترام گذاشته و و در پرتو این اصل، آزادیِ وجدان؛ از جمله آزادیهای دینی و آزادیهای غیر دینی را فراهم میکند. بر طبق این اصل، تمامیِ فِرَق و ادیان از جایگاه یکسانی نزد حاکمیت برخوردار هستند. همچنین این نوع حکومت با التزام به اصل پلورالیسم دینی (تکثرگرایی) رفتار خاصی با شهروندان خود ندارد؛ بدین معنی که رفتار حاکمیت نسبت به دین افراد، خنثی است؛ یعنی محرومیت یا مقبولیت ویژهای در قبال دین برای افراد قائل نمیشود. دینباوران در این حکومت همانند سایر شهروندان در اشاعهی عقاید خود آزاد هستند؛ همچنین محدودیتی برای عضویت آنها در احزاب و تشکلهای سیاسی/اجتماعی وجود ندارد.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم