جامعه ایران؛ در ستایش از پُرنورترین نقاط خاورمیانه…

دانش و تجربه از مهم‌ترین عوامل تحول در جامعه ایران در نیم‌قرن گذشته بوده‌است که به واسطه‌ی تحصیل، انقلاب، جنگ، کشاکش سیاسیِ داخلی و خارجی، و البته توسط عوامل دیگر به دست آمده‌است. همچنین نباید فراموش کرد که زنان/دختران از عناصر مهم در همین تغییرات اجتماعی بوده‌اند.
جامعه ایران
جامعه‌ای در حال انحطاط و فروپاشی یا بالنده و پُرنور؟!

«مهدی تدینی» درباره‌ی جامعه ایران و با ستایش از آن می‌نویسد: من جامعه‌ی ایرانی را تحسین می‌کنم و ادعا می‌کنم جامعه‌ی مدنی ایران از پُرنورترین نقاط خاورمیانه است. در مقابل، منتقدانم می‌گویند نگاهم رومانتیک است، امید واهی می‌دهم و واقعیت‌ها را نمی‌بینم، یا برخی نقد روان‌کاوانه می‌کنند و می‌گویند دچار سرخوردگیِ روشنفکری شده‌ام و برای فرار از یأس به خیال‌بافی پناه برده‌ام و برخی هم مشکلم را در این می‌بینند که من فقط اطرافیانم را می‌بینم و شده‌ام برج‌عاج‌نشینِ بی‌خبر از جامعه. یک‌لحظه صبر کنید… اصلاً مگر بحثی مهم‌تر از این می‌توانیم داشته باشیم؟ چه بحثی؟ این بحث که توصیف درست و واقع‌بینانه درباره‌ی جامعه‌ی ما چیست؟ اصلاً ما کیستیم؟ جامعه‌ای در حال انحطاط و فروپاشی، یا جامعه‌ای – به زعم من – بالنده و پُرنور؟! این نوشتار هم پاسخی به منتقدانم است و هم می‌خواهم دلیل نگاه مثبتم به جامعه‌ی مدنیِ ایران را توضیح دهم – ضمن این‌که دری بگشایم برای بحث و نقد و نظر.

شرایط جامعه ایران

مقایسه‌ی هر جامعه با گذشته‌اش

به بانگ رسا جامعه‌ی ایرانی را تحسین می‌کنم و اتفاقاً معتقدم کسانی که مرا نقد می‌کنند، خودشان دچار نگاه رومانتیک و واقعیت‌گریزند. دلیل این‌که جامعه‌ی ایرانی را تحسین‌برانگیز می‌دانم این نیست که این جامعه را بی‌عیب می‌انگارم یا فکر می‌کنم استانداردهای بالایی دارد. اصلاً تعریف استانداردها و سنجه‌های معتبری که با آن‌ها بتوان جوامع را «با هم» مقایسه کرد، دشوار و مشکوک است. متر و معیاری وجود ندارد تا با آن بتوان جوامع را با هم مقایسه کرد و اصلاً نفس این مقایسه مشکوک و عبث است. هر جامعه را باید با خود آن جامعه، یعنی با گذشته‌اش مقایسه کرد. حتی سنجه‌ها باید بومی باشد و سنجه‌های جهانی، معیوب یا گمراه‌کننده است. با چه معیارهای قابل‌قبولی می‌توان جوامع را از جهت میزان «فهمیدگی»، «شعور» یا «فرهنگ» رتبه‌بندی کرد؟ پس نکته‌ی نخست این است که مقایسه باید با خود باشد!

نکته‌ی دوم این است که اگر معیار برای سنجش، نقایص و تاریکی‌های اجتماعی باشد، در هر جامعه‌ای می‌توان چند نشانه یافت و عمیقاً سرخورده شد! بزرگ‌ترین و فعال‌ترین نیروهای ضد واکسن در پیشرفته‌ترین کشورها بودند! در فرانسه واکسن‌گرایان و واکسن‌ستیزان کف خیابان کتک‌کاری می‌کردند و در آمریکا خرافی‌ترین فرقه‌ها زندگی می‌کنند. در اسکاندیناوی ناگهان نژادپرست دیوانه‌ای ۷۷ نوجوان بی‌گناه را قتل‌عام می‌کند… نه! تاریک‌اندیشی، خرافه‌گرایی و جامعه‌ستیزی در مدرن‌ترین جوامع پیدا می‌شود و اگر قرار باشد این نقاط تاریک محور تأمل قرار گیرد، کل جهان هنوز قرون‌وسطایی است!

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  مثلث برمودا؛ ماجرای رمزآلود مثلث شیطان چیست؟ + آلبوم تصاویر

جامعه ایران، قبل و پس از انقلاب

من ایرانِ امروز را با ایران گذشته مقایسه می‌کنم. معیارهای من میزان عقل‌گرایی، فردگرایی، انسان‌گرایی، زندگی‌دوستی، جسمانیت‌باوری و آزادی‌خواهی است. یعنی چه؟ یعنی در جامعه‌ی ایرانی با سرعتی شگفت‌آور عقل، فرد، انسان، زندگی، جسمانیت و آزادی روزبه‌روز اهمیت بیشتری می‌یابد و چنین جامعه‌ای تمام تلاش خود را می‌کند تا سیاست را مجبور کند بر پایه‌ی همین عناصر کشور را اداره کند – اگر زور این جامعه به سیاست نمی‌رسد و مجراهای طبیعیِ اعمال نفوذ جامعه بر سیاست تنگ یا مسدود شده‌است، بحث دیگری است و چیزی از کیفیت این جامعه نمی‌کاهد. نباید از ناتوانیِ سیاسیِ جامعه چماقی برای تحقیر جامعه ساخت؛ نه منصفانه است و نه عاقلانه! فقط نوعی خودزنیِ عصبی است. اگر کسی این تحول آشکار و شتابان را نادیده گیرد، ناچیز انگارد یا پوچ بداند، دچار تاریک‌بینی و کوررنگی است و اتفاقاً مشکلش نوعی «ایدئالیسم» (آرمان‌گرایی) یا رومانتیک‌اندیشی است؛ زیرا تعریفی آرمانی، رؤیایی و چه‌بسا یوتوپیایی از جامعه در ذهن دارد – که مانند آن هیچ‌جای دنیا وجود ندارد.

جامعه ایران، ایدئالیسم، آرمانگرایی

از کسب دانش و تجربه تا تأثیر زنان/دختران

اما این تحول ما چگونه رخ داد؟ دو عامل اساسی داشت: دانش و تجربه. به نسبت نیم‌قرن پیش، سطح سواد در جامعه‌ی ایرانی بسیار افزایش یافت. ایران در زمره‌ی کشورهایی نیست که درصد تحصیل‌کرده بالایی دارد، اما به نسبت خودش در مدتی کوتاه با فوران تحصیل‌کردگان روبه‌رو شد. این جمله‌ی معروف هم که می‌گویند: «دیپلم قدیم از لیسانس امروز با ارزش‌تر بود»، از آن یاوه‌های میان‌نسلی است که بهتر است گویندگان آن دست از خودشیفتگی بردارند! آدمیزاد در سن ۷ تا ۱۸ سالگی توان فکریِ مشخصی دارد و سواد محدودی می‌تواند بیندوزد. این ادعاهای گزاف را باید گذاشت کنار همان تعبیر «جوان روغن‌نباتی و جوان روغن‌حیوانی» و هر دو را با هم گذاشت در کوزه مگس داخل آب نیفتد! در این فوران جمعیت تحصیل‌کرده، مسئله‌ی کیفیت این تحصیلات بحث دیگری است، مهم این است که این تحصیل‌کردگی، آن عناصر تعیین‌کننده (یعنی عقل‌گرایی، فردگرایی و…) را بسیار تقویت کرد و از بُعد سیاسی نیز برای مثال یک پیامد ملموس آن ۸۸ بود.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  کوتاه از اَحمدشاه قاجار به مناسبت سالروز مرگ او + آلبوم تصاویر و فیلم

اما از دانش مهم‌تر، تجربه بود. جامعه‌ی ایران در طول نیم‌قرن به‌صورت فشرده به‌شدت تجربه اندوخت: انقلاب، جنگ و کشاکش سیاسیِ داخلی و خارجی. دانش فقط یکی از راه‌های کسب آگاهی و بینش است و از آن مهم‌تر تجربه است. ایرانیان تجربیات سختی را پشت سر گذاشتند. می‌دانستید طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم را ما داشتیم؟ می‌دانستید انقلاب ایران یکی از انقلاب‌ترین انقلاب‌های جهان بود؟ می‌دانستید پس از جنگ سرد میان نظام‌های سوسیالیستی و آمریکا، طولانی‌ترین جنگ سرد و گاه گرم آمریکا با ایران بوده‌است؟ بار این‌ها بر دوش چه‌کسانی بوده؟ مردم!

جامعه ایران، جنگ ایران و آمریکا

از دیگر سو، می‌توان با اطمینان گفت هیچ مردمی در دنیا با این حجم عظیم از «تکثر رسانه‌ای» و «جنگ تبلیغاتی و رسانه‌ای» روبه‌رو نبوده‌اند! کدام مردم را سراغ دارید که با این حجم از رسانه‌های متضاد روبه‌رو باشند؟ شهروند ایرانی در برابر هجمه‌ای عظیم از روایت‌هاست! شهروند ایرانی را رسانه‌ها از چهار طرف به سمت خود می‌کشند! یک رسانه انقلاب را بی‌حدوحصر ستایش می‌کند و رسانه‌ای دیگر دائم به آن می‌تازد… درباره‌ی تک‌تک مسائل ایران هجمه‌ای از روایت‌های ضدونقیض وجود دارد که این‌ها شهروند ایرانی را حساس، متفکر و تیزهوش کرده‌است. می‌دانستید در شعارهای ۹۸ حتی نوعی «تجدیدنظرطلبیِ تاریخی» را در زبان توده می‌شد شنید؟ مگر تجدیدنظرطلبی کار الیت و نخبگان و روشنفکران نیست؟! شهروند ایرانی به دلیل این تکثر رسانه‌ای مجبور شده بیشتر از شهروند دیگر کشورها بیندیشد تا سرگیجه نگیرد.

عامل مهم دیگر، درگیری با دنیای سیاست بوده‌است: سرخوردگی و ناتوانیِ بخش تحول‌خواه جامعه در اعمال نفوذ در دنیای سیاست، باعث شده زور خود را معطوف جامعه کند. هر کس وقت خود را صرف یک شعاع کوچک اجتماعی کرده و مِیل تحول‌خواهیِ خود را صرف همین شعاع محدود می‌کند. اما مؤثرترین موتور تحول ما زنان/دختران بودند. نرخ تحصیل و اشتغال زنان با سرعت بالایی افزایش یافت. اشتغال زنان و بالارفتن سطح استقلال مالی/زیستیِ آن‌ها تغییرات اجتماعیِ بنیادینی پدید آورد/می‌آورد و از آن‌جا که الگوهای سنتی و سیاسی در جامعه‌ی ایران تبعیض‌آلود است، این زنان/دختران به موتور مدرن‌سازیِ جامعه از پایین بدل شده‌اند.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  جنگ و تجاوز؛ آماری هولناک از نزاع بوسنی...!

جامعه ایران، زنان پس از انقلاب ایران

از عرش رؤیا به فرش واقعیت

برگردید به آن عناصر اصلی که برشمردم: عقل، فرد، انسان ،زندگی، جسمانیت و آزادی – آیا غیر از این است که تمام مطالبات زنان در این چند واژه خلاصه شده‌است؟ زنان/دختران به‌عنوان یک عنصر توده‌ایِ فراگیر به پشتوانه‌ی این عناصر تبدیل شدند: به مسائل پیش‌تر «عقلانی» نگاه می‌کنند (و کم‌تر سنتی یا دینی)، «فردیت»شان برای‌شان معیار است (نه تحمیل‌های اجتماعی)، خواستار نگاه «انسانی» به زن هستند (تا نگاه جنسیت‌زده و تبعیض‌آلود برچیده شود)، می‌خواهند «زندگیِ» شخصی‌شان را از زیر بار الگوهای اجتماعی و سنتی نجات دهند، «جسم»شان برای‌شان مهم است و دنبال مالکیت بر تَن‌شان هستند و در نهایت، خواستار «آزادی» در انتخاب سبک زندگی‌اند.

این عواملی که به‌طور مختصر شرح دادم، باعث شده‌است جامعه‌ی ایرانی با سرعت تغییر کند. جامعه‌ی ایرانی از ابرهای یوتوپیایی پیاده شد و به زمین آمد. از عرش رؤیا به فرش واقعیت نشست. چشم ایرانی روزبه‌روز واقعیت را بهتر می‌بیند؛ و اگر در عصر جدید یک مشکل بزرگ ما داشتیم، همین نابینایی‌مان در دیدن واقعیت بود. محکم می‌گویم، جامعه‌ی ایرانی پویاترین جامعه در این محدوده‌ی جغرافیایی است. روشن، مانند فانوس دریایی…

جامعه ایران، موقعیت ایران در نقشه

نگارش و گردآوری؛ مهدی تدینی، مترجم و پژوهش‌گر در حوز‌ه‌ی تاریخ و اندیشه‌ی سیاسی/اجتماعی

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

5/5 - (1 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *