«سیما کوبان» نقاش، مجسمهساز، استاد دانشگاه، نویسنده، مترجم، ناشر، منتقد و محقق اهل ایران در تاریخ ۲۴ آبانماه ۱۳۱۸ در خانوادهای فرهیخته و مسلط به زبان فرانسه در تهران به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم، ۱۸ ساله بود که به بروکسل (پایتخت بلژیک) رفت و در دانشکدهی سلطنتیِ هنرهای زیبای آن شهر در رشتهی طراحی، حکاکی، مجسمهسازی و نقاشی تحصیل کرد و پس از آن به فراگیریِ دیوارنگاری (فرسک یا فِرسْکو) و سفالگیری در دانشکدهی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) پرداخت. در سال ۱۳۵۴ دکترای خود را از دانشگاه پاریس در رشتهی جامعهشناسی دریافت نمود. پس از اتمام تحصیلاتش به ایران بازگشت و به تدریس در دانشکدهی هنرهای زیبا در دانشگاه تهران پرداخت. او از سال ۱۳۵۴ تا انقلاب ۱۳۵۷ رئیس بخش هنرهای حجمیِ دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود.
انقلاب در لغت به معنای دگرگونیست و پس از انقلاب ۵۷ هم همهچیز در ایران عوض شدهبود؛ در واقع در دورهای که زنان از بدیهیترین حق خود مانند حق انتخاب نوع پوشش محروم شدهبودند، «سیما کوبان» تسلیم وضع موجود نشد و اولین انتشارات زنان در ایران را بنیان نهاد، کارگاه طراحیِ فرش و گلیم سنتیِ ایرانی را راه انداخت، دو نشریه را مدیریت کرد و در جلسات فرهنگی و هنری نیز حضوری فعال داشت. با ژیان شخصیِ خود مسیر انتشارات، چاپخانه، خانهی شعرا و نویسندگان، کتابفروشیها و… را میپیمود تا چراغی روشن سازد بر تاریکیِ روزافزونی که ایران را احاطه کردهبود.
«کوبان» دربارهی شرایط جدید میگوید:
«زمستان ۱۳۶۰ بود؛ دوران انقلاب فرهنگى. دانشگاهها را بسته بودند و انجمن اسلامىِ دانشجویان هم حکم کردهبود که اعضاى کادر آموزشى بهجاى تدریس، ماهى ۳۰ صفحه ترجمه، همراه با متن اصلى تحویل بدهند و حقوقشان را پس از مقایسه و تأیید بگیرند. بگذریم که اکثر اعضاى انجمن اسلامى هیچ زبان خارجى نمیدانستند و ممکن بود که حتى متن را سر و تَه بگیرند و با ترجمه مقایسه کنند!»
اما با وجود اینکه دانشگاهها را تعطیل کردهبودند، «کوبان» دست از تلاش برنداشت و گاهنامهی «چراغ» را منتشر کرد. چراغ در مدت سه سال فعالیت خود، در پنج دفتر و ۱۰۷۸ صفحه منتشر شد. چراغ شامل پژوهش، شعر، قصه، فیلمنامه، نمایشنامه، نقد و معرفیِ کتاب، طرح، گزارش، یادنامه، گفتگو و… بود. «سیما کوبان» در یادداشتی کوتاه در ابتدای اولین شماره، چراغ را چنین معرفی کردهاست: «چراغ مجموعهایست از آثار نویسندگان و هنرمندانی که معتقدند باید گفت و باید نوشت و باید منتشر کرد، هر چند که شب تیره باشد.» چراغ توقیف شد. از دیگر تلاشهای فرهنگیِ «کوبان» میتوان به «کتاب تهران» اشاره نمود؛ مجموعهی کتابی شش جلدی که شامل مقالاتی در مورد تهران قدیم است.
در سال ۱۳۶۱ «سیما کوبان» با همکاریِ «پرتو نوری علا» و «منیر بیضایی» انتشارات دماوند را تأسیس کرد. هر چند عمر این انتشارات کم بود، اما کتابهای ارزندهای را منتشر کرد؛ از جمله مجموعه داستان «خروج اضطراری» نوشتهی «اینیاتسیو سیلونه»، ترجمهی «مهدی سحابی»، و یا «اندیشههای طالبوف تبریزی» نوشتهی «فریدون آدمیت». آخرین کتابی که انتشارات دماوند درصدد چاپ آن بود، چاپ سوم از کتاب «نقد و تحلیل جباریت» اثر «مانس اشپربر» با ترجمهی «کریم قصیم» بود. دو چاپ اول این کتاب هر کدام با تیراژ پنج هزار جلد به سرعت تمام شدهبود و ارشاد نیز جلوی خروج جلد سوم را از چاپخانه گرفت. مترجم کتاب در آن زمان خارج از ایران بود و به بهانهی همکاریِ او با سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی اجازهی چاپ مجدد کتاب را ندادند و نهتنها تمام پنج هزار جلد چاپ سوم کتاب به مقوا تبدیل شد، بلکه «سیما کوبان» را هم بازداشت و زندانی کردند. پس از مدتی مشخص شد که او با سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی همکاری ندارد و آزاد شد، اما انتشارات دماوند را تعطیل کردند.
با تعطیلیِ انتشارات و ممنوعالانتشارشدن «کوبان»، او از پا ننشست. با همکاریِ «نادر درفشه» در همان دفتر انتشارات، شرکت طرح و نقشهی گلیم «بیبیباف» را دایر کرد. او همچنین با سازمان زیباسازیِ شهرداریِ تهران مدتی همکاری کرد، اما شرایط بستهتر از آن بود که «کوبان» بتواند تحمل کند و او نیز در دههی ۷۰خ مانند دو همکار دیگرش در انتشارات دماوند از ایران به فرانسه مهاجرت کرد. او همچنین از اعضای کانون نویسندگان و یکی از ۱۳۴ نویسندهای بود که «ما نویسندهایم» را امضا کرد؛ بیانیهای که نویسندگان در آن به وجود سانسور گسترده در ایران اعتراض کردهبودند و گفته بودند: «حق طبیعی و اجتماعی و مدنیِ ماست که نوشتهمان، اعم از شعر یا داستان، نمایشنامه یا فیلمنامه، تحقیق یا نقد، و همچنین ترجمهی آثار دیگر نویسندگان جهان، آزادانه و بیهیچ مانعی به دست مخاطبان برسد.»
«کوبان» پس از تَرک ایران به فرانسه رفت و در آنجا نیز تدریس و پژوهش میکرد. در تبعید، با مجلهی هنریِ «طاووس» همکاری داشت. اواخر دههی ۷۰خ بر اثر سکته فلج شد. او که با فرزندش در استراسبورگ زندگی میکرد، بر اثر سرطان در تاریخ ۱۵ خردادماه ۱۳۹۱ در سن ۷۳ سالگی در فرانسه درگذشت. فراموش نکنیم که او نخستین زنیست که پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، انتشاراتی بنیان نهاد تا کتاب منتشر کند و توانست چهار جلد از پنج جلد آن را به دست خوانندگان علاقهمند نیز برساند. یادش گرامی…
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم