۲۴ آذر ۱۳۰۴ و دو روز پس از بازنگری ۴ اصل از اصول قانون اساسی و انتقال سلطنت، رضاخان پهلوی و در آن زمان ۴۷ ساله در مجلس شورای ملی سوگند یادکرد و شاه ایران شد. پس از عزل احمدشاه قاجار از پادشاهی ایران، در ۱۲ آبان ۱۳۰۴ فرمان برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان صادر شد، زیرا رضاخان بیم داشت گذر زمان باعث قدرتگرفتن مخالفان شود. در نتیجه انتخابات مجلس مؤسسان با سرعت چشمگیری انجام شد و مجلس مؤسسان در پانزدهم آذرماه ۱۳۰۴ در محل وزارت فواید عامه توسط رضاخان افتتاح شد.
سرپرسی لورین وزیرمختار انگلیس در ایران در کتاب خاطرات سیاسی خود چگونگی افتتاح مجلس مؤسسان را اینگونه شرح میدهد:
«مجلس مؤسسان در ششم دسامبر ۱۹۲۵ (۱۵ آذر ۱۳۰۴) در آمفیتئاتر دایرهای شکلی که به کاخ وصل بود و معمولا هر سال در آنجا مراسم عاشورا برگزار میشد (در محل وزارت فواید عامه) گشایش یافت. رئیس موقتی کشور (رضاخان پهلوی) که قرار بود با سخنرانی خود مجلس را افتتاح کند، با کالسکه شیشهای متعلق به سلاطین قاجار که شش اسب کهر آن را می کشیدند وارد محوطه گردید نزدیک به سه هزار نفر در این مراسم شرکت کرده بودند. بر روی پلهها، یک شاهزاده قاجار به نام فرمانفرما نشسته بود. سرش را بین دو دست گرفته و به پوتینهایش نگاه میکرد. پس از اینکه همه اعیان و رجال جلوس کردند، رئیس تشریفات با صدای بلند ورود رضاخان را اعلام کرد. رضاخان که با سر و وضع شاهانه اما با افتادگی بسیار و تشریفات کمی داخل مجلس شد. لحظه ای مکث کرد و به جای اینکه به طرف کرسی خطابه برود اشتباها به سمت دیگری رفت. اما زود متوجه اشتباه خود شد. از برابر روحانیون گذشت و کنار صندلی که برایش آماده کرده بودند ایستاد.سخنرانی رضاخان چند دقیقه بیشتر طول نکشید و هنگامی که او سخنرانی میکرد، بیرق سلطنتی با کشیدن طناب سیمی آن تا بالای سقف گنبدی شکل بالا رفت.»
سرانجام آخرین جلسه مجلس مؤسسان در ۱۲ دسامبر ۱۹۲۵ (۲۲ آذر ماه ۱۳۰۴) به اتفاق آراء و با سه رأی ممتنع تصویب کرد که رضاخان به عنوان رضاشاه پهلوی پادشاه ایران شود و سلسله جدیدی را بنیان نهد. شاه در ۱۰ دسامبر (۲۴ آذر ماه ۱۳۰۴) مراسم تحلیف را به عمل آورد، و روز بعد نمایندگان سیاسی خارجی را در کاخ گلستان به حضور پذیرفت.
اما بد نیست کوتاه از مراسم روز تحلیف هم در همین پست بخوانید. طبق قانون اساسی مشروطه شاه موظف بود قبل از شروع به سلطنت در مجلس شورای ملی حاضر شود و مراسم تحلیف را در برابر نمایندگان ملت به جای آورد. برای رفتن شاه به مجلس، تشریفات مفصلی تهیه شد که وزارت داخله (کشور) آن را طی اعلامیهای به اطلاع عموم رساند. پس روز ۲۴ آذر ۱۳۰۴ رضاشاه پهلوی به مجلس رفت و وارد تالار جلسه شده، پشت میز خطابه قرار گرفت و قبل از انجام مراسم “سوگند پادشاهی “چنین گفت:
«نظر به احساسات عالیهای که ملت محبوب من نسبت به من ابراز نموده و به پاس صمیمیت و مجاهدت من در خدمت به مملکت برای تقدیر مراتب مزبور، بلندترین مقامی را که در حیز امکان داشته به من تفویض کرده است میل دارم در اولین موقع که برای من میسر میشود با کمال مسرت اظهار امتنان خود را از این صفت قدردانی ملت عزیز بنمایم و خاطر نشان کنم همچنان که درگذشته از هیچگونه مجاهدت و فداکاری برای مملکت فروگذار نکردهام در آینده نیز از نیت خود در سعی و کوشش برای خیر و سعادت ملت ایران اطمینان کامل دارم و از خداوند برای نیل به مقاصد بیآلایش خود طلب توفیق کرده اینک به ایفای مراسم تحلیف و اولین تکلیف که قانون اساسی برای من معین کرده است اقدام مینمایم.»
سپس در مقابل قرآن زانو زد آن را برداشت و بوسید و در سکوت مطلق نمایندگان، متن اصل ۳۹ قانون اساسی را به عنوان سوگند پادشاهی به شرح زیر قرائت کرد:
«من خداوند قادر متعال را گواه گرفته، به کلام الله مجید و به آنچه نزد خدا محترم است قسم یاد میکنم که تمام همّ خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده، حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم. قانون اساسی مشروطیت ایران را نگهبان و بر طبق آن و قوانین مقرر، سلطنت نمایم و در ترویج مذهب جعفری اثنی عشری سعی و کوشش نمایم و در تمام اعمال و افعال، خداوند عزشأنه را حاضر و ناظر دانسته، منظوری جز سعادت و عظمت دولت و ملت ایران نداشته باشم و از خداوند مستعان در خدمت به ترقی ایران توفیق میطلبم و از ارواح طیبه اولیای اسلام استمداد میکنم.»
پس از ادای سوگند، بار دیگر قرآن را برداشته، بوسید و روی میز گذاشت و با همان تشریفات که آمده بود، خارج شد.تمام نمایندگان دول خارجی و وزرای مختار در این تشریفات دعوت داشتند. سرپرسی لورن وزیر مختار انگلیس در ایران در خاطرات خود جریان را به شرح زیر یادداشت کرده است:
«در این مراسم، بلوچها با کمربندهای سگکدار و ترکمنها با کلاه پوست و پیراهن ابریشمی و بختیاریها با کلاه نمدی سفید و نیم تنه سیاه و کُردها با دستارهای حاشیه ابریشمی و قشقاییها و لرها هر یک با لباس مخصوصی شرکت داشتند. وقتی درها باز شد یک پسربچه که یونیفورم نظامی به تن داشت وارد شد. او ولیعهد بود. رضاشاه با لباسی مملو از جواهر و نشان که بر جغهگاهش الماس کوهنور میدرخشید با یک شنل آبی رنگ مملو از مروارید وارد شد و به طرف تخت طاووس رفت. مردان و زنان ادای احترام کردند و علما و روحانیون با گامهای سنگین جلو آمدند. ولیعهد از ترس گوشه شنل پدرش را گرفته بود. در گذشته رسم بود که علماء تاج را بر سر شاه میگذاشتند اما رضاشاه با دست خود کلاهش را برداشت و سپس تاج را خود بر سر نهاد. در حالی که دو وزیر کنارش ایستاده و تاج های پادشاهی از اعتبار ساقط شدهی قاجاریه را در دست داشتند. مستشارالدوله رئیس مجلس مؤسسان یک عصای جواهرنشان و سرلشکر طهماسبی وزیرجنگ شمشیر الماس نشان نادرشاه فرزند شمشیر را به شاه دادند و رضاشاه در حالی که تاج بر سر و عصای سلطنتی به دست و شمشیر نادری را به کمر داشت خطابه خود را خواند. پس از پایان مراسم آهسته سالن را ترک گفت.» باری پس از این مراسم، تاجگذاری به سال آینده موکول شد و سرانجام در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ صورت گرفت.
نگارش و گردآوری: قجرتایم
رضاشاه از تولد تا سلطنت، نیازمند، انتشارات حکایت قلم نوین
کتاب خاطرات سیاسی، سرپرسی لورین، انتشارات فلسفه
یک پاسخ
روح رضاشاه شاد