جنگ ایران و عراق؛ نتایج هشت‌سال آتش و آتش‌افروزی چه بود؟ + تصاویر

جنگ ایران و عراق به‌عنوان یکی از مرگبارترین جنگ‌های منطقه‌ی خاورمیانه، به بهانه‌ی اختلافات مرزیِ بین این دو کشور صادرکننده‌ی نفت آغاز شد. این جنگ که یکی از فجایع بشری در قرن ۲۰م بود، در روز ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷خ با قبول قطع‌نامه‌ی ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران به‌سر آمد.
جنگ ایران و عراق

در این پُست می‌خواهیم به سراغ وضعیت دو کشور ایران و عراق پس از جنگ هشت‌ساله و این‌که چه اتفاقاتی برای آن‌ها رخ داد برویم. با رسیدن به اواخر جنگ ایران و عراق، اوضاع هر دو کشور به‌شدت بحرانی بود؛ اقتصاد هر دو به دلیل عدم صادرات نفت به فروپاشی نزدیک می‌شد. با وجود برتریِ تسلیحاتی و عددیِ عراقی‌ها، مسئولان بعثی تصمیم به پایان جنگ گرفتند و این تصمیم بیشتر به نفع ایران بود؛ زیرا آمریکا مستقیماً وارد جنگ شده و دستاوردهای ایرانی‌ها نیز بر باد می‌رفت. از طرفی هم قطع‌نامه‌ای مبهم با عجله به تصویب رسید و نیروهای هر دو کشور می‌بایست به مرزها بازمی‌گشتند، اما یک‌هفته بعد عراق تعهد خود را زیر پا گذاشت و به ایران حمله کرد! دشمن تا نزدیکیِ اهواز رسیده و بُهت و ترس از چهره‌ی ایرانی‌ها می‌بارید.

پیش‌تر گفته‌شد که عراق بر خلاف قطع‌نامه‌ی شورای امنیت سازمان ملل، دوباره به ایران حمله کرد و این شاید بزرگ‌ترین اشتباه دولت بعث بود؛ زیرا مشروعیت خود را به‌طور کلی از بین برد. طبق قرارداد، نیروهای ایرانی هم باید خاک عراق را تَرک می‌کردند. نظامیان مستقر در خاک عراق در حال جمع‌کردن برای بازگشت بودند که دستور رسید بمانید! از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۹خ ایران و عراق بارها مذاکره کردند که هر بار شکست خورد. عراقی‌ها معتقد بودند که هر کس هر منطقه‌ای را که تصرف کرده، برای خودش است، اما ایرانی‌ها فقط به «عهدنامه‌ی ۱۹۷۵م الجزایر» استناد می‌کردند؛ زیرا مناطقی که عراق تصرف کرده‌بود، اهمیت استراتژیکیِ بیشتری داشتند.

جنگ ایران و عراق
منطقه‌ی مورد مناقشه قبل از جنگ ایران و عراق

سال ۱۳۶۸خ در ایران اتفاقات جدیدی در راه بود؛ ۱۳ خردادماه «آیت‌الله خمینی» فوت کرد و سپس «سیدعلی خامنه‌ای» به‌عنوان رهبر موقت تعیین شد؛ زیرا «سیدعلی خامنه‌ای» در آن‌زمان مرجع‌تقلید نبوده و قانون‌اساسی صرفاً به مرجع‌تقلید اجازه‌ی رهبری می‌داد. بوی انتخابات دوره‌ی پنجم ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۶۸خ نیز فضای سیاسیِ کشور را عطرآگین کرده و خبرهایی مبتنی بر حضور «اکبر هاشمی رفسنجانی» به گوش می‌رسید؛ چرا که او رئیس مجلس، نماینده‌ی امام در شورای امنیت و فرمانده‌ی جنگ بود؛ بر همین اساس اعلام کاندیداتوری کرد. رقبای جدیِ او هم با حضور وی ترجیح دادند که در سایه بمانند و تنها رقیب «هاشمی رفسنجانی»، «عباس شیبانی» خود اعلام کرده‌بود که به «هاشمی رفسنجانی» رأی می‌دهد!

انتخابات با رفراندوم قانون‌اساسی همراه شد که طبق قانون‌اساسیِ جدید، شرط مرجعیت رهبر از بین می‌رفت و مقام نخست‌وزیری منحل می‌شد. «اکبر هاشمی رفسنجانی» با ۹۴ درصد آراء، خود را به‌عنوان چهارمین مستأجر خیابان پاستور به ملت معرفی کرد. البته تا سال ۱۳۶۹خ و جنگ اول خلیج‌فارس، اولویت دولت، تهدید امنیتیِ عراق بود؛ زیرا پدافندهای ایران به هیچ‌وجه آماده‌ی شروع یک نبرد گسترده‌ی دیگر نبودند. با آغاز دهه‌ی ۷۰خ در ایران، دولت «هاشمی رفسنجانی» می‌رود تا اهداف خود را در کشور به‌صورت عملی به مرحله‌ی اجرا برساند. «هاشمی رفسنجانی» یگانه رؤیای سازندگی مانند ژاپن را در سر داشت؛ برای تأمین هزینه‌های این حجم از توسعه نیز مبلغی بیش از داراییِ خزانه‌ی ایران نیاز بود. در آغاز به سراغ پول‌های بلوکه‌شده‌ی ایران رفت که نتیجه‌ای جز شکست نداشت! دولت سازندگی در مسیر خود دو راه‌حل می‌دید: اول استقراض از دول و شرکت‌های خارجی، دوم بهادادن و ترغیب سرمایه‌داران داخلی برای امر سازندگی.

کلمه‌ی سازندگی برای رجال سیاسی، مفهوم بسیار گسترده‌ای را شامل می‌شد؛ از ساخت جاده و راه‌آهن، تا طرح انتقال آب و ساخت پالایشگاه و غیره. دولت به‌صورت جدی درگیر پروژه‌ها شده و مصمم بود تا آن‌ها را در مدت کوتاه‌تری آماده کند و تلاش‌های «هاشمی رفسنجانی» هم برای این امر تحسین‌برانگیز بود، اما قرار نبود که همه‌چیز به این خوبی پیش برود. دولت او سیاست اقتصاد آزاد را روی کار آورد که نقطه‌ی مقابل سیاست اقتصاد انقباضی در دهه‌ی ۶۰خ به حساب می‌آمد؛ نتیجه‌ی این نوع اقتصاد به سرعت نمایان شد و در مدت کوتاهی واردات ایران به سه‌برابر افزایش یافت! اکنون تحریم‌های سنگین آمریکا در راه می‌باشند و این موضوع با کاهش قیمت نفت همراه شده‌است. از طرفی موعد پس‌دادن وام‌ها و بدهی‌های خارجی نیز فرا رسیده‌است. بحران مدام به دولت «هاشمی رفسنجانی» چشمک می‌زد و نتیجه‌ی این مشکلات، افزایش شدید نرخ تورم، بیکاریِ گسترده، تضعیف صنایع داخلی و حجم گسترده‌ی نقدینگی‌ست که تنها قشر ضعیف جامعه آن را با تک‌تک سلول‌هایش حس می‌کند.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  استفان لونتهیل؛ اولین تصاویر گرفته‌شده از چین!
جنگ ایران و عراق
اکبر هاشمی رفسنجانی

اختلاس پدیده‌ای‌ست که تقریباً مردم با آن بیگانه‌اند، اما اولین اختلاس پس از انقلاب اسلامی، در همین برهه به وقوع می‌پیوندد؛ «فاضل خداداد» که به‌عنوان یک سرمایه‌گذار بخش خصوصی به فعالیت‌های اقتصادی ورود کرده‌بود، به‌همراه چند تَن دیگر، اولین اختلاس بزرگ را شکل دادند و رقم زدند. در امور خارجه نیز شرایط مانند گذشته پیش نمی‌رود و اتفاقاتی می‌افتاد که همه را متعجب می‌کرد. سیاست‌های اشتباه دولت، با مخالفت‌های داخلی و خارجی همراه شد و این‌بار برخی از نیروهای امنیتیِ آن‌زمان مأموریت به حذف این مخالفین گرفتند؛ از جمله آن‌ها «فریدون فرخزاد» و «شاپور بختیار» بودند که در خارج ترور شدند! در قبال این ترورها، اتحادیه‌ی اروپا این اقدامات را به‌شدت محکوم کرده و تصمیم به قطع رابطه با ایران گرفت؛ سفرای اروپایی تهران را تَرک کرده و سفرای ایران نیز از اروپا اخراج شدند. «هاشمی رفسنجانی» رئیس‌جمهور، «علی‌اکبر ولایتی» وزیر امور خارجه، «علی فلاحیان» وزیر اطلاعات در لیست تحریم‌ها قرار گرفتند و شرایط ایران در جامعه‌ی بین‌الملل به‌شدت متزلزل شد.

البته در داخل هم وضع بهتر از این نبود و اعتراضات عمومی در شهرهای مختلف یک پیام داشت؛ حال مردم خوب نیست، اما دولت این اعتراضات را نیز زیر سر ضد انقلاب می‌داند و به‌شدت آن‌ها را سرکوب می‌کند! مردم نه صدا دارند و نه رسانه، شرایط مردم فقط طنز تلخ مجله‌ی گل‌آقاست. در این وضعیت صدای «سیداحمد خمینی» هم درآمده‌است؛ او در اواخر عمر خود به تدریس در حوزه و علوم دینی می‌پرداخت و از مقام‌های سیاسی در حد توان دوری می‌کرد، اما شرایط به گونه‌ای شد که او هم اعتراض کرد. «سیداحمد» در مصاحبه‌ای تند و آتشین گفته‌بود: «مگر شما نمی‌گفتید که کشور استقراض خارجی ندارد؟! پس چرا هر روز اولتیماتوم خارجی می‌آید و هیچ‌کس پاسخ‌گو نیست؟! دلار را یک‌شبه گران کردید و همه‌چیز را گردن آمریکا می‌اندازید!» مدتی بعد «سیداحمد خمینی» هم به طرز مشکوکی در دهه‌ی چهارم از عمر خود درگذشت!

جنگ ایران و عراق
راست از بالا: فریدون فرخزاد – شاپور بختیار – چپ: سیداحمد خمینی

تورم ۴۰ درصدی و نقدینگیِ بالای ۲۵ درصد، لکه‌ی سیاهی در کارنامه‌ی دولت سازندگی‌ست؛ کمر مردم زیر بار مشکلات خم شده و خبر اختلاس‌ها از چپ و راست به گوش می‌رسد، ولی دولت هم راهکار خود را دارد؛ نان‌خور کم‌تر بیاورید، فرزند کم‌تر، زندگیِ بهتر! این در حالی بود که سرمایه‌داران به لطف خصوصی‌سازی‌ها و امتیازات دولت هر روز ثروت‌مندتر می‌شدند. البته نمی‌توان کارنامه‌ی توسعه‌ی دولت سازندگی را خیلی نادیده گرفت؛ مناطق زیادی از آب شرب پاک، گاز شهری و انرژیِ برق برخوردار شدند. پالایشگاه، پتروشیمی و نیروگاه‌های بسیاری در کشور تأسیس شدند و کارخانجات نیز توسعه یافتند. همچنین راه‌آهن کشور به طرز قابل توجهی رشد کرده و جاده‌های تازه‌تأسیس هم شهرها را به یکدیگر نزدیک کردند، اما اشتباهات مدیریتی و کسریِ شدید بودجه و همچنین تصمیمات نابه‌جا، باعث فشار حداکثری بر مردم شد و محبوبیت شخص آقای «هاشمی رفسنجانی» کاهش یافت؛ به‌طوری‌که در انتخابات مجلس، نفر سی‌وسوم تهران شد. در نهایت سال ۱۳۷۶خ انتخابات دوره‌ی هفتم ریاست‌جمهوری برگزار شد و «سیدمحمد خاتمی» که وزیر مستعفیِ فرهنگ در دولت سازندگی بود، پای به ساختمان پاستور، نهاد ریاست‌جمهوری در ایران گذاشت.

جنگ ایران و عراق
سیدمحمد خاتمی

پیش‌تر در پُست «اتوبان مرگ» گفتیم که عراق با ذلت تمام کویت را تَرک کرد. اکنون حکومت بعثی همه‌چیز را ازدست‌رفته می‌بیند. «صدام حسین» هر زمان که در صحنه‌ی سیاست خارجی متضرر می‌شد، با چند شعار جهادی علیه اسرائیل، حمایت جهان اسلام را جلب می‌کرد، اما اکنون دیگر حنای شعارهای توخالیِ او برای کسی رنگ ندارد. کشور عراق قبل از جنگ با ایران، از پیشگامان توسعه‌ی اقتصادی و صنعتی و همچنین پیشرو در خدمات اجتماعی، الگویی جهانی به حساب می‌آمد، ولی حالا برای عراق چه مانده‌است؟ امید، اعتماد و آبروی از دست رفته، و تنها دستاورد عراق از این بلندپروازی‌ها، میلیون‌ها دلار خسارت و بدهی‌ست که تاکنون هم جبران نشده‌است. وقت «خیزش شعبانیه» (یا انتفاضه شعبانیه) بر علیه رژیم بعث عراق رسیده‌است.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  صبر ایرانیان؛ اگر نان نیست، آفتاب جهان‌تاب هست!

ماجرا از آن‌جا شروع شد که یک سرباز عراقی که غرور نظامی‌اش حسابی جریحه‌دار شده‌بود، در راه بازگشت از کویت با تانک به عکس «صدام حسین» شلیک کرد! این شلیک خیلی برای حکومت بعث گران تمام شد؛ پس از این‌که افسر ارتش عراق به عکس «صدام» شلیک کرد، مردم بصره که فقط منتظر چنین جرقه‌ای بودند، سریعاً به ساختمان حزب بعث و زندان بصره حمله کرده و شهر را از کنترل نظامیان خارج نمودند. خبر سریعاً در کشور پخش شد و استان‌های دیگر هم به‌پا خاستند؛ شیعیان و کُردهایی که سال‌ها به آن‌ها ظلم شده‌بود، زمان را برای انتقام مناسب دیدند. به‌سرعت ۱۴ استان از ۱۸ استان عراق سقوط کرد، اما آمریکایی‌ها خواب دیگری برای عراق دیده بودند؛ آن‌ها «صدام» را می‌خواستند، ولی در موضع ضعف! به همین دلیل تصمیم به ابقای دولت بعثی گرفتند. حقیقتاً آمریکایی‌ها چندان دل خوشی از «صدام حسین» نداشتند، اما در استان‌های شیعه‌نشین که به دست مردم افتاده‌بود، عکس «آیت‌الله خمینی» را در شهرها نصب کردند و آمریکا متوجه شد که تحولات عراق تنها به نفع ایران در جریان است؛ همین عامل باعث شد تا «صدام» بماند.

این حرکت مردمی به دلیل این‌که در ماه شعبان انجام شد، انتفاضه‌ی شعبانیه نام گرفت، اما نتیجه‌ی خوبی برای مردم در بر نداشت. انتفاضه‌ی شعبانیه بعد از چند روز شکست خورد و از مهم‌ترین دلایل این شکست می‌توان به عدم داشتن برنامه‌ی مدون نیروهای انتفاضه، عدم وجود هماهنگی بین نیروهای انتفاضه، تسلط هواییِ رژیم بعث و سلاح‌های سنگین ارتش بعث اشاره نمود. شدت عمل ارتش و نیروهای مسلح بعث باعث کشته‌شدن تعداد زیادی از مردم شد و در شهرهای شیعه‌نشین، برخی از حرم‌ها در جریان درگیری‌ها آسیب دیدند. در ایران به دلیل این اتفاقات یک‌روز عزای عمومی اعلام شده و نفرت دولت و مردم ایران نسبت به حزب بعث دوچندان گشت. انتفاضه‌ی شعبانیه با شکست مردم به پایان رسید، اما شروع یک سلسله آزار و اذیت شیعیان و کُردها را به‌همراه داشت؛ علمای شیعه که در عراق تأثیرگذار بودند و رهبران مهم کُرد تحت نظارت شدید بودند، دولت مدام تلاش می‌کرد تا از توان آن‌ها بکاهد.

جنگ ایران و عراق
تصویری در جریان انتفاضه‌ی شعبانیه در عراق

گفتیم آمریکا «صدام حسین» را می‌خواست، اما نه «صدامِ» قوی! تحریم‌های کمرشکن و استخوان‌خُردکن ایالات متحده در راه بودند و کالبد عراق نیمه‌جان و وحشتناک‌ترین شرایط در تاریخ معاصر عراق در راه است. آمریکا عراق را در ضعیف‌ترین حالت ممکن می‌خواست که بار دیگر هوای کشورگشایی نداشته‌باشد‌؛ به همین جهت تحریم‌های کمرشکنی را بر علیه نظام بعث وضع کرد. عراقی که سال‌ها جنگیده و اکنون به یک بدهکار بزرگ تبدیل شده‌، تواناییِ تحمل هیچ تحریمی را ندارد. آمریکا به سراغ نفت که درآمد اصلیِ این کشور بود رفت. تولید نفت به یک/هفتم کاهش یافت و این برای کشوری متکی به نفت، یک فاجعه‌ی به‌تمام‌معنا به حساب می‌آمد. تحریم عراق باعث وضعیت وحشتناکی شد؛ از ۲۰ نیروگاه فقط دو نیروگاه و فقط نیمی از تصفیه‌خانه‌ی آب‌ها کار می‌کردند. به دلیل آب آلوده بسیاری از بیماری‌های واگیردار شیوع پیدا کردند و بسیاری از بیمارستان‌ها و کلینیک‌های عراق به دلیل نبود آب و برق نمی‌توانستند خدماتی ارائه دهند و سپس بدون نُوسازی به حال خود رها شدند. نظام آموزشیِ عراق هم به‌شدت آسیب دید؛ از نگهداریِ مدارس و تهیه‌ی کتاب، تا به کارگیریِ معلمان، دولت در تمام این امور ناتوان بود. دانش‌آموزان مدارس را به اجبار تَرک کردند و طبیعتاً سطح سواد عمومی به‌شدت کاهش می‌یافت.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  تناسخ؛ آیا احتمال بازگشت به حیات پس از مرگ وجود دارد؟! + آثار مرتبط
جنگ ایران و عراق
بدون شرح از صدام حسین…!

پس از توضیحات فوق، ضربه‌ی مهلک‌تری به اقتصاد و معیشت مردم عراق وارد شد؛ به دلیل تحریم‌های نفتی، دولت عراق در پرداخت حقوق کارمندان خود هم با مشکلی اساسی مواجه گشت؛ مشاغل غیر دولتی که رسماً هیچ! وضع عراق به سطحی رسید که یک کارمند یک‌ماه کار می‌کرد و شاید در نهایت می‌توانست شانه‌ی تخم‌مرغی بخرد! کارمندان شروع به رشوه‌خواری کردند و این موضوع به درجه‌ای رسید که بدون رشوه، کار در هیچ اداره‌ای پیش نمی‌رفت! از طرف دیگر قحطیِ سنگینی در عراق اتفاق افتاد؛ آمار متفاوت است، اما گفته می‌شود که حدود یک‌و‌نیم‌میلیون نفر بر اثر قحطی و بیماری در عراق از بین رفتند. گزارش‌های سازمان‌های بشری از وضعیتی دهشتناک در عراق خبر می‌دادند. در این بین آمریکا لطفی کوچک به عراق کرد؛ نفت در ازای غذا و دارو؛ آمریکا اجازه داد تا در ازای نفت، مقداری غذا و دارو به دست آورند و این توهین از همه‌چیز بدتر بود. بعد از قحطی و شیوع بیماری‌های مختلف در عراق، محبوبیت «صدام حسین» تقریباً از بین رفت و مردم حتی نای و توانی برای اعتراض هم نداشتند.

جنگ ایران و عراق
یکی از بازارهای مواد غذایی در اطراف بغداد در سال ۱۹۹۷م؛ سازمان ملل در اواخر دهه‌ی ۱۹۹۰م از طریق مرزهای اردن، ترکیه و ایران کمک‌های غذایی به عراق ارسال می‌کرد.

دو کشور ایران و عراق هر دو، مورد تحریم آمریکا قرار گرفته‌بودند و می‌توانستند در سایه‌ی اتحاد با یکدیگر، هر دو صادرات نفت را به آمریکا و متحدانش قطع کنند و باعث بحرانی جدید در غرب شوند، اما نفرت این دو از یکدیگر باعث شده‌بود که حتی برای تقدیم نفت، خواهش و تمنا کنند! اوضاع به همین شکل می‌گذشت، تا این‌که اتحادیه‌ی اروپا تصمیم گرفت که در راستای قدرت‌مندشدن این اتحادیه، به‌جای پول‌های مختلف، همه از واحد پولی به‌نام یورو استفاده کنند. «صدام» نیز تصمیم گرفت که از این واحد پولی به نفع عراق استفاده کند، اما چگونه؟! عراق اعلام کرد که نفت را دیگر در ازای یورو صادر می‌کند. آمریکا هم مجبور بود که کالا و خدمات به اروپا بدهد و در ازای آن یورو بگیرد و همان یورو را دودستی تقدیم عراق کند! ایران و لیبی نیز به سرعت از این طرح استقبال کردند و اکنون توپ در زمین آمریکاست که کالا و خدمات خود را تقدیم اروپا می‌کند؛ مهم‌تر از همه، دلار که یکی از پایه‌های قدرت آمریکاست، ارزش خود را از دست می‌دهد.

جنگ ایران و عراق

حال وقت آن رسیده که آمریکا تصمیم شجاعانه‌ای بگیرد؛ آمریکا که شرایط را بحرانی دید، در نهایت به بهانه‌ی وجود سلاح‌های کشتار جمعی، تصمیم حمله به عراق را عملی کرد و در شامگاه ۱۹ مارس ۲۰۰۳م (۲۸ اسفندماه ۱۳۸۱خ) حمله آغاز شد! فرماندهان نظامیِ آمریکا زمان تقریبی برای اشغال عراق را حداقل دو ماه ذکر کرده‌بودند، اما در روز بیست‌و‌یکم، عملیات نیروهای ائتلاف آمریکا بدون مقاومت خاصی پای بر خاک بغداد گذاشتند. از ارتش قحطی‌زده‌ی عراق انتظار جنگ جانانه‌ای نمی‌رفت، اما این ۲۱ روز هم در واقع برای یک نیروی مسلح کم است. از دلایل اشغال سریع عراق می‌توان به نکات ذیل اشاره نمود: سیستم کدگذاریِ دستگاه‌های ارتباطیِ ارتش بر اساس کدگذاریِ ناتو انجام شده‌بود؛ به همین دلیل آمریکا در کم‌ترین سرعت ممکن آن‌ها را از کار انداخت و ارتباط نظامی‌ها با یکدیگر قطع شد. نیروی هواییِ عراق تواناییِ رویاروی با آمریکا را نداشت؛ به همین دلیل ائتلاف هر جا را که می‌خواست، بمب‌باران می‌کرد و یکه‌تازِ بلامنازع آسمان سرخ عراق شده‌بود. تعداد زیادی از ارتشی‌ها بدون مقاومت تسلیم شدند و تنها تعداد کمی از اعراب که غالباً هم عراقی نبودند، با نام «فدائیان صدام» به عراق آمدند و با سلاح‌های ابتدایی، مقداری جنگیدند. حکومت حزب بعث سال‌ها به شیعیان و کُردها ظلم کرده‌بود؛ به همین دلیل آن‌ها اشتیاقی برای مقاومت نداشتند و همین‌که «صدام حسین» سرنگون شود، کافی‌ست…!

جنگ ایران و عراق
سربازان آمریکایی در حال عبور از بنای دستان پیروزی در بغداد

تصحیح و تکمیل؛ قجرتایم
نگارش و گردآوری؛ تلگرام اسرار تاریخی

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

3.7/5 - (9 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *