میرزا حسن مستوفی؛ نخست‌وزیری محترم نزد رضاشاه!

میرزا حسن مستوفی‌، ملقب به «مستوفی‌الممالک» و معروف به «آقا»، متولد ۱۳ مهرماه ۱۲۵۴خ در آشتیان (استان مرکزی) و درگذشته‌ی ۶ شهریورماه ۱۳۱۱خ در تهران، ۵ مرتبه نخست‌وزیر در دوره‌ی قاجار و یک دوره هم نخست‌وزیر ایران در زمان رضاشاه بود. مردی با افکاری روشن، در زمانی تاریک.
میرزا حسن مستوفی

«میرزا حسن مستوفی» فرزند «میرزا یوسف آشتیانی» در حدود سال ۱۲۵۴خ (۱۲۹۲ه.ق) در تهران به دنیا آمد. پدرش صدراعظم ناصرالدین‌شاه قاجار بود و چون درگذشت، به فرمان شاه، تمام مشاغل و امتیازات او به حسنِ ۱۲ ساله داده‌شد و «مستوفی‌الممالک» لقب گرفت. کارهای وی را در این دوران، «میرزا هدایت‌الله وزیردفتر» (پدر دکتر محمد مصدق) انجام می‌داد که از طرف شاه تعیین گردیده‌بود. مستوفی در ۳۰ سالگی راهیِ اروپا شد.

میرزا هدایت‌الله وزیردفتر - میرزا یوسف آشتیانی
از راست: میرزا هدایت‌الله وزیردفتر – میرزا یوسف آشتیانی

اقامت در اروپا تأثیر عمیقی بر افکار او گذاشت. پس از استقرار مشروطه، به اصرار اتابک به ایران بازگشت و جمعیتی به‌نام «مجمع انسانیت» را تشکیل داد و به همراه «دکتر مصدق» به فعالیت سیاسی پرداخت. تا به توپ‌بستن مجلس، سِمَت وزیر جنگ را به‌عهده داشت. پس از فتح تهران، ابتدا وزیر مالیه‌ی کابینه‌ی «سپهدار اعظم» (محمدولی خلعتبری، یا محمدولی‌خان تنکابنی) و سپس وزیر دربار «احمدشاه قاجار» شد. سرانجام پس از استعفای دولت، اول سپهدار با اعمال قدرت دموکرات‌ها، به نخست‌وزیریِ احمدشاه قاجار انتخاب شد. وی یکی از چهره‌های جالب و مهم عصر مشروطیت است که ۵ مرتبه به نخست‌وزیری رسید و ۱۱ کابینه تشکیل داد. ۵ مرتبه وزیر جنگ، ۴ نوبت وزیر کشور، یک‌دفعه وزیر امور خارجه و یک‌بار هم وزیر مشاور شد. دوره‌ی پنجم صدارت «میرزا حسن مستوفی» در ۵ بهمن‌ماه ۱۳۰۱خ، با دسته‌بندی‌های مجلس چهارم مواجه شد…

احمدشاه قاجار - محمدولی‌خان تنکابنی
از راست: احمدشاه قاجار – محمدولی‌خان تنکابنی

اقلیتی به زعامت «سیدحسن مدرس»، با زمامداریِ او مخالف بودند و «قوام‌السلطنه» را برای ادامه‌ی خدمت مناسب‌تر می‌دانستند. بالاخره «مدرس» در خردادماه ۱۳۰۲خ، دولت را استیضاح نمود و طی نطق مفصلی «آقا» را قاصر دانست نه مقصر. بخشی از سخنرانیِ او در پاسخ «مدرس» مشهور است: «می‌دانم فترت در پیش است و ایام فترت دوره‌ی بَرّه‌کُشی‌ست و داوطلب صدارت زیاد. آقایان می‌دانند که معده‌ی ضعیف من، تحمل خوردن گوشت را ندارد. وانگهی در این ایام، کسی باید سر کار بیاید که آجیل بگیرد و آجیل بدهد. من که آجیل‌گیر نیستم، پس به ناچار به کسی هم آجیل نمی‌دهم…» مستوفی در انتخابات مجلس ششم نماینده‌ی مجلس شد، ولی با شروع جریان تغییر سلطنت قاجار، در مجلس حضور نیافت. «رضاشاه» کمی بعد از تاج‌گذاری در اردیبهشت‌ماه ۱۳۰۵خ، «مستوفی‌الممالک» را به نخست‌وزیری انتخاب کرد.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  استالین؛ روحانی‌ستیز، رفیق‌کُش و هم‌رزم‌کُش، چرا؟! + تصاویر
رضاشاه پهلوی - احمد قوام (قوام‌السلطنه) - سیدحسن طباطبایی زواره (مدرّس)
از راست: رضاشاه پهلوی – احمد قوام (قوام‌السلطنه) – سیدحسن طباطبایی زواره (مدرّس)

«مستوفی‌الممالک» روز ۲۲ خردادماه ۱۳۰۵خ، اعضای کابینه‌ی خود را به «رضاشاه» معرفی کرد. ششمین و آخرین دوره‌ی نخست‌وزیریِ «مستوفی‌الممالک»، قریب یک‌سال به طول انجامید. ایجاد تشکیلات نوین دادگستری (با کمک علی‌اکبر داور، وزیر عدلیه)، الغای کاپیتولاسیون (قضاوت کنسولی و امتیازات اتباع خارجه در ایران)، مقدمات احداث راه‌آهن سراسریِ ایران (از محل وجوه عایدات قند و شکر)، تأسیس ذوب‌آهن، کتابخانه‌ی ملی، قانون سربازگیری (نظام وظیفه)، در دوران زمامداریِ او انجام گرفت. سرانجام پس از یک‌سال جنگ‌داشتن با نمایندگان دوره‌ی ششم مجلس شورای ملی، استعفای خود را به شاه تقدیم و به حیات سیاسیِ خود برای همیشه خاتمه داد. «مستوفی» به شکار و صید ماهی علاقه‌ی بسیاری داشت و بخش زیادی از ثروت موروثیِ خود را هم در این راه خرج کرد.

رضاشاه پهلوی و مستوفی‌الممالک

همچنین وی بخش بزرگی از املاک پدریِ خود را وقف ساخت مراکز علمی کرد؛ از جمله باغ‌هایی را در ونک برای احداث دانشگاه برای دختران اختصاص داد. «مدرسه‌ی عالیِ دختران» در این زمین‌ها با اختصاص بودجه‌ی دفتر مخصوص «شهبانو فرح پهلوی» ساخته‌شد که بعد از انقلاب نام «دانشگاه الزهرا» گرفت! «مستوفی» زبان فرانسه را به خوبی می‌دانست و مانند پدرش درویش‌مسلک بود. رفتار بزرگ‌منشانه و گرایش‌های ملی، او را نزد عموم طبقات مردم محبوب ساخته‌بود. «مستوفی‌الممالک» می‌گفت: «در مملکت ایران، هر کس از کارها طفره بزند، همیشه در امان است و حتی اگر تَرک کارهای حیاتی هم کرده‌باشد، مسئول نمی‌شود، اما همین که برای انجام وظیفه دست به یک کار مثبتی بزند، هر کس می‌رسد، ایرادی به او می‌گیرد و طوری عرصه را بر او تنگ می‌کنند که از کرده‌ی خود پشیمان و از زندگیِ خود بیزار می‌شود…» او در ۶ شهریورماه ۱۳۱۱خ در تهران درگذشت، یادش گرامی…

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  عباس عطار؛ عکاس ماهری که تیتر روزنامه‌ها آزارش داد!

نگارش و گردآوری؛ قجرتایم

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

4.7/5 - (3 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *