امیرکبیر و حکایتی به‌نام معجزه‌ی گاو امام‌زمان!

قصابی می‌خواست گاوی ذبح کند. گاو از زیرِ دست وی جست و به مسجد گریخت. قصاب ریسمانی برد و در گردن گاو انداخت تا بیرونش آورد. گاو زور داد، قصاب به زمین خورد و قالب تهی کرد. در این وقت بانگ صلوات مردم بلند شد و این امر یک معجزه تلقی گردید، اما جنجالی در دوره‌ی امیرکبیر شد!
امیرکبیر

در دوره‌ی صدارت «امیرکبیر» واقعه‌ای در تبریز روی داد که نزدیک بود به آشوب تبدیل شود. داستان از این قرار بود که به سال ۱۲۲۷خ، قصابی در میدان «صاحب‌الامر» تبریز می‌خواست گاوی ذبح کند. گاو از زیر دست وی در رفت و به مسجد قائم گریخت. قصاب ریسمانی برد و در گردن گاو انداخت تا بیرون بکشد. گاو زور داد، قصاب به زمین خورد و جان سپرد! در این وقت بانگ صلوات مردم بلند شد و این امر معجزه‌ای تلقی شد. بازار تا یک‌ماه چراغانی گردید. تبریز شهر «صاحب‌الزمان» به‌شمار آمد و مردم خود را از پرداخت مالیات و توجه به حکم حاکم معاف دانستند! گاو را به منزل مجتهد جامع‌الشرایط وقت «آقا میرفتاح» مجتهدِ تبریزی بردند و ترمه‌ای رویش کشیدند. عده‌ای از پیروان مجتهد دسته‌دسته با نذر و نیاز به زیارت آن رفته و به شرف سُم‌بوسی‌اش نائل آمدند و موی آن حیوان به تبرک همی ربودند. در عرض یک‌ماه مویی از گاو به‌جا نماند و همه به تبرک رفت!

مسجد صاحب‌الامر تبریز
مسجد صاحب‌الامر یا مسجد شاه‌تهماسب، یکی از مساجد قدیمی و کهن شهر تبریز در ایران

کور و لَنگ، غرفه‌ها و شاه‌نشین‌های مسجد را پُر کرده‌بودند. هر روز معجزه‌ و آوازی تازه بر سرِ زبان‌ها افتاد. بزرگان، پرده و فرش و ظرف به مسجد می‌فرستادند. «حاج میرزا باقرِ مجتهد» امام‌جمعه‌ی تبریز که با کنسولگریِ انگلیس رابطه‌ی مستقیم داشت، فتوا داد که هر کس در جوار آن مسجد، به‌خصوص باده بنوشد یا قمار کند، واجب‌القتل خواهد بود و چون رسماً شهر تبریز محل ظهور «امام‌زمان» اعلام شده‌بود؛ در نتیجه، بنا به روایات و احادیث معتبر، مردم از پرداخت مالیات به دولت و اجرای قوانین وضع‌شده‌ی حکومتی معاف بودند! جالب اینجاست که کنسولگریِ انگلیس هم چهل‌چراغی برای آن مسجد هدیه فرستاد و تمام‌قد پشت این ماجرا ایستاد. (چهل‌چراغ، آن‌هم در آن‌زمان! یعنی در زمانی که بیشتر مردم آن ولایت، حتی روغن نداشتند که به مخزن چراغ‌موشی‌های‌شان «اگر که داشتند» بریزند.)

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  ناصر و نقاشی؛ وقتی که پادشاه دست‌به‌قلم می‌شود!
امیرکبیر
امیرکبیر

بالاخره «میرزا تقی‌خانِ امیرکبیر» نیرویی از تهران فرستاد که «حاج میرزا باقرِ مجتهد» امام‌جمعه و «میرزا علی شیخ‌الاسلام» و پسرش «میرزا ابولقاسم» که هر سه از مُلایان بانفوذ بودند، دستگیر و تبعید کنند و با وجود مقاومت آن‌ها و حمایت پیروان‌شان، این مقصود حاصل و غائله تمام شد. همچنین قابل ذکر است که این «میرفتاح» را با «میرفتاحِ» ماجرای شاهزاده «عباس میرزا» در جنگ دوم ایران و روس اشتباه نگیرید! این «میرزا باقرِ مجتهد»، پدر «میرزا حسنِ مجتهد» است؛ همان مردی که آزادی‌خواهان تبریز را در جریان مشروطه تکفیر کرد!

نگارش و گردآوری؛ قجرتایم

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

5/5 - (1 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *