«مریلین مونرو» با نام اصلیِ «نورما جین مورتنسن» در تاریخ یکم ژوئن ۱۹۲۶م در لسآنجلس به دنیا آمد. مادرش از بیماریِ شیزوفرنی (روانگسیختگی، اسکیزوفرنی) رنج میبرد و همین دلیل برای جداییِ «مریلین» از مادرش در هشت سالگی کافی بود. بر اثر کمبودهای مالی و بیماریِ مادرش، او یکسال در پرورشگاه بود و پس از آن حق حضانتش به دوست صمیمیِ مادرش، «گریس مکی» سپرده شد. در طول سالهای بعدی نیز نگهداریِ «مریلین مونرو» به ۱۱ خانوادهی مختلف سپرده شد! او در دومین خانه مورد تجاوز قرار گرفت؛ این تجاوز تأثیرات روانیِ عمیقی بر او، بهویژه بر رفتار جنسیِ او گذاشت و اینطور که نوشتهاند، در رابطههای خود بهطور دردناکی احساس ناامنی میکرد.
درست پس از جنگ جهانی دوم، شاید بیش از هر زمان دیگری در تاریخ آمریکا نقش پدر در حانواده جهت تربیت دختر بسیار کلیدی تصور میشد؛ از این رو، «مونرو» به دنبال پدرش گشت و او را پیدا کرد، ولی پدرش حاضر نشد که «مریلین» را ببیند. بعدتر؛ یعنی زمانیکه او بازیگر پُرآوازهای شدهبود، پدرش درخواست ملاقات با او را کرد، اینبار این «مریلین» بود که از دیدن پدر سر باز زد. «مریلین» در زمان تشیعجنازهی پدرش به دوستی گفت که علت سرپیچیِ پدر از دیدار دخترش «مریلین» این بود که نمیخواست زن دومش بفهمد که او فرزندی از زن دیگری دارد. «مریلین مونرو» از بیماریِ اختلال دوقطبی رنج میبرد. گاهی دچار افسردگیِ شدید بود و گاهی نیز شاد و خوشحال بهنظر میرسید. دورههایی که «مریلین» دستخوش حال روحیِ بالا (شیدایی) و پایین (افسردگی) میشد، از سوی دوستانش تأیید شدهاست. «مونرو» پس از دوران افت و افسردگی، دوباره خود را بازمییافت و به سیکل شیدایی و شکوفایی میرسید و میتوانست که کارهایش را سر و سامان دهد. علاوه بر آن، «مریلین مونرو» از لکنت زبان نیز رنج میبرد؛ در حین فیلمبرداری اگر دچار لکنت میشد، دوباره میبایست صحنه را تکرار کنند.
هرچه بود، «گریس مکی» (فردی که حق حضانت مرلین را بر عهده داشت) پیشنهاد ازدواج او با «جیم دوگرتی» را داد. «مرلین» ۱۶ ساله بود و «جیم» تازه از دبیرستان فارغالتحصیل و بازیکن فوتبال در دبیرستان شدهبود. در دوران جنگ و پس از آن، ازدواج افراد جوان پس از دبیرستان بسیار رایج بود. آنان در سال ۱۹۴۲م ازدواج کردند و زمانی که «جیم» برای جنگ به ارتش فراخوانده شد، «مرلین» مشغول کار در یک کارخانهی اسلحهسازی در کالیفرنیا گردید و در همینجا هم بود که توجه یک عکاسِ ارتش را به خود جلب کرد. پس از کشف او توسط این عکاس، شغلش را تَرک کرد و با یک آژانس مُد در هالیوود قرارداد بست و بهعنوان مدل عکاسی مشغول به کار شد. در سال ۱۹۴۶م «مونرو» تبدیل به مدل عکاسیِ معروفی شدهبود که تصاویرش در همهی مجلات کشور خودنمایی میکرد.
در سال ۱۹۵۵م پس از دو شکست در زندگیِ مشترک، برای مرتبهی سوم با «آرتور میلر» نمایشنامهنویس برجستهی آمریکایی ازدواج کرد. (قبل از وی برای مرتبهی دوم با جو دیماجیو، بازیکن بیسبال آمریکایی ازدواج کردهبود.) زندگیِ آنان پنج سال بهطول انجامید و در این پنج سال «مرلین» سه بار مجبور به سقط جنین شد. این موضوع تأثیرات روحیِ اسفباری بر روی «مریلین» گذاشت و به قرصهایی که پزشک تجویز میکرد، اعتیاد پیدا کردهبود. «آرتور میلر» نویسنده نیز آدم سختی بود و در سرِ صحنهی فیلمبرداری دخالت میکرد و به کارگردان میگفت که مثلاً بخشی از فیلمنامه را که مربوط به «مریلین» است، باید تغییر دهند! پس از موفقیت در فیلم «خارش هفت ساله» در سال ۱۹۵۵م، روابط «مریلین» با هالیوود به تیرگی گرایید. او از بازی در فیلم «چگونه میتوان مشهور شد» سر باز زد و بهجای آن به نیویورک گریخت تا با مطالعهی تحت نظر «لی استراسبوگ» در استودیوی بازیگران برای همیشه از شَرّ نقش کلیشهایِ «بلوند احمق» رهایی یابد.
این درگیریها با هالیوود بالاخره منجر به اخراج «مریلین» در سال ۱۹۶۲م شد. آخرینبار که «مرلین مونرو» در انظار عمومی ظاهر گشت، در مِی ۱۹۶۲م بود که ترانهی «تولدت مبارک، آقای رئیسجمهور» را برای «جان اف کندی» رئیسجمهور وقت آمریکا خواند و چندی بعد جنازهاش در تاریخ پنجم آگوست ۱۹۶۲م در منزلش در لسآنجلس کشف شد. پلیس علت مرگ را میزان بالای نمک اسید باربیروتیک در بدن و بر اثر خودکشی اعلام کرد. البته «لویس بنر» نویسندهی کتاب «شور و تضاد» در مورد «مریلین مونرو» احتمال خودکشیِ او را کم میداند؛ چرا که میگوید او در فرم بسیار مناسبی بود و برنامههای مختلفی هم برای زندگی داشت. «لویس بنر» میگوید: «رابرت کندی (برادر جان اف کندی و دادستان وقت عالیِ آمریکا) با او رابطهی پنهانی داشت. همسایهها و سرایدار اوایل بعد از ظهر روز پنجم اکتبر، رابرت کندی را در منزل مریلین دیدهاند.» وی چنین ادامه میدهد و میگوید: «همهی گزارشهای پلیس در عرض چند هفته مفقود شد. رابرت کندی با دپارتمان پلیس ارتباط داشت.»
فیلم «تولدت مبارک، آقای رئیس جمهور»؛ این اجرایی بود که در روز شنبه ۱۹ می سال ۱۹۶۲، توسط مریلین مونرو بازیگر و خوانندهی سرشناس آمریکایی، برای رئیسجمهور آن روزگار ایالات متحده، جان اف کندی، و در جشن تولد ۴۵ سالگی او، خوانده شد.
البته این یکی از سنایورهای قتلیست که پس از پنج دهه در هالهای از ابهام فرو رفتهاست… بهعنوان مثال؛ دوست «مریلین» بهنام «لارنس شیلر» در خاطرات خود نوشتهاست که در آن روزها «مریلین مونرو» به مقدار زیادی داروهای خوابآور و آرامبخش را همراه با شامپاین فراوانی مصرف میکرد و هیچ بعید نیست که در آن حالت روحی، وی فراموش میکرد که هر روزه چهمیزان از این داروها را مصرف میکند. وی از اساس، وجود هر گونه توطئهای را برای قتل «مریلین مونرو» رَد میکند! بگذریم… در ادامه بد نیست که آلبوم تصاویر یکی از زیباترین و مشهورترین زنان تاریخ را تماشا کنید!
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم