زمزمههای لزوم پوشش اسلامی برای زنان ایران، در اسفندماه ۱۳۵۷ یعنی کمتر از یکماه پس از انقلاب شنیده شد. در ارتباط با همین موضوع، روز ۱۶ اسفندماه ۱۳۵۷ نیز «روزنامهی اطلاعات» خبری را در صفحهی یکِ خود منتشر کرد که تیترش «نظر امام دربارهی حجاب زنان» بود. بر اساس این خبر آیتالله خمینی در یک سخرانیِ دیگر در شهر قم گفته بود که زنهای اسلامی عروسک نیستند و کارکردن آنان باید با حجاب اسلامی باشد. در متن روزنامه چنین آمده است: «امام خمینی ضمن سخنانی بعد از ظهر دیروز در مدرسهی فیضیه خطاب به طلاب علوم دینی فرمودند: زنهای اسلامی عروسک نیستند. زنان اسلامی باید با حجاب بیرون بیایند، نه اینکه خودشان را بزک کنند… تشریفاتی مثل پرده و مبلها از بین برود و زوائد غربی باید نابود شود. وزراء و هیأت دولت باید کمتر به ظواهر توجه داشتهباشند. به من گزارش دادهاند که در وزارتخانهها زنهای لخت(!) هستند و این خلاف شرع است. زنها میتوانند در کارهای اجتماعی شرکت کنند، ولی با حجاب اسلامی!»
هواداران آیتالله خمینی همان روز انتشار خبر در خیابانهای مرکزی تهران با شعارِ «یا روسری یا توسری» به توهین و آزار زنانی که به نظر آنان «بیحجاب» هستند میپردازند. آنان پس از این فرمان، حالا دیگر نیازی به پوشش مؤدبانه، فریبنده و خوش آب و رنگِ «امر به معروف و نهی از منکر» ندارند، و از همین روز است که گوشزد کردن «رعایت حجاب اسلامی» به زنان، دیگر برای مأموران کمیته نه تنها وظیفهای دینی، که وظیفهای شبهقانونی، یا بهتر بگوییم- در آن فضای بیقانونی- وظیفهای قانونی میشود! هفدهم اسفند برابر است با هشتم مارس که روز جهانی زن است. جنب و جوش زنان ایرانی برای تدارک برنامههایی برای این روز، دوراندیشانِ انحصارطلبِ مذهبی را که در کمین قدرت نشستهاند به چارهجویی وامیدارد. آنها سخت ترسیدهاند که در این آشفتهبازارِ انقلاب، نکند چرخِ بختشان واژگون شود! پس سراسیمه به دفتر آیتالله خمینی میروند و از او میخواهند تا زنان خشمگین را آرام کند. در پی چارهای، حجتالاسلام اشراقی داماد آیتالله خمینی پس از آنکه حرفهای قبل را دربارهی رعایت حجاب اسلامی تکرار و تأیید میکند، برای آرام کردن کمیتهایها و هوادارانِ حجابِ اسلامی- تا بیشتر از این وحشتآفرینی نکنند، میافزاید: «ولی مردم(!) هم نباید هرج و مرج ایجاد کنند و باید در نهی از منکر، منکر را با منکر دیگری دفع نکرد.»
شب همان روز گویندهی سرشناس تلویزیون زمان شاه مریم ریاضی، با حجاب اسلامی در سیمای انقلاب اسلامی ظاهر میشود و از سوی «جامعهی زنان انقلاب اسلامی» که گویا همان شب آن را ساخته بودند خبر میدهد که: «این جمعیت فردا روز ۱۷ اسفند را یک رهآورد استعماری و غربی میداند و اعلام میکند کلیهی زنانی که در مراسم مربوط به این روز در دانشگاه و هر جای دیگری شرکت کنند، غیرمسلمانند!»زنان معترض اهمیتی به این حرفها نمیدهد و بر اساس برنامه اعتراض خود را از صبح روز ۱۷ اسفند برابر با ۸ مارس روز جهانی زن اغاز میکنند! «روزنامهی اطلاعات» در گزارش بلند ۱۷ اسفند خود خبر از برپاییِ تظاهرات اعتراضی علیه حجاب اجباری داد. این روزنامه نوشت که صبح روز هفدهم، ابتدا در دانشکده فنیِ دانشگاه تهران و پس از آن در خیابان آزادی، کمیتهی برگزاریِ «روز جهانیِ زن» در اعتراض به حجاب اجباری، مراسمی را برگزار کرد. به گزارش «روزنامهی اطلاعات»؛ گردهماییِ اعتراضیِ زنان با دخالت مدافعان حجاب اجباری به خشونت کشیده شد. زنان اعتراضات خود را با شعار «نه روسری نه توسری»، «استقلال آزادی»، «میجنگیم میجنگیم برای آزادی» آغاز کردند.
این صداها خشم و غیرت مردانِ حافظِ بیضهی اسلام را بهجوش میآورد و به عربده وامیدارد: «حزب فقط حزبالله»، «ما پیرو قرآنیم، بیحجاب نمیخواهیم»، «یا روسری یا توسری». برای اینکه به طور کامل نشان بدهند که از چه قماش و پیرو چه مرامی هستند، دست به میان پایشان میبرند و با اشاره به دستگاه نرینگیشان نشان برتری و افتخارشان را به رخ میکشند و به سمتِ زنان بانگ برمیدارند: «شماها چادر نمیخواهین، اینو میخواهین».نزدیک دانشگاه تهران گروه بزرگی از زنان بیچادر و روسری که خودجوش، و بدون برنامهای از پیش تعیینشده شکل گرفته، از سوی میدان ولیعهد که همان میدان ولیعصر کنونی است، با شعارهای مرگ بر استبداد، زنده باد آزادی، و نه روسری نه توسری پیش میآیند. میدان ۲۴ اسفند که تازه نامش «میدان انقلاب» شده پر است از زنانی که در تلاشاند تا بهسوی دانشگاه راهی بگشایند. حزبالهیهایی که راه را بر آنان بستهاند با گردنهای رگبرآمده و دهانهای کفکرده زنان را سلطنتطلب و فاحشه میخوانند و فریاد میزنند: «ای زن از فاطمه به تو اینگونه خطاب است، ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است». اما زنان آهسته، بیتزلزل و محکم برفشار خود برای باز کردن راهی به دانشگاه میافزایند و حزبِخدا را پس مینشانند. وارد دانشگاه میشوند. حزبالهیها هم وارد میشوند و شعار میدهند: «مرگ بر ارثیهی رضا کچل». مأموران کمیته نمیخواهند که معترضانِ داخل دانشگاه به زنان تظاهرکننده در بیرون دانشگاه بپیوندند.
سر و صداها اوج میگیرد. زنان تصمیم میگیرند و پیش میروند. عدّهای بیتوجه به اخطارهای کمیتهچیان از نردهها بالا میروند. خود را به آن جمع بزرگِ خیابان میرسانند. بانگ شادی و شوق بر هیجان و بر امیدواری میافزاید. حزبالله ناچار میشود درها را باز کند. زنان ایرانی با گامهای پرغرور، در ستونی بزرگ و باشکوه به حرکت درمیآیند. چنین دریای جوشان و خروشان و کف بهلب آوردهای را هیچ کس پیش از این ندیده است. تا آنروز، هیچ کجای جهان در درازنای تاریخ خود، چنین تظاهراتی از زنان را بهخود ندیده است؛ و شاید تاکنون هیچ تظاهراتی را هم جهان به این آسانی و ارزانی از یاد نبرده است!
به خیابان برگردیم! سرد است. برف همچنان میبارد، اما دلها گرم است و سخنها داغ. شمار راهپیمایان را تا پنجاه هزار هم نوشتهاند. زنان در حرکتاند و مردان بازو به بازو و دست در دست یکدیگر آنان را در میان گرفتهاند. انتظار حملهی حزبالله از هر طرف میرود. ستون اصلی تظاهرات بهسوی نخستوزیری در حرکت است. جمعیت بزرگی بهسوی میدان آزادی میرود. این گروه ناگهان مسیرش را بهسوی دادگستری تغییر میدهد. دیده میشود که نزدیک به دویست حزبالهی با شعارهای «ما پیرو قرآنیم بیحجاب نمیخواهیم»، «عروسک فرنگی برو گمشو» و «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» بهزنان حملهور میشوند. چترهاشان را میشکنند و پاره میکنند. با سنگ و چاقو چندتاشان را زخمی میکنند. حزبالله تا پایان اعتراضات آن روز به آزار زنان ادامه میدهد. روز بعد، ۱۸ اسفند، تا پیش از ظهر هزاران زن در دانشگاه تهران گرد میآیند. همگی در محکوم کردن یورشهای دیروز همصدا هستند. حزباللهیها با گلولههای برفی که در آنها سنگ گذاشتهاند زنان را میزنند. زنان دور محوطهی دانشگاه راهپیمایی میکنند و بر ضد استبداد و ارتجاع شعار میدهند. دور و بر ساعت سهی بعداز ظهر میفهمند که درِ دانشگاه را بهروی آنان قفل و زنجیر کردهاند! حزبالله در برابر آنان صف میکشد و با دشنام و اتهام و تکهپرانی آزارشان میدهد. همینها چندی بعد با سنگ و چوب بهسوی زنان یورش میبرند و به آنان تُف میکنند. مأمورانِ مسئول دانشگاه میآیند و زنجیرها را میبرند. زنان از دانشگاه بیرون میزنند. بهسوی دفتر روزنامهی آیندگان میروند. کمیته هست، اما کاری نمیکند. حزبالله اما کمی پایینتر از مقر کمیته، به زنان حمله میکند. در خیابان شاه هم یک ماشین میخواهد به میان جمعیت براند که مردم جلویاش را میگیرند.
کمکم ترس بهجان تصمیمگیران افتاده است. «روزنامهی اطلاعات» همچنین در شمارهی دیگرِ روز ۱۹ اسفندماه خود خبر داد که «صادق قطبزاده» از نزدیکان آنهنگامِ آیتالله خمینی در یک سخنرانی در ساختمان رادیو تلویزیون، گفته که «اسلام هیچوقت در مورد حجاب به زور و تحمیل متوسل نمیشود و در اسلام اصلاً زور وجود ندارد. وظیفهی اسلام؛ ارشاد مردم از طریق توصیه و نصیحت است.» و «توصیهی امام در مورد حجاب نهتنها یک مسئلهی فقهیست، بلکه یک امر انقلابیست و زور در آن نیست. آنهایی که مزاحم زنان ایران میشوند، به اسلام و نهضت خیانت میکنند.»
اما اعتراضات آرام نمیشود. زنان زنگ خطر را اگرچه دیر، ولی شنیدهاند. تیتریک روزنامه اطلاعات در ۲۰ اسفند ۱۳۵۷ به نقل از آیتالله محمود طالقانی این بود: «در مورد حجاب اجبار در کار نیست.» بهگزارش روزنامه اطلاعات آقای طالقانی در گفتگو با رادیو و تلویزیون ایران گفت: «حجاب اسلامی حجاب شخصیت و وقار است و هیچ اجباری هم در مورد آن در کار نیست. مسلما نظر امام هم به مصلحت زنان ما و هم خواهران و دختران ماست و هم مطابق با موازین اصول دین مبین اسلام است… حجاب ساختهی من و فقیه و اینها هم نیست، نص صریح قرآن است. آیهی حجاب برای شخصیت دادن به زنان است… آیا این مانع از آن است که کار اداری داشته باشند؟ نه… اصل مسئله این است که هیچ اجباری هم در کار نیست و مسئلهی چادر هم نیست.» و به دنبال آن روزنامه اطلاعات روز ۲۱ اسفند ۱۳۵۷ در خبری با عنوان «نظر آیت الله طالقانی درباره حجاب صحیح است» نوشت که امام خمینی امروز در دیدار با خبرنگاران خارجی، در پاسخ به یک خبرنگار زن فرانسوی که دربارهی مسئلهی حجاب و اعتراض زنان ایرانی پرسید، پاسخ داد: «همان نظراتی که آقای آیت الله طالقانی فرمودند، مورد نظر من و صحیح است.»
اعتراضات زنان تا ۲۲ اسفند ادامه پیدا میکند؛ اما با توجه به قول و قسم تمام مقامات وقت “که اجباری در کار نیست” و سرکوب سنگین نیروهای حزبالله که در این پست به یکدرصد آن هم نتوانستیم اشاره کنیم، کمکم از شدت آن کاسته میشود. به هر روی همین اعتراضات باعث شد تا تابستان ۱۳۵۹ آیتالله خمینی در مورد حجاب هیچ اظهارنظری نکند. وی در تیرماه ۱۳۵۹ او در یک سخنرانی تند، از ابوالحسن بنی صدر رییسجمهوری وقت خواست تا سریعا ادارههای دولتی را اسلامی کند. بعد از این سخنان از صبح شنبه ۱۴ تیرماه ۱۳۵۹ ورود زنان بیحجاب به ادارههای دولتی ممنوع شد. این رویه تا سال ۱۳۶۱ تثبیت شد. تا اینکه سرانجام مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۳ قانون مجازات اسلامی را به تصویب رساند. به موجب این قانون هرکس در معابر عمومی حجاب را رعایت نمیکرد، به ۷۲ ضربه شلاق محکوم میشود. قانونی که هنوز هم در ایران پابرجاست. شاید برای برخی سوال شده باشد که آن همه قول و قسم چه شد؟ همان همیشگی؛ دروغ گفتند! اعتراضات ۶ روزه زنان ایرانی در اسفند ۵۷ واکنشهای جهانی عجیب و غریبی به همراه داشت، در یکی از اطلاعیههایی که در ۱۱ مارس برابر با ۲۰ اسفند ۵۷ در پاریس پخش میشود، این شعار تامل برانگیز بهچشم میخورد: «وقتی زنان ایرانی زنجیرهایشان را پاره میکنند، همهی زنان جهاناند که به همراه آنها پیش میروند!» پایان!
مستند ساختهشده توسط گروهی از زنان فرانسوی که در همان روزها به ایران آمدند. منبع بسیار ارزشمندی است!
نگارش و گردآوری: قجرتایم
برگرفته از مقالهی مسعود کدخدایی و کتاب مهم مربوط بهاین واقعه با عنوان «خیزش زنان ایران در اسفند ۱۳۵۷» نوشته مهناز متین و ناصر مهاجر