گزنه؛ حکومتِ فهم یا جهل، نه از یازده
احوال نویسندهی نوجوان بهتر شد و سرِکار برگشت، اما دکان نانوایی نیز بر اثر اعمال گذشتهی پدر از بین میرود و بدهی بالا میآید. او دوستانی نیز در اراک و محل سکونت پیدا کرده که یکی از آنها ازدواج میکند، اما آداب شب زفاف را نمیداند و از همهچیز بیاطلاع است. نویسندهی نوجوان نیز قواعد سنتی را به او آموزش میدهد، اما…!