«فینیاس گیج» و حادثه‌‌ای که تاریخ پزشکی را بُهت‌‌زده کرد! + تصاویر

در تاریخ اتفاقاتی می‌افتد که تا سال‌ها بعد از آن، از لحاظ علمی قابل درک نیست؛ حادثه‎‌ی انفجار ۱۴ سپتامبر ۱۸۴۸م نیز از همان دسته بود. روزی که «فینیاس گیج» سرکارگری ساده در این حادثه به شدت مجروح شد و همین اتفاق او را تبدیل به یکی از مهم‌ترین پرونده‌های تاریخ پزشکی در جهان کرد.
فینیاس گیج

در تاریخ نهم جولای ۱۸۲۳م در شهر «گرافتن» واقع در ایالت «نیوهمپشایر» آمریکا، «فینیاس گیج» در یک خانواده‌ی معمولی زاده شد. خودش هم زندگیِ معمولی داشت و با درآمد کارگری روزگار را می‌گذراند تا این‌که حادثه‌ای در زندگی‌اش او را به یکی از عجیب‌ترین پرونده‌های پزشکی در تاریخ بشریت تبدیل کرد! همه‌چیز از روز ۱۴ سپتامبر ۱۸۴۸م آغاز شد! نزدیک شهر کوچک «کاوندیش» راه‌آهنی در دست احداث بود. در سرِ راه، کوهی قرار داشت که برای صاف‌کردن زمین و ریل‌گذاری، قسمتی از آن می‌بایست منفجر می‌شد. شیوه‌ی کار چنین بود که با مته حفره‌هایی عمیق و کم‌عرض در صخره ایجاد می‌کردند و در آن باروت ریخته‌ می‌شد. سپس فتیله‌ای در آن کار می‌گذاشتند و روی باروت را با ماسه می‌پوشاندند و برای این‌که قدرت انفجار باروت بیشتر شود، با میله‌ای آهنی ماسه را می‌کوبیدند. کار کوبیدن ماسه که کار بسیار ظریفی بود، توسط «فینیاس گیج» انجام می‌شد!

فینیاس گیج
خط راه‌آهن راتلند و برلینگتون، محل وقوع حادثه

حدود ساعت پنج عصر در آن‌روز «فینیاس گیج» مشغول کار بود که کارگری از پشت صدایش می‌کند و او در عین حال که برمی‌گردد تا پاسخ دهد، شروع به کوبیدن محتویات حفره می‌کند، غافل از این‌که دستیار او هنوز روی باروت ماسه نریخته‌است و ضربه‌های میله‌ی آهنی «گیج» مستقیماً روی باروت وارد می‌شود. این غفلت، به انفجار انجامید و میله‌ی آهنی به طول حدود یک‌متر و قطر سه‌سانتی‌متر و شش‌کیلوگرم از حفره بیرون بپرد و همانند موشکی از سر تیز خود به زیر چشم چپ «فینیاس گیج» اصابت کند و در یک چشم‌به‌هم‌زدن از میان مغز او عبور کند و از سوراخی که در فرق سرش ایجاد می‌کند خارج شود و سرانجام در فاصله‌ی ۵۰ متری به زمین بیفتد!

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  امیرکبیر؛ سرگذشت مردی که ایران وامدار خدمات اوست! + تصاویر
فینیاس گیج
گفته می‌شود که دهان گیج در لحظه‌ی انفجار باز بوده‌است. همچنین جلو و پشت جمجمه‌اش به‌طور موقت با ورود میله‌ی آهنی از پایین، از هم جدا شده و پس از خروج میله از قسمت بالا، به عقب کشیده شده‌اند!

در حالی که دیگر کارگران برای بلندکردن جنازه‌ی او آمدند، دیدند که «فینیاس گیج» زنده است! او فقط از هوش رفته بود و پس از چند دقیقه به هوش آمد و سپس حدوداً نصف فنجان مغز سرش را بالا آورد و توانست حرف بزند! حتی توانست با پای خودش و با کمک همکارانش سوار گاری‌ شود و برای معالجه به شهر برود. پس از چند هفته «فینیاس گیج» ظاهراً درمان شده‌بود. او می‌توانست حرف بزند، راه برود، هوش و حواسش کاملاً به‌جا بود. حافظه، قدرت یادگیری و دیگر توانایی‌های ذهنیِ او وضع طبیعی داشتند. فقط یک‌چیز عوض شده‌بود؛ «فینیاس گیج» تغییر شخصیت داده‌بود! دوستش درباره‌ی او می‌گوید: «آن سرکارگر توانا و کارآمد، دیگر وجود نداشت. فینیاس، آن مرد مهربان مُرده بود و به‌جایش انسانی بچه‌صفت با نیروی نره‌گاو و خُلق‌و‌خویی آزاردهنده خلق شده‌بود!»

فینیاس گیج
به چشم چپ و جای زخم روی پیشانیِ گیج توجه کنید!

دکتر «جان هارلو» یکی از دو پزشکی که از روز اول به معالجه‌ی او پرداختند، چنین می‌نویسد:

«سلامت جسمانیِ او خوب است و می‌توانم بگویم بهبود یافته‌است! شاید بتوان گفت که توازن یا تعادل بین قوای عقلانی و امیال حیوانیِ او درهم شکسته‌است. آدمی‌ست دمدمی و بی‌نزاکت، گاهی به زشت‌ترین وجه به مقدسات و ادیان توهین می‌کند! برای افکار و احساسات اطرافیانش ارزش و احترام چندانی قائل نیست، در مقابل اندرز یا موانع زندگی، لجاجت و یک‌دندگی وافر از خود نشان می‌دهد، همواره متزلزل و دودل است، نقشه‌های بسیاری برای آینده طرح می‌کند، ولی پیش از آن‌که به مرحله‌ی عمل درآیند، به دست فراموشی سپرده می‌شوند!»

فینیاس گیج
دکتر جان هارلو

از آن‌جایی که «فینیاس گیج» احساس مسئولیت خود را از دست داده‌بود و دیگر در هیچ کاری نمی‌شد به او اعتماد کرد، کارفرمایان قبلی او را اخراج کردند و او در اطراف ایالات متحده و آمریکای جنوبی آواره و سرگردان زندگی می‌کرد و برای جلب توجه و سرگرمیِ مردم، خود و آن میله‌ی آهنی که مغز او را متلاشی کرده‌بود به نمایش می‌گذاشت، تا این‌که در ماه مِی ۱۸۶۰م در سن ۳۷ سالگی؛ یعنی ۱۳ سال پس از وقوع حادثه در شهر سان‌فرانسیسکو از دنیا رفت و دفتر زندگیِ غم‌انگیزش بسته‌شد. اگرچه وقوع حادثه در سال ۱۸۴۸م تیتر اول روزنامه‌های مهم آن‌روز قرار گرفت، اما مرگ «فینیاس گیج» توجه کسی را جلب نکرد و حتی خبر آن در روزنامه‌های محلی نیز درج نشد. به همین دلیل دکتر «جان هارلو»، طبیب معالج او، پنج‌سال پس از درگذشت او، از مرگش آگاه شد و بلافاصله اقدام به کار جسورانه‌ای کرد؛ او به نزدیکان «فینیاس گیج» نامه نوشت و درخواست کرد تا اجازه دهند که قبر او شکافته شود و جمجمه‌اش و میله‌ی آهنی که با وی دفن شده‌بود را بیرون آورده و در موزه نگهداری شود.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  کودک کار؛ روایتی عجیب از دودکش‌‌پاک‌کن‌های خردسال! + فیلم و تصاویر
فینیاس گیج
جمجمه‌ی گیج (اَره‌شده برای نشان‌دادن فضای داخلی) و آهن، که در سال ۱۸۶۸م برای دکتر جان هارلو عکس‌برداری شد.

بستگان «فینیاس گیج» با این درخواست موافقت کردند. بنابراین قبرش شکافته شد و جمجمه و میله‌ی آهنی که مغز او را متلاشی کرده‌بود بیرون آورده‌شد و از طریق دکتر «جان هارلو» به‌ موزه‌ی کالبدشناسیِ دانشکده‌ی پزشکیِ هاروارد سپرده‌شد و یک‌بار دیگر «فینیاس گیج» در کانون توجه همگان قرار گرفت.۲۰ سال پس از حادثه، دکتر «جان هارلو» بدون این‌که ابزارهای آزمایشگاهیِ امروزه را در اختیار داشته‌باشد، از روی بینش و ذکاوت خود اظهار داشت که تغییرات رفتاری و شناختیِ «فینیاس گیج» باید با آسیب به ناحیه‌ی خاصی در قطعه‌ی پیشانی ارتباط داشته‌باشد، بدون این‌که بتواند این ناحیه را دقیقاً مشخص نماید. این نظریه مورد اعتنا قرار نگرفت؛ زیرا پذیرفتن این‌که در مغز، مرکز خاصی وجود دارد که اختصاص به تصمیم‌گیری‌های عاقلانه و رفتار اجتماعیِ معقول دارد، بسیار دشوار بود. در آن سال‌ها تشخیص «خوب» و «بد» یا «خیر» و «شر» و نشان‌دادن رفتار اجتماعیِ مناسب، هنوز در قلمرو «اخلاق»، «فلسفه» و «مذهب» قرار داشت و پای «زیست‌شناسی» به حریم آن بسته‌بود.

فینیاس گیج
طرحی از لوب‌فرونتال چپ (قرمز) مغز گیج

سال‌ها از این جریان گذشت تا عصب‌شناس برجسته‌ای به‌نام خانم «هانا داماسیو» توانست در سال ۱۹۹۴م با اسکن سه‌بُعدیِ جمجمه‌ی «فینیاس گیج»، ساخت مغز مصنوعی و میله‌ی آهنی و بازسازیِ حادثه، بخش آسیب‌دیده‌ی مغز او را به‌طور دقیق کشف کند. خلاصه‌ی کلام این‌که پرونده‌‌ی عجیب «فینیاس گیج» و تغییر رفتار اجتماعیِ او تحقیقات پیرامون آن بعد از سال‌ها بشر را به این نتیجه رساند که ممکن است لازم باشد ما در تصورات و عقاید خود نسبت به اراده‌ی آزاد، مسولیت اخلاقی، وجدان اجتماعی و بسیاری مسائل دیگر تجدید نظر کنیم… در ادامه تصاویری جالب مربوط به این حادثه‌ی تاریخی و «فینیاس گیج» را مشاهده می‌کنید.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  دکتر قریب؛ پدر طب اطفال ایران با خدماتی بی‌نظیر در تاریخ!
فینیاس گیج
طرحی از نمایش رنگ‌ها از مسیرهای فیبر مغزیِ گیج
فینیاس گیج
یک نقاشی از لحظه‌ی وقوع حادثه و وضعیت جمجمه‌ی گیج پس از آن
فینیاس گیج
چند نمای متفاوت از وضعیت جمجمه‌ی گیج!
فینیاس گیج
«لطفاً میله‌ی آهنیِ مرا به حامل تحویل دهید!» زمانی که گیج در شیلی بود، از خویشاوند خود بی.آر. سوئیتلند خواست تا میله‌ی آهنی را از موزه‌ی تشریحیِ وارن‌هاروارد تحویل بگیرد.
فینیاس گیج
جمجمه‌ی چندتکه‌ایِ گیج، بازدیدکنندگان بیشتری را جذب کرده و شهرت موزه را نیز بیشتر از باارزش‌ترین نمونه‌ی آن کرده‌است!
فینیاس گیج
فرنولوژیست‌ها معتقد بودند که تخریب ارگان‌های ذهنیِ ونوراسیون و خیرخواهی باعث تغییرات رفتاریِ گیج شده‌است، اما دکتر جان هارلو ممکن است معتقد بوده‌باشد که قدرت تشخیص وی نیز آسیب دیده‌است.
فینیاس گیج
لوح یادبود گیج در شهر کاوندیش، ورمونت
فینیاس گیج
دومین پرتره‌ی گیج که در سال ۲۰۱۰م شناسایی شد.

نگارش و گردآوری؛ قجرتایم

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

4.4/5 - (66 امتیاز)

3 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *