گالیلئو گالیله، فیزیکدان و منجم ایتالیایی و از پیشگامان علم مدرن ۱۵ فوریه سال ۱۵۶۴ در شهر پیزا ایتالیا به دنیا آمد. او اولین فرزند از یک خانواده ۶ فرزندی بود. پدرش وینچنزو گالیله، موسیقیدان بود و مادرش جولیا آماناتی نام داشت. اینطور که پیداست تصمیم بر آن بوده که گالیله کشیش شود، اما پدرش او را برای تحصیل در رشته پزشکی به دانشگاه پیزا فرستاد. گالیله طب را نیاموخت؛ اما به جای آن به مطالعه ریاضیات پرداخت و به آن علاقهمند شد؛ بهگونهایکه در سال ۱۵۸۸ توانست بهعنوان مدرس ریاضیات در همین دانشگاه بهکار مشغول شود. گالیله در پیدایش شیوه علمی سنجش و بررسی نقش مهمی داشت. به باور گالیله «بدون ابزار شناخت علمی نمیتوان به علم دست یافت.» او معتقد بود که: «برای شناخت علمی بهجای گمانهزنی، باید هر چیز را اندازهگیری و سنجش کرد. آنچه را که نمیتوان اندازه گرفت نیز باید کوشش کرد که قابل اندازهگیری کرد.» او همچنین نوشت که: «قانون طبیعت با زبان ریاضیات نوشته شدهاست.» روش علمی تازه نخستین گام اساسی بشر به سوی کشف یک دنیای تازه بود و راه را برای انقلاب علمی و فنی و اختراعات تازه و دگرگون ساز گشود. گالیله نخستین کسی بود که چهار ماه سیاره مشتری را رصد و ثابت کرد که زمین به دور خورشید میچرخد. کلیسا گالیله را تکفیر کرد؛ با این حال او به نیروی دانش و حقیقت آموزههای خود تاریخ بشریت را تغییر داد.
اما به چه علت کلیسا گالیله را تکفیر کرد؟ باید نخست نگاهی به قرن هفدهم انداخت. در قرن هفدهم میلادی روحانیان مسیحی در اروپا بسیار نیرومند بودند. طبقه روحانی نه تنها یکی از ثروتمندترین طبقات جامعه شمرده میشد بلکه دستگاه حکومت و سیاست را نیز اداره میکرد. از تمامی اینها گذشته طبقه روحانی «نگهبانان حقایق آسمانی» یا «پاسداران حکمت الاهی» لقب داشت. علم، دانش، حکمت، خرد و دانایی در انحصار آنان بود و هر آنچه با «علوم الاهی» هماهنگ نبود به عنوان گفته ای بیارزش، یاوه، احمقانه، چرند و در پایان کفرآلود شمرده میشد. در نخستین سال آغاز همین قرن روحانیان مسیحی دانشمند ایتالیایی به نام «برونو» را به جرم هواداری از نظریه حرکت زمین در آسمان که مخالف نوشته کتاب مقدس بود زنده در آتش سوزانیده بودند. در چنین اوضاع و احوالی بود که ستاره شناس و فیزیکدان بزرگ ایتالیایی گالیله موفق به کشفهای هیجانانگیزی شد که طوفان و انقلابی کوبنده در دنیای رابطه علم و دین پدید آورد.
از این دوران به بعد است که سپاه علم و دین در برابر یکدیگر صف آرایی میکنند، دانشمندان روحانیان را به جنگ تن به تن فرا میخوانند و نبرد پایان ناپذیر علوم طبیعی با «علوم الاهی» آغاز میشود. گالیله با بهره برداری از روش علمی، به کار بردن دوربین آسمانی، مشاهده، تجربه و محاسبههای ریاضی به اشتباه بودن بسیاری از نوشتههای کتاب آسمانی مسیحیان و نظریه های ارسطو که مورد پذیرش روحانیان بود پی میبرد. وی درستی نظریههای کوپرنیک در مورد حرکت زمین به دور خورشید را اعلام می کند و زمین را مسطح و ساکن نمیداند. ماههایی را که بر گرد سیاره مشتری میچرخند کشف میکند و این سیاره را یک دستگاه خورشیدی کوچک مینامد. لکههایی را بر روی خورشید میبیند و میگوید بر خلاف نظر ارسطو خورشید ستارهای صاف و کامل نیست. گالیله پستی و بلندیهای کره ماه را میبیند و این جرم آسمانی و ساخته کارگاه آفرینش روحانیان نیز «کمال غیبی» خود را از دست میدهد. بنای ساختمان محکم اندیشههای ارسطو این فیلسوف معتبر، متحد و محبوب مسیحیان، نیز شکاف بر میدارد و اشتباه بودن پارهای از نظریههای او آشکار میشود.
روحانیان مسیحی پیام یا تفسیر این کشفها را با نابودی باورهای دینی و بیاعتبار شدن کتاب آسمانی خود برابر میبینند و دچار سرسام میشوند. اگر مردم اروپا نظریههای علمی تازه را بپذیرند بنیاد ایمان دینی آنان سست خواهد شد، پایههای تخت امپراتوری روحانی پاپ به لرزه خواهند افتاد و رهبران روحانی ثروتهای عظیم و قدرتهای فراوان خود را از دست خواهند داد. دعوای واقعی بر سر چرخیدن یا نچرخیدن زمین نیست بلکه جنگ واقعی در موضوع در خطر بودن قدرت و ثروت روحانیت خلاصه میشود. شانزده سال پس از محکومیت «برونو» و در آتش انداختن او، رهبران دین مسیح گالیله را به دادگاه میکشانند و نظریههای او را چرند، مزخرف، یاوه، مسخره و در پایان کفر به درگاه آفریدگار اعلام میکنند و با خشونت بسیار گالیله را وادار به توبه و پوزشخواهی میکنند. در دادگاه «تفتیش عقاید» که روحانیان به راه انداختهاند، گالیله به اشتباه خود و حقانیت کتاب آسمانی اعتراف میکند و میگوید زمین ساکن است و خورشید به دستور پروردگار به گرد آن میچرخد. بر اساس رأی دادگاه روحانیان مسیحی، این آگاهان علوم الاهی، بار دیگر تمامی ستارگان آسمان برگرد زمین حرکت خود را آغاز میکنند، زمین ساکن و مسطح میشود؛ خورشید و ماه صاف، هموار و کامل میشوند. اجسام سنگین تندتر از اجسام سبک سقوط میکنند و کتاب مقدس هم چنان کتاب آسمانی و فرمایش آفریننده بزرگ شناخته میشود.
گالیله سرسختی برونو را در برابر روحانیان نمیپسندد و با بهرهبرداری از «توبه» از سوختن در آتش روحانیت خود را نجات میدهد. اما بهدرستی نظریههای خود و کوپرنیک «ایمان علمی» دارد. این نابغه جهان آزمایش و تجربه بهپژوهشهای خود و انتشار نظریههای علمی ادامه میدهد تا این که بار دیگر «نگهبانان حقایق آسمانی» او را به دادگاه میکشانند. این بار مجبورش میکنند تا زانو بر زمین بزند؛ متن کامل توبه را به صدای بلند بخواند؛ درخواست بخشایش کند و تمامی نظریههای خود را چرند، مسخره و کفرآلود اعلام کند. او نیز چنین میکند و مجازات نمیشود.
«من گالیلئو گالیله، شصتونهساله، پسر «وین چنزو گالیلئی» از فلورانس، شخصاً در این دادگاه و در برابر شما کاردینالهای بلندمرتبه و والامقام و مفتشان بزرگ سراسر قلمرو مسیحیت علیه یک انحراف ارتدادآمیز با چشمانی دوخته بر انجیلهای بسیار مقدس که با دستان خویش لمس میکنم، حاضر شدهام.سوگند میخورم که به هر آنچه کلیسای مقدس کاتولیک رمی و با الهام از حواریون، حقیقت میشمارد، تبلیغ میکند و تعلیم میدهد، همواره باور داشتهام، اکنون نیز باور دارم و به لطف خدا در آینده نیز همچنان باور خواهم داشت.
ولی پس از اینکه بارگاه مقدس، بهطور رسمی به من اخطار کرد که دیگر به این عقیدهی دروغین باور نداشته باشم که «خورشید مرکز جهان و بیحرکت است و زمین مرکز جهان نبوده و حرکت میکند»، قول میدهم نه به طور شفاهی یا کتبی، به این دیدگاه غلط پایبند نباشم و از آن دفاع به عمل نیاورم و آن را آموزش ندهم. پس از آنکه بهطور رسمی به من اعلام شد که دیدگاه مذکور برخلاف کتاب مقدس است؛ کتابی را که نوشته و به چاپ رساندهام اصلاح کرده و این دیدگاه را محکوم میکنم و به سود آن برهانی بسیار متقاعدکننده میآورم، بیآنکه هیچ راهحل قطعی به دست دهم؛ از این بابت، بر من به شدت گمان ارتداد رفته است، یعنی گمان این بود که بر آن بودهام و باور کردهام که خورشید در مرکز جهان قرار دارد و بیحرکت، زمین در مرکز جهان نیست و حرکت میکند، از همین رو، من که میخواهم در ذهن شما عالیجنابان و هر مسیحی مؤمنی، این سوءظن شدید را که به حق نسبت به من وجود دارد، پاک نمایم، با دلی یک رنگ و بیریا و با ایمانی صادقانه از خطاها و ارتداد و اقدام دیگری که برخلاف کتاب مقدس باشد، روی برمیگردانم و ابراز انزجار میکنم و سوگند یاد میکنم که در آینده نیز دیگر مطلبی بر زبان نیاورم و به نحو کتبی ادعایی ننمایم که سوءظن مشابهی نسبت به من به وجود آید و اگر برایم پیش آمد که با مرتد یا مظنونی به ارتداد روبهرو شوم، او را در این بارگاه مقدس، نزد مفتش یا در حضور ناظم کلیسای محل اقامتم افشا کنم.
و نیز سوگند میخورم و عهد میکنم که کیفرهایی را که از جانب این بارگاه مقدس برای من مقرر شده یا خواهد شد، به جان بپذیرم و اگر خدای ناخواسته از یکی از عهد و پیمانهایم تخطی کردم به تمامی کیفرها و عِقابهایی که توسط قوانین مقدس و دیگر قوانین اساسی عام و خاص علیه گمراهان مشابه، مقرر گشته و وضع شده است سر بسپارم. به یاری خداوند و اناجیل مقدس او، که با دستان خود لمس میکنم.من گالیلئو گالیله که با امضای خویش در زیر [این توبهنامه] از عقاید خود روی برتافتهام، سوگند خوردهام، عهد کردهام و متعهد شدهام بدانگونه که در بالا آمد و به نشانهی ایمان به آن، و برای اینکه حقیقت را با دست خویش گواهی کنم، این برگهی انکار عقاید خود را امضاء نمودهام و آن را کلمه به کلمه برخواندهام.»
“رم، در دِیر مینروا و به تاریخ بیستودوم ژوئن ۱۶۳۳”
برای مدتی بیش از دو قرن تدریس نظریههای کوپرنیک و گالیله از سوی روحانیان مسیحی ممنوع اعلام میشود و پس از گذشت بیش از سه قرن، در سال ۱۹۶۹، پس از فرود انسان بر سطح ماه پاپ ژان پل دوم دستور به بررسی دوباره پرونده ارتداد گالیله را داد و در سال ۱۹۹۲ کلیسای کاتولیک اعلام کرد که گالیله را بخشیده است بدون اینکه عذرخواهی کرده و اذعان کند که اشتباه کرده که یک دانشمند را مجبور به تأیید یک نظریهٔ غلط و اشتباه کرده است. چندی بعد «پاپ ژان پل دوم» اذعان کرد که «گالیله کاملا درست میگفت» و سپس افزود: «اما ادارهی تفتیش ما نیتاش خیر بود!». پس به نظر هیچ تفتیشی بدتر از آن نیست که نیتاش خیر است!!
نگارش و گردآوری: قجرتایم
یک پاسخ
اکنون در قرن بیست و یکم عصر دیجیتال و عصر هوش مصنوعی و جیمز وب دقیقا آخوندهای حاکم بر ایران همان روش کثیف روحانیون کلیساها ی قرون وسطی را تکرار میکنند .روزی نیست خامنه ای به علم و تکنولوژی تشر نزند و اصرار میکند که کلیه دروس مدارس و دانشگاهی باید اسلامی باشد .و شبانه روز آخوندها در منابر مساجد مشغول لجن پراکنی و چرندیات هستند. .البته دنیا به ریش آخوندها می خندد و جوانان مملکت تره هم برای آخوندهای مرتجع خرد نمی کنند .به امید پیروزی روشنایی بر جهالت