جنگ اقتصادی و بمبهای ناپیدا
مردم ایران بخیل نیستند که با ترکیهرفتن فرزند فلان مسئول چنین برآشفته شوند. این برآشفتگی ریشه در تناقضات عمیقی دارد که مردم درک میکنند و واکنش نشان میدهند. مسئله جنگی است که خاکریزها و سنگرها، و طبعاً تَرکشها و انفجارهای آن از وسط خانه و زندگیِ مردم رَد شدهاست. این برآشفتگی پیامد بهحق همان جنگ است. بیایید مروری بر این جنگ و پیامدهای آن کنیم… تعبیر «جنگ اقتصادی» را بسیار از زبان دولتمردانمان میشنویم، اما بعید میدانم حاضر باشند پیامدهای منطقیِ این تعبیر را بپذیرند. جنگ گریبان همهی اعضای کشور، ملت و طایفهی درگیر جنگ را میگیرد. وقتی دو طایفه با هم درگیرند، تکتک اعضای آن دو طایفه ممکن است در شب و مه گرفتار تیغ طایفهی دشمن شوند. جنگ در گرفتن گریبان آدمها سماجت و مهارت عجیبی دارد!
در جنگ اقتصادی نیز همهی اعضای آن کشور درگیر «ممکن است» آسیب ببینند. در جنگ گرم بسته به نوع و ابعاد آن، گزند جنگ به شیوهای تصادفی و گزینشی گریبانگیر افراد میشود. در جنگ ایران و عراق خانوادهای که در روستایی محروم زندگی میکرد، ممکن بود از قضا زمان جنگ، پسرش به سن خدمت سربازی برسد و به جبهه اعزام شود. به این ترتیب خانوادهای روستایی که هیچ نقشی در مناسبات و سرنوشت سیاسیِ ایران نداشت، ناگهان باید اخبار جنگ را با تبوتاب از رادیو دنبال میکرد. باید پای رادیو گوش تیز میکرد تا ببیند گردانی که پسرش در آن میجنگید در عملیات دیشب شرکت داشتهاست یا نه… و دردا و دریغا که دست سمج جنگ صدها هزار داغ به دلها گذاشت. در حالی که باز بر حسب تصادف ممکن بود دولتمردی که خود از تصمیمسازان کشور بود، نه خودش و نه اطرافیانش روانهی جبهه شوند، یا همهچیز برعکس شود.
تفسیرپریشی در جنگ اقتصادی
حال پرسش این است که «جنگ اقتصادیِ» ما به چه کسانی، به چه شیوهای و در چه ابعادی آسیب میزند؟ مشکل اینجاست که هیچ گزارش و تحلیل روشنی دربارهی میزان آسیبهای این جنگ وجود ندارد! و مشکل زمانی بزرگتر میشود که این جنگ نیز مانند جنگهای کلاسیک در هالهی تبلیغات جنگی پوشیده میشود. کشورها در جنگ تلفات و شکستهای خود را یا کتمان یا کوچکنمایی میکنند و پیروزیهایشان را بزرگنمایی. اما ما نهتنها هیچ گزارش و تحلیل روشنی از میزان آسیبهای جنگ اقتصادی نداریم، بلکه حتی تفسیر واحد و روشنی از جنگ اقتصادی ندارم! اساساً به «تفسیرپریشی» دچاریم.
این «تفسیرپریشیِ تبلیغاتی» را در مورد تفسیر تحریمها میتوانیم بهخوبی ببینیم. بستگی دارد «کدام مسئول» در برابر «کدام مخاطبان»، در مصاحبه با «کدام رسانه» یا از «کدام تریبون»، در ارتباط با «کدام موضوع» صحبت کند… بسته به اینکه چیدمان این «کدامها» چطور است، «تفسیر» متفاوتی از «تحریمها» بیان میکند. بنابراین فرمول تفسیر تحریمها چنین است: تفسیر تحریمها = کدام مسئول + کدام مخاطب × کدام رسانه ÷ کدام موضوع (× ∞ کدامِ دیگر). از این فرمول تفسیرهای متفاوت و متضاد بیشماری درمیآید که نتیجهاش چیزی جز «تفسیرپریشی» نیست.
تعدد تفسیرهای مسئولان!
اگر مسئولی خطاب به حقوقبگیران و مستمریبگیران با رسانهی داخلی دربارهی حقوق و مستمری صحبت کند، میگوید: «باید با مردم روراست باشیم، بـا این وضعیت تحریمها دولت توان آن را ندارد که منابع مالیِ لازم را تأمین کند.» اگر یک دیپلمات بخواهد خطاب به دولتمردان خارجی با رسانهای یا از تریبونی خارجی دربارهی تأثیر تحریمها بر ایران صحبت کند، بسته به مخاطبش یا میگوید: «این تحریمها نشانهی عجز تحریمکنندگان است و هیچ تأثیری بر زندگی و ارادهی مردم نداشتهاست.» یا میگوید: «این تحریمهای ظالمانه زندگی و جان مردم ایران را به خطر انداختهاست.» اما همزمان دیپلمات دیگری ممکن است خطاب به مردم داخل ایران بگوید: «مردم بیاعتنا به تحریمها زندگیشان را میکنند و این تحریمها فقط عجز تحریمکنندگان را نشان میدهد.» مورد هم داشتیم که «احمدینژاد» در سفرش به ترکیه در کنفرانس خبری میگفت: «شما اگر به ایران سفر کنید و از مردم کوچه و خیابان بپرسید تحریم چیه، همه میگن تحریم اصلاً چی هست؟ تحریم نمنهدی؟»
حالا اگر مسئول دیگری بخواهد خطاب به مردم ایران در گفتگو با واحد مرکزیِ خبر توضیح بدهد کشور چقدر مشکل مالی دارد و دولت هم بیتقصیر است، میگوید: «الان ایران زیر بدترین تحریمهای ممکن است، همهی مسیرهای تجاری و ارزیِ ما را مسدود یا مختل کردهاند.» در حالی که مسئول دیگری در مصاحبه با شبکهی خبر میگوید: «ما دیگر به تحریمها عادت کردیم. تحریم چیز تازهای نیست و هزار راه برای دُورزدن تحریمها بلدیم که باعث میشود تحریمها خنثی شود.» از دیگر سو، از زبان سخنران فلان همایش علمی میشنوید: «تحریمها نهتنها بر پیشرفت ما اثری نگذاشته، بلکه سرعت رشد و پیشرفت ما را هم بالا برده؛ چون تحریمها اصلاً برای ما فرصت اسـت، نه تهدید.» و البته در یک کنفرانس خبریِ دیگر در پاسخ به این سؤال که چرا بودجهی برای فلان پروژه اختصاص نمییابد، میشنوید: «متأسفانه ما از زمان جنگ تاکنون اینحد مشکلات نداشتیم که اینهم به دلیل تحریمهاست.»
مشکل اصلی تحریمهاست یا مدیریت؟!
جملهی «با این تحریمها فقط خودِ تحریمکنندگان ضرر میکنند» هم که جملهی بسیار معروفی است. اما این تعدد تفسیرها زمانی به اوج میرسد که کار به رقابت سیاسی میرسد: وقتی رقیب سیاسی در دولت حضور دارد، تأکید میشود: «مشکل اصلی تحریمها نیست، بلکه مشکل مدیریتی است!» و در مقابل آنکسی هم که در دولت است، برعکس این تأکید میکند: «مشکل اصلی تحریمهاست و با مدیریت دولت اوضاع بهتر شده!» این وسط کسانی هم هستند که اصلاً میگویند: «کدام آسیب!؟ تحریمها اقتصاد ما را قوی کرده!» و این تفسیرها ادامه دارد… قرار هم نیست معیار روشنی برای سنجش تأثیر تحریمها تعریف و پذیرفته شود تا دستکم امکان سنجش وجود داشته باشد. اما بهتر است که تأثیر تحریمها را از مردم بپرسیم… مردمی که درگیر آن «کدامها» نیستند، بلکه تنها دغدغهشان کشیدن بار زندگی است؛ باری که هر روز سنگینتر میشود.
باید نشست و اندیشید میزان تخریبگریِ جنگ اقتصادی چقدر و چگونه است؟ قربانیان اصلی چهکسانیاند؟ پیامدهای کوتاه و بلندمدت آن چیست؟ و در نهایت این جنگ نیز مانند هر جنگ دیگری تابع این پرسش اساسی است: «جنگ را تا کجا باید ادامه داد؟» در جنگ اقتصادی، کل کشور به خاکریز جنگ بدل میشود و تَرکشهای اقتصادیِ آن، بخش بزرگی از مردم را هدف میگیرد. درست است که در انفجار بمبهای اقتصادی کسی بیدرنگ شاهرگبُریده نمیشود و جان نمیدهد، اما آینده یا دسترنج سالها تلاشش بـه سادگی میسوزد. بمبهای جنگ اقتصادی، آینده را خراب میکند. کافی است یک فرد حقوقبگیر بنشیند و حساب کند با این حقوق و این قیمتها، باید یکقرن – واقعاً یکقرن – پسانداز کند تا بتواند خانه بخرد…
نگارش و گردآوری؛ مهدی تدینی، مترجم و پژوهشگر در حوزهی تاریخ و اندیشهی سیاسی/اجتماعی
عکس اول در این پُست؛ جیغ (یا فریاد)، شمارهی سه، اثر اسوالدو گوایاسمین
یک پاسخ
عالی