قلم سرنوشت؛ رفیق و شفیق، ۴ از ۲۵
دیگر فراگرفتن کار برای نویسنده سختی ندارد. روزی هوای دیدن مادر به دلش میافتد که دیدارش جنجالی میشود. تقیخان همچنان بر سرِ خشم و کینه و حسادت میباشد، مادرش هم به گونهای از آمدنهای او و دستودلبازیهایش ناراحت است. در این بین او با دو پیرمردِ متضاد آشنا میشود که آیندهاش را مقداری تغییر میدهد…!