قبل از روایت وبای قاجاری باید بدانید که در این سال، صدارت با عینالدوله است و ایران بیچاره دچار گرانیِ غله میباشد، هنوز این بلا و بلاهای تعدیات حکام رفع نشده که وبا در ایران ظاهر شد. شیوع این مرض اول از عتبات نجف و کربلا و جنوب ایران بود. در کرمانشاه قرنطینه گذاشتهشد و مأمورین و اطبا مواظب بودند تا کسی مبتلا به این مرض عبور نکند. یکنفر از علمای معروف اسلام از نجف با جمعیت و طلاب زیادی به عزم مشهد حرکت کرده، وارد کرمانشاه شد. مأمورین و اطبا خواستند ایشان را در قرنطینه نگاه داشته، اطمینان از نبودن مریضی پیدا کنند، اما…
اما طلاب گفتند: «قدوم حضرت آقا برکت و رحمت است، هرجا وارد شود، بلا رفع میشود! نباید قرنطینه شوند.» مأمورین گفتند: «حضرت آقا و غیر ایشان و مثل ایشان در نجف و کربلا بسیار بودند، پس چطور وبا و بلا وارد شد؟» همراهان آقا به این دلیل واضح با چماق جواب داده، طبیب و مأمورین را کتک سختی زدند. در ایران ھم قانون نیست و بر اعمال و جنایات اهل عمامه مؤاخذه و مجازات نیست. به زور وارد کرمانشاه شدند و وبا هم که همراه خود آوردهبودند، در کرمانشاه طلوع کرد و همان روز جمعی مبتلا شدند و ۲۳ نفر و تعدادی از همراهان، همان روز اول مُردند. همراهان حضرت آقا متفرقاً به بروجرد و اصفهان و همدان و سایر جاها رفتند و مردم که آن چماق را دیده بودند، حتماً جلوگیری نکردند. وبا هم همراه ایشان به هرجا وارد شدند، نشر کرد!
حاجسیاح در کتاب خاطرات خود، وضع طبقات محروم را نیز چنین توصیف میکند:
اهل کرمان از شدت اضطرار، اولاد خود را به شالبافی و فرشبافی میفرستند و اگر کامل و استاد شدند، دَهشاهی اُجرت، وَاِلا ۳ یا ۴ شاهی میگیرند. اگر خطایی دیده شود، سوزن به دست آنها میزنند. خیاطی و لباسدوزی با زنان است، به قیمت خیلی نازل. از صد خانه یکی قدرت ندارد شبچراغ روشن کند. بسیاری هستند که چند روز نان نیافته، با شلغم یا چغندر (اگر پیدا شود) میگذرانند.
انسان به میدان میرود و میبیند مردم بیچاره هریک پارهنمدی پوشیده که به تنش فرو رفته، پشتهای از هیزم در پشت از صحرا آورده، به جزئی وجه میفروشد و برای این پشته که بیش از دَهشاهی نمیفروشد، ۲ روز کار کرده، با وجه آن باید امرار معاش کند و مالیات دیوان را بپردازد. از شدت پریشانی، زن و دخترانی که به ۹ سالگی رسیده یا نرسیده، به مقاطعه میدهند یا به اسم صیغه و متعه یا فروش، هرچه بگویی رواست. در مدرسهی نمدمالان و سایر مدارس، طلبهها کارشان صیغهدادن زن و دختر است که به خودِ زنها یا کسان آنها وجهی داده، زنها را برای این کار اجاره میکنند و به مردم صیغه و مقاطعه میدهند و وجه اجاره را داده، بقیه دخلِ ایشان است!
در مدرسهی نمدمالان، هرکس که وارد میشود قلیان میدهند، بعد میپرسند زن میخواهی یا دختر جوان… همهجا مردم ایران در فشار جهل و ظلم هستند. ابدا ملتفت نیستند که انسان هستند و انسان حقوقی دارد. ملاها و امرا خواستهاند اینان نادان و مرکب مطیع آنان باشند و انصافاً هم خوب بهمقصود رسیدهاند…!
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منبع؛ خاطرات حاجسیاح، به کوشش حمید سیاح، انتشارات امیرکبیر