«میرزا حبیب لشکرنویس» با پند و نصیحت مینویسد:
ای فرزند، عزت نفس وبال جان است، آگاه باش که در حالت فقر و بینیازی، قرض بسیار گیر و حاشا کن که هیچ تجارتی بهتر از آن نیست. اگر به مصالحه منجر گردد، باز سود خواهی کرد. هر کس که در حالت فقر و نداری به تو خدمت کرده و دستگیری نموده، بر توست که چون برای وی ذلتی رخ نماید، از وی فرار کنی و تَرکِ آشنایی نمایی، که گفتهاند:
پدر کز من روانش باد پر نور
مرا پیرانه پندی داد مشهور
که از بیدولتان بگریز چون تیر
وطن در کوی صاحبدولتان گیر
(گاهاً بهجای وطن، «سرا» هم میگویند. سرودهی نظامی > خمسه > خسرو و شیرین > بخش ۶۴ – صفت داد و دهش خسرو)
بیحقیقتبودن هم خصلتیست که به هر روزگار به کار میآید. سخنچینی را پیشه کن که به هر دلی نزدیک باشی و به هر جا محرم… حیا را به کلی از خویشتن دور گردان که فرمودهاند: حیا، مانع رزق و روزیست.
ای فرزند، فقیر را بینصیب بگذار و چیزی نده، حتی اگر سکهای بیارزش باشد، همانقدر از مال تو کم شود؛ چرا که اگر سزاوار رحمیست، حوالهاش با ارحمالراحمین خواهد بود، نه با تو! مردمآزار باش که گفتهاند: مرد آن است که در زندگی از دهانش آتش بارد و در مُردگی از گورش! رستگاری در دروغزنیست؛ دروغگویی پیشه ساز و هرگز به راست نپرداز که دروغگویی شغل مخصوصیست که قیمت دارد، چنانچه مُلا و رَمال و فالگیر میستانند و راستی را قیمتی نیست. بیگمان جنس بهادار را بر بیبها اعتباری تمام است. از صحبت هوشمندان دوری کن؛ زیرا سخن خردمندان بر همگان ناگوار باشد. پس نشست و برخاست با اراذل و اوباش سودمندتر است که بیان ایشان، سبک و دلگشاست.
پُرچانهگوی باش که نگویند پسر فلانی بیزبان است. پیوسته با خزپوشانِ بازار قمار کن که اگر لوطیگری و جوانمردی یافت بشود، در این طایفه خواهد بود. غالباً سعی کن که بنگ و تریاک استعمال کنی که از خود بیخبر شوی. از بیآبرویی و رسوایی چه باک که از موهومات و خرافات است. هرچه در دست کسی دیدی، چه با گدایی، چه با اصرار و زور بگیر و به آبرو فکر نکن که آبرو لفظیست. موهوم را به بهای معلوم و مشخصدادن، بهصرفه نزدیکتر است. شیاد و مکار باش که به تهمت صاف و صادقی متهم نگردی. همچنین خودپسند باش که اگر تو خود را نپسندی، دیگران به مراتب بالاتر نخواهند پسندید. راستی و درستی سراسر عیب است. دزدی را پیشه کن و از کم و زیاد آن مَیَندیش که بزرگان گفتهاند: حاصل عمری ثروتمند، پایمال یکشب دزد است. خودکامگی نیز نشان بزرگی و قدرتمندیست.
با مشورت، کاری مکن، که گفتهاند: چون ماما دو تا شد، سرِ بچه کج بیرون آید. مدام چهره درهم کش و عبوس باش. حتی از خوردن مال زیردستان آسودهخاطر باش. هر بهچندی نوکری بگیر برای امتحان و بعد عذرش را بخواه؛ به این شکل تا پایان سال، نوکری خواهی داشت بیجیره و مواجب! در پی ادبآموزی هم نباید رفت، بلکه کسب اخلاق و آداب از اراذل یاد بگیر که لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟! گفت از بیادبان! از نصیحت و ملامتگری نترس؛ زیرا هر که چون تویی را نصیحت کند، او خود به نصیحت محتاجتر است. خودسر باش و تربیت نپذیر که تربیتیافتگان را صلابت و توانایی نیست. این را هم بدان که وصیت مرا فراموش نکن که دلاوری و غیرتمندی، عاقبت خوبی ندارد. چه بسیار دلاوران که با فداکاری مُردهاند و بیغیرتان به آسودگی، حلوای ایشان را خوردهاند…!
تصاویر بیربط هستند، همینقدر فارغ از حال و فاقد از دال!
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
پینوشت؛ «میرزا حبیب» رسالهی هزل «فیالموعظه و النصیحه» را به تقلید از «اوصافالاشراف» از «عبید زاکانی» نوشتهاست، اما به نظرم بسیار جالب بود و برای حال و هوای این روزها نیز مناسب است…!
2 پاسخ
دسترسی به اصل نسخه از چه طریق ممکن هست؟
چنانچه منظورتان رسالهی «فیالموعظه و النصیحه» از «میرزا حبیب» است، باید بگویم نمیدانم و مطلب فوق در آرشیو قجرتایم بوده و از منابع دیگری به دست رسیدهاست.