باری همانطور که در بخش چکیدهی پُست نوشتیم، یکی از «بلندترین ریشهای تاریخ سلطنتی ایران» و شاید «جهان»، مربوط به «فتحعلیشاه قاجار» است؛ سنتی که گاهی مشکلساز میشد. در آن دوره، شاهزادگان، درباریان و عوام هم به تبعیت از پادشاه، «ریش» خود را بلند میکردند. «لیندسی بتون» از افسران انگلیسی همراه «سرجان ملکم» که در «تبریز» به آموزش نظامی سربازان شاهزاده «عباس میرزا» مشغول بود؛ اصرار داشت که سربازان و افسران ریشهای خود را بتراشند؛ ولی هیچکس راضی به اینکار نمیشد. تا اینکه روزی در موقع آتشکردن توپها در حضور ولیعهد، ظرف باروتی در دست یکی از سربازان که ریش بلندی داشت، آتش گرفت و شعلهی باروت ریش و صورت سرباز را سوزاند! «لیندسی بتون» دست سرباز را گرفت و پیش «عباسمیرزا» برد و از او بابت تراشیدن اجباری ریش سربازان اجازه گرفت؛ چیزی که البته بعدها از دلایل تکفیر «شاهزاده» توسط ملایان شد!
در واقع تمام سالهای سلطنت صاحب بلندترین ریش، «فتحعلیشاه قاجار»، به کارهایی از قبیل طلاکاریهای عتبات صرف شد، در حالیکه در همان اوقات مردم هزاران هزار از «قحطی» و «گرسنگی» میمردند و سپاهیان در سرمای زمستان در «جنگ با روسیه» کفش به پا نداشتند! و طبعا «روحانیون» نیز از این بابت اعتراضی نمیکردند، زیرا در آنچه مربوط به این طبقه بود تأخیر و تعللی نمیشد.
«رضاقلیخان هدایت» در «تاریخ روضهالصفای ناصری» مینویسد:
«خاقان مغفور گنبد و گلدسته کربلا را طلاکاری کرد. در مرقد حضرت معصومه در قم درب طلا و ضریح طلا نصب شد. مدرسه فیضیه ساخته شد و ساکنان قم از پرداخت مالیات بهکلی معاف شدند. ساختمان مسجد شاه تهران در زمان ایشان بهپایان رسید. از طرف شاه سالانه صد هزار تومان [به پول آنروز] و گندم توسط ملااسماعیل مازندرانی مرتبا بین سادات و علما تقسیم میشد!»
بگذریم، بههرروی اگر هنوز خاقان مغفور، زنده و پادشاه بود؛ حتما امروز را جشن میگرفت و تعطیلی رسمی اعلام میکرد!
یک پاسخ
مطالب مفید بود ممنون