«صحیفهی نور» شامل «مجموعه بیانات، پیامها، مصاحبهها، احکام، اجازات شرعی و نامهها»ی «سیدروحالله خمینی» پیش از ۱۵ خردادماه ۱۳۴۲ تا پایان عمر وی است. برخی از این بیانات بسیار تأملبرانگیز هستند. در این پست به مناسبت «۲۲ بهمن» یک مورد را به عنوان مثال مرور میکنیم و میخوانیم.
امروز هم روحانیت قیام کردهاست، نهضت کردهاست، ملتهای اسلام بیدار شدهاند، نهضت کردهاند. خواستههای روحانیت عمل به قوانین اسلام است، این ارتجاع است؟! رسول اکرم مرتجع بود؟! قوانین آسمانی، قوانین الهی که ما برای آن اینقدر اهانت میشویم، اینقدر زجر میکشیم، دعوت به عملکردن به قوانین آسمانی ارتجاع است؟! خدای تبارک و تعالی مرتجع است؟! جبرئیل امین، واسطهی وحی الهی مرتجع است؟! پیغمبر اکرم مرتجع است؟! ائمهی هدی مرتجع هستند؟! علمای از صدر اسلام تا امروز که از خودشان چیزی ندارند، آنها قوانین اسلام را، قوانین وحی را به مردم ابلاغ میکنند، ابلاغ قوانین الهی ارتجاع است؟! خداوند امر فرموده است که مسلط است انسان، آزاد است انسان، هر انسانی در مسکن آزاد است، در مشروب و مأکول آنچه خلاف قوانین الهیه نباشد آزاد است، در مشی آزاد است.
حکم اسلام است که اگر کسی حمله برد به منزل کسی، برای آن کسی که مورد حمله واقع شدهاست، جایز است کشتن او، اسلام اینقدر با آزادیها موافق است، اسلام ارتجاع سیاه است؟! ما که خودمان حرفی نداریم، ما هرچه میگوییم قال رسولالله میگوییم، رسولالله هم قالالله میفرماید. اگر ما مرتجعیم، معلوم میشود رسولالله مرتجع است. اگر شما ما را مرتجع میدانید، ما را کهنهپرست میدانید، مردک امروز هم باز برداشته نوشته، پس شما رسولالله را کهنهپرست میدانید! اف بر این تجدد. کجای احکام اسلام را آقایان ارتجاع سیاه میدانند؟!
بفرمایند بیایند تفاهم کنند، آخر اینکه تو بروی آنجا برای خودت صحبت بکنی و هر جا پیش آید، یک صحبتی بکنی و هی کهنهپرستی را ما میکوبیم، چطور میکنیم، رجز بخوانی، اینکه نمیشود. خوب بیا بنشین بگو آقا اینکه پیغمبر فرموده است، این ارتجاع سیاه است، تا ما ببینیم که شما درست میفرمایید؟! تا ما اثبات کنیم نخیر، ارتجاع نیست. باید یک وزارت فرهنگی، یک فرهنگ صحیح باشد و فرهنگ هم حقش است دست ما باشد! خُب ما در این مملکت یک وزارتخانه نداشتهباشیم؟! خُب یکیاش هم از ما. خُب بدهید این فرهنگ را دست ما، ما خودمان اداره میکنیم. ما یک کسی را وزیر فرهنگ میکنیم و اداره میکنیم. اگر از شما بهتر اداره نکردیم، بعد از ۱۰-۱۵ سال ما را بیرون کنید. تا یک مدتی دست ما بدهید، فرهنگ را دست ما بدهید، وزیر فرهنگ را از ما قرار بدهید، یک مدتی هم مهلت بدهید که ما کار را درست انجام بدهیم، اگر ما گفتیم شما به اعماق آسمان نروید.
شما عُرضهاش را ندارید، وَ اِلا، چون عُرضهاش را ندارند، می گویند روحانیون نمیگذارند، مملکت ما، حالا باز وقت این کارها نشدهاست. بفرمایید کی جلوتان را گرفته؟! بفرمایید طیارہسازی کنید، اتومبیلسازی کنید، آقا، عُرضهاش را ندارید، بیچارهها! یک مملکت بیعُرضهاید! و اینهم که شما عُرضه ندارید، نهاینکه عُرضهی ذاتی ندارید، شما را دست استعمار اینجور کردهاست، غربزده هستید. این حرفهای ما یک حرفهای کهنهی پوسیدهست که بله، دیگر کسی نمیخرد آن را؟! به شما قول میدهم که آلمان هم این را بخرد، شما نخرید. یک وزارتخانه دست ما بدهید. یک چند ساعت از این رادیو، که دارد موسیقی و بچههای ما را دارند سوق میدهند به فساد اخلاق، یک دو سه ساعتش را هم دست ما بدهید، اما آزادمان بگذارید، نهاینکه برنامهاش هم خودتان بنویسید که اینجوری برو بگو! ما را آزاد بگذارید.
یک، دو، سه ساعت از برنامهی رادیو دست ما بدهید، ما برایش تعیین میکنیم برنامه را که او صحبت کند و من به شما قول میدهم که نه با سلطنت شما مخالفت داشتهباشد، نه با وزارت شما مخالفت داشتهباشد، نه با ریاست شما مخالفت، با هیچکدام مخالفت ندارد. فقط دنیا را آشنا میکنیم به احکام اسلام و اسلاممان و فرهنگ را یک فرهنگ مستقل، یک فرهنگ مسْلم، یک فرهنگی که یکدانه عربش وقتی میایستاد جلو امپراتور شمشیر را در میآورد و آن دیباجها را کنار میزد میگفت: رسولالله فرموده است که ما لباس حریر در بر نکنیم، ما روی جای حریر هم نمینشینیم. ما اینجور مردانی درست میکنیم. لکن چه بکنیم که استعمار نخواهد گذاشت، دست خبیث استعمار نخواهد گذاشت که وزارت فرهنگ را دست ما بدهند، وَ اِلا حق با ماست، فرهنگ باید ما باشیم.
وزارت اوقاف میخواهید درست کنید، باید وزارت اوقاف از ما باشد، نهاینکه شما تعیین کنید، ما باید تعیین کنیم. بگذارید تعیین کنیم ما یکنفر را، یک آقایی را رئیس فرهنگش کنیم، یکنفر هم وزیر اوقافش بکنیم، اوقاف را، آنوقت ببینید که اینطوری که الان دارد «لوطیخور» میشود، نخواهد شد! تمام مطالب به خودش خواهد رسید. دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد. آنوقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنیشان میکنیم با همین اوقاف، با همین اوقاف، ما فقرا را غنی میکنیم. شما خاضع بشوید برای چندتا حکم اسلام، شما ما را اجازه بدهید که مالیات اسلامی را به آنطوری که اسلام با شمشیر میگرفت بگیریم از مردم، آنوقت ببینید که دیگر یک فقیر باقی میماند؟! من برای شما راه هم میسازم، من برای شما کشتی هم میخرم. بگذارید. شما نخواهید گذاشت… من میدانم این حرفهایی که میزنم بیهودهست، تمام شد. شما الان تشریف میبرید و بنده هم خواهم رفت، آنها هم که نخواهند گذاشت این مطالب را لکن خُب، چه بکنیم، دردی است که ما داریم، دردی است که ما داریم…
و شد آنچه شد! بیانات «آیتالله خمینی» ۱۸ شهریورماه ۱۳۴۳ و ۲۶ فروردینماه ۱۳۴۳.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم