ما گم شدهایم
ما گم شدهایم، چون تعریف دقیق و جامعی از مفهوم «منفعت ملی» نداریم. منظورم از «ما» فقط حکومت نیست. در این فقره به همهی ما نظر دارم. تشخیص دقیق «منافع ملی» «قطبنمایی» است که از گمشدن بیابانگردان جلوگیری میکند. وقتی خشم و هیجان و گریبانگیریهای بیهوده را میبینم، متوجه میشوم، مردمی که به حکومت خُرده میگیرند فلان سیاستش مطابق «منافع ملی» نیست، خود بیشتر از حکومت در تشخیص منافع ملی ناتوانند. تعریف «منافع ملی» شالودهای است که همهی تعاریف، جهتگیریها و سیاستگذاریهای بعدی را تعیین میکند. وقتی تعریفی از منافع ملی نداریم، در نتیجه نیروهایمان سر اموری که ربطی به منافع ملی ندارد، هدر میرود. ورزشکاری که سودای قهرمانیِ المپیک دارد، باید «کسب مدال المپیک» را قطبنمای زندگیِ خود بداند. باید سر وقت بخوابد، از دود و الکل دوری کند، بهترین رژیم غذایی و تمرین را داشته باشد، اگر در خیابان کسی با او بدرفتاری کرد، درگیر نشود، از هر گونه تنش در زندگی خودداری کند و مانند عقابی چشم از مدال المپیک برندارد.
توسعهی شتابان
تعریف دقیق منفعت ملی همین کارکرد را برای «ذهنِ جمعیِ» ما ایرانیان دارد. متأسفانه عموم ما تعریف روشنی از منافع ملی نداریم، به همین دلیل به بیراهه میرویم. اشتباه گریبان میگیریم، شعار میدهیم و نیرویمان را هدر میدهیم. از نظر من، «منفعت ملیِ» ما «توسعهی هرچه شتابانتر» است. برای این توسعه باید تنشهای سیاسیِ خارجی را به حداقل رساند و با جذب حداکثریِ سرمایه و جلوگیری از فرار سرمایه، به رشد اقتصادیِ بالا رسید. آی ایرانیان! غیورمردان و شیرزنان! به پایتان میافتم و اشکریزان التماس میکنم، اگر میخواهید حرص بخورید، سر «صدم درصد رشد اقتصادی» حرص بخورید! صدم درصد! یعنی اگر رشد اقتصادی از عدد فرضی ۳.۲۲ شد ۳.۲۱، گریبان چاک کنید.
توسعهی بیوقفه
در راه رسیدن به مدال درخشان «توسعه» که «منفعت ملیِ» ماست، باید بهترین روابط را با دنیا، بهویژه با همسایگان داشته باشیم. باید کشورهای ثروتمند همسایه را بدوشیم! آنها پول دارند و ما نیروی انسانی، اما سطح تجاریِ ما با آنها فاجعه است! اما وقتی میبینم، هموطنان عزیزم که تار مویشان را با دنیا عوض نمیکنم، میخواهند دهان هنرمندشان را جر دهند، ناامید میشوم از اینکه اینان روزی بفهمند در مسیر کسب مدال توسعه، نباید اولویتهای بالاتر را فدای اولویتهای پایینتر کرد. یعنی چه؟ یعنی خلیجفارس تا ابد فارس است، اما ضمانت آن، توسعهی بیوقفهی ایران است، و ضمانتِ توسعه تنشزدایی و ضمانت تنشزدایی، خویشتنداری و عقلانیت در تنظیم اولویتهاست. احساس، همیشه خونمان را ریخته است.
نگارش و گردآوری؛ مهدی تدینی، مترجم و پژوهشگر در حوزهی تاریخ و اندیشهی سیاسی/اجتماعی
تصویر اول در این پُست؛ فریاد من (عصر خشم)، اثر اسوالدو گوایاسمین در سال ۱۹۸۳م