در تاریخ هندوستان و جهان؛ هماکنون بیش از یک قرن از زمانی میگذرد که یک ژنرال بریتانیایی، هندیهای بیدفاعی را که به آرامی در پارکی در «امریتسار» تجمع کردهبودند، به رگبار گلوله بست. در هند تنها کافیست نام این پارک؛ یعنی «جلیانوالا پارک» را بر زبان بیاورید تا همه بفهمند که راجع به چه چیزی صحبت میکنید؛ یکی از شنیعترین جنایات بریتانیاییها در هندوستان…!
تقریباً مقارن با پایان جنگ جهانی اول در هند، یک حالت تحریک و هیجان فوقالعاده و پنهانی وجود داشت. صنعتیشدن کشور توسعه مییافت. طبقهی سرمایهدار خیلی ثروتمندتر و نیرومندتر شدهبود. این عدهی معدود که بالاتر از همه قرار داشتند، استفادههای کلانی بردهبودند و با حرص و ولعی که برای تحصیل قدرت داشتند، در کمین آن بودند که فرصتی به دست آورند و از سرمایههای خود سود بیشتری حاصل کنند، اما اکثریت عظیم مردم که در ناراحتی و فقر زندگی میکردند، با کمال بیصبری انتظار داشتند تا بار سنگینی که کمر آنها را در هم میشکست و هر قدر که ممکن است سبکتر شود. در میان طبقات متوسط، همهجا امیدوار بودند که رژیم موجود هند، تحول و تغییر اساسی پیدا کند و از طریق طرح دورنماهای توسعهها و پیشرفتهای جدید به خودمختاریِ سیاسی و بهبود وضع و سرنوشت عمومیِ مردم منتهی گردد.
از آنجا که تظاهرات و سخنرانیهای سیاسی به شرط آنکه همراه با آرامش باشد، قانونی و آزاد بود. این قبیل تظاهرات هر روز بیشتر میشد و در آنها با اطمینان خاطر از اختیارات ملت و آزادیِ حکومت صحبت میشد. قسمتی از هیجانات و تمایلات در تودههای وسیع مردم و مخصوصاً در میان دهقانان هم به نظر میرسید. در مناطق روستاییِ «پنجاب» روشهای جابرانهی سربازگیری و فشارهای خشونتآمیزِ عمال انگلستان فراموش نشدهبود. محاکمات متعدد و بیدلیل که به عنوان توطئه بر ضد دولت صورت گرفتهبود، بر خشم عمومی و احساسات نفرتآمیز مردم افزودهبود. کسانی که برای سربازی وارد خدمت ارتش هندیِ انگلیس شده و در جبهههای دوردست جنگیدهبودند، هنگام بازگشت دیگر آن دهقانان ساده و خدمتگذار سابق نبودند، اکنون آنها از نظر روحی و فکری بالغ شدهبودند و عدم رضایت در میان ایشان رواج یافتهبود…
هندیها که کمک بزرگی؛ چه از لحاظ نفری و چه از لحاظ مالی به پیروزی در جنگ کردهبودند، مطمئن بودند که بریتانیا به عنوان پاداش، نوعی از خودمختاری را که به سفیدپوستان استرالیا، نیوزیلند، کانادا و آفریقای جنوبی اعطا کردهبود، اعطا خواهد کرد. آنچه که نمیدانستند این بود که در همان سال، کابینهی جنگ به صورت مخفیانه به این جمعبندی رسیدهبود که ۵۰۰ سال زمان میبرد تا هندیها یاد بگیرند که بر خود حکومت کنند. سپس بعد از پایان جنگ، واکنش بریتانیاییها نهتنها اعطای آزادی نبود، بلکه قدرت جستجو و دستگیریِ بدون حکم را به حاکمان اعطا کرد. هندیها نام آن را «نه دلیل، نه وکیل، نه اعتراض» گذاشتند. تنشها شدت گرفت و منجر به کشتهشدن ۱۵ هندی به دست نیروهای بریتانیایی شد؛ در پاسخ نیز ۵ شهروند بریتانیایی کشتهشدند و سیمهای تلگرافی که امریتسار به جهان خارج وصل میکرد را هم قطع شدند.
در همین روزها و هنگام نهضت بدون خشونت «ساتیاگراها»، دولت از رفتن گاندی به دهلی جلوگیری کرد؛ به همین علت در شهر امریتسار که از شهرهای نزدیک دهلی است، هیجاناتی پیش آمد. دولت به آنجا نیروهای نظامی فرستاد و حکومتنظامی اعلام کرد و در روز ۱۳ آوریل ۱۹۱۹م، «ژنرال رجینالد دایر» انگلیسی وارد شهر شد. دایر، گروه کوچکی از سربازان را به «جلیانوالا باغ» هدایت کرد. یک فضای باز ۶-۷ هکتاری که با دیوار محصور شده و در قلب «امریتسار» قرار دارد. در آنجا ۱۵/۰۰۰ تا ۲۰/۰۰۰ نفر، از جمله زنان و بچهها، برخی برای بحثهای سیاسی، اما اکثریت برای جشنگرفتن بایشاخی (جشن بزرگ سیکھا) جمع شدهبودند. بیهیچ هشداری و تنها چند دقیقه بعد از ورود به پارک، دایر به سربازانش دستور آتش داد. آنها ۱۰ دقیقه به تیراندازی ادامه دادند و تنها به این خاطر از تیراندازی دست کشیدند که مهماتشان تمام شد!
در این مدت، ۳۳۷ مرد، ۴۱ زن، و یک نوزاد هفتماهه کشته و ۱۵۰۰ تَن مجروح شدند. (البته هندیها مدعی هستند که بیش از ۱۰۰۰ نفر کشته شدهاند…) این قتلعام خونبار میتوانست حتی فاجعهبارتر هم باشد؛ یعنی اگر کوچهی منتهی به باغ برای ماشینهای زرهیِ ژنرال دایر تنگ نبودند و او میتوانست آنها را وارد پارک کند و از مسلسلهایشان استفاده کند…! او همچنین به خاطر ادای احترام نکردن هندیها به خودش، آنان را شلاق میزد، اما پس از این کشتار هولناک، عجیبترین مجازاتش را در خیابانی که در آن یک میسیونر زن بریتانیایی مورد تعرض قرار گرفتهبود اجرا کرد. او دستور دادهبود که هر هندی که بخواهد از صبح تا ۸ شب از خیابان عبور کند، باید روی چهار دستوپا برود. این دستور که سربازان بریتانیایی مسئول اجرایش بودند سختتر شد؛ به این معنی بود که هندیها تنها میتوانستند درحالیکه روی شکم دراز کشیدهبودند و مثل مار میخزیدند حرکت کنند!
با وجود این ظلمها، بریتانیاییهای ساکن هند به ژنرال دایر به چشم ناجی راج نگاه میکردند. در یک قرنی که از آن زمان گذشته، یادآوریِ این جنایت، موجب دورشدن بریتانیاییها و هندیها شدهاست. در سال ۱۹۹۷م، ملکهی فعلی از محل قتلعام بازدید کرد، اما عذرخواهی نکرد و تنها به امضاکردن دفتر بازدیدکنندگان از یادبود اکتفا کرد. امروز مسلماً هندیها خواستار عذرخواهی هستند. در طول سالیان پس از استقلال، جواهر لعل نهرو (اولین نخستوزیر هند) تلاشهای زیادی برای یادآوری این واقعه انجام داد و حالا سیاستمداران هندی؛ نظیر شاشی تارور خواستار عذرخواهیِ بریتانیاییها و حتی پرداخت غرامت شدهاند.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منبع؛ زندگی من، جواهر لعل نهرو، ترجمهی تفضلی، انتشارات نیل
پینوشت؛ زمانی که تصمیم بر این بود تا این پست را گردآوری و منتشر کنیم، ناخودآگاه یاد کریمخان زند افتادم؛ زمانی که سفیر انگلیس را با سردی طرد کرد و گفت: «این انگلیسها با خُدعه و نیرنگ و نه با مردانگی در جنگ، کار خود را پیش میبرند و دستور داد دو برابر پیشکش سفیر انگلیس به او پیشکش بدهند و پیشکش سفیر را هم در حضور خودش به فقرا بخشید.