پس از مرگ «آلکسیس یکم» (الکسی میخایلویچ رومانوو) در تاریخ هشتم فوریهی ۱۶۷۶م، پسر ۱۴ سالهاش «فئودور سوم» جای او را گرفت. «فئودور سوم» که هیچگاه تندرست نبود، شش سال بعد در تاریخ هفتم مِی ۱۶۸۲م درگذشت و دو پسر دیگر «آلکسی»؛ یعنی «ایوان» و «پتر» تزارهای همزمان شدند. از آنجا که هر دو هنوز کودک بودند، خویشانشان بهجای آنها فرمانروایی میکردند. «ایوان» پیش از آنکه به سنی برسد که بتواند مستقلاً فرمانروایی کند، درگذشت، اما برادر دیگر میبایست به پُرنفوذترین تزار تاریخ روسیه تبدیل میشد: «پتر کبیر».
کودکیِ «پتر کبیر»
«پتر» در دوران کودکی به اروپای غربی دلبستگی داشت. در نوجوانی بیشتر وقت خود را در محلهای آلمانی (ناحیهای در مسکو) که بسیاری از اروپاییان در آن زندگی میکردند میگذراند. او با اهالیِ کشورهایی چون آلمان، هلند، انگلستان و اسکاتلند دوست شد. از این آشناییها به این نتیجه رسید که اهالیِ اروپای غربی بسیار بیشتر از روسها با ریاضیات، علوم و فنآوری آشنا هستند. از دوستانش هندسه و جبر، بهعلاوه چگونگیِ کاربرد این دانش را در امور عملی/نظامی، نظیر هدفگیریِ دقیق توپخانه و ساخت استحکامات نیرومند فرا گرفت. این دلبستگیِ مستمر به اروپای غربی در دوران فرمانرواییاش، به یک نیروی کارساز تبدیل شد. هنگامی که «پتر» به بزرگسالی رسید، با دو متر قد (شاید هم بیشتر!) برای زمان خودش به یک غول تبدیل شد، اما به گفتهی تاریخدان «رابرت مسی»: «فوقالعادهترین خصوصیت او، حتی چشمگیرتر از قَدش، انرژیِ شگرف او بود. نمیتوانست زیاد در یکجا آرام بماند.» انرژیاش کنجکاویِ دائمیِ او را نسبت به هر شکل از دانش عملی سوق میداد. «پتر» در طول زندگیاش بسیار مباهات میکرد که دَهها حرفه، از نجاری تا دندانپزشکی را آموختهاست.
اصلاحات «پتر کبیر»
«پتر» در سال ۱۶۹۴م، در ۲۲ سالگی فرمانروای بالفعل روسیه شد. او بر این عقیده بود که روسیه تا زمانی که در عرصهی فنآوری بهپای اروپا نرسد، هرگز یک امپراتوریِ قدرتمند نخواهد شد! بهویژه اینکه ارتش روسیه به آموزش و فنآوریِ بهتری نیاز داشت تا به اندازهی ارتشهای چندین کشور کوچکتر نیرومند شود. «پتر» معتقد بود که روسیه باید از روشهای انگلستان، فرانسه و بقیهی اروپای غربی تقلید کند. روسیه برای نیرومندساختن ارتش خود، میبایست غربی میشد. «پتر» تلاش بسیاری کرد تا به این هدف دست یابد. کارشناسان فنیِ خارجی را استخدام کرد تا چگونگیِ ساخت کشتیهای بهتر و بنای استحکامات نیرومندتر را به روسها بیاموزند. مدارسی را برای آموزش ریاضیات و مهندسی برپا کرد، که سربازان برای هدفگیریِ دقیقتر توپخانه و بنای استحکامات مناسب به دانستن آنها نیاز داشتند. سپس نخستین روزنامهی روسیه را به راه انداخت تا روسها مانند اروپاییان بتوانند دربارهی وقایع جاری، کسب اطلاع کنند. او در ادامه، تقویم سنتیِ روسیه را که تاریخ رخدادها را از پیدایش جهان تعیین میکرد، کنار گذاشت و بهجای آن تقویم مورد استفاده در اروپای غربی را پذیرفت که تاریخ رخدادها را از میلاد مسیح محاسبه میکرد.
همچنین او درهای مناصب دولتی را که تا آن زمان تنها به پسران اشراف اختصاص داشت، بهروی پسران بااستعداد خانوادههای معمولی گشود. آکادمیِ علوم را برای ترویج آموزش و پژوهش تأسیس کرد. حتی به مردم دستور داد که او را بهجای «تزار»، «امپراتور» بنامند؛ چرا که عقیده داشت امپراتور، بیشتر غربی بهنظر میآید. «پتر» حتی میخواست ظاهر و قیافهی روسها را نیز تغییر دهد! به گزارش «رابرت مسی»: «پتر در سال ۱۶۹۸م با چندین تَن از اشراف ملاقات کرد و پس از عبور از میان آنها و تبادل تعارفات، ناگهان یک تیغ سلمانیِ بلند و تیز آورد و شروع به تراشیدن ریش آنها کرد!» به گفتهی «رابرت مسی»: «پتر بهزودی فرمانی صادر کرد که همهی روسها، بهجز روحانیان و دهقانان، میبایست ریش خود را میتراشیدند!» این فرمان سرانجام تعدیل شد؛ بهطوری که هر کس میتوانست ریش بگذارد، به شرط آنکه مالیات آن را میپرداخت! فرمان «پتر» بلوایی بهپا کرد. ریش روسها صرفاً نوعی آرایش نبود، بلکه اهمیت ریشهدارِ مذهبی داشت.
برای درک این موضوع توجه کنید که به گفتهی تاریخدان «هنری ترویات»؛ «یک شورای کلیسایی در سال ۱۵۵۱م فتوا دادهبود که هیچ رسم بدعتگذارانهای نکوهیدهتر از تراشیدن ریش نیست… تراشیدن ریش به منظور خوشایندجلوهکردن نزد افراد، به منزلهی دشمنی با خداست که ما را بهصورت خودش آفریدهاست. در کشوری که هر نوع تغییری با مخالفت سرسختانه روبهرو میشد، اقدامات پُرمخالفت شدید و گستردهای را برانگیخت. روسیه هنوز همان کشور بهشدت محافظهکاری بود که در دوران سلطنت پدر «پتر» با اصلاحات نسبتاً کوچک نیکو هم با شدت از درِ مخالفت برآمدهبود.»
مخالفت با «پتر» خطرناک بود؛ چرا که او تندخو و بیرحم بود و آمادگی داشت که در مورد کسانی که مورد نفرتش بودند، به اعمال شکنجههای وحشیانه بپردازد. زندگینامهنویس «الکس دو ژون» از یک زن قربانیِ «پتر» نقل میکند که نوشت: «در روزهایی که اعلیحضرت پتر و شاهزاده روموندانوفسکی (رئیس نیروی پلیس پتر) دست به خونریزی میزنند، سرِحال هستند و وقتی چنین نمیکنند، انگار زندگی به کامشان نیست!» حتی پسر خودِ «پتر» هم از مجازات شَدید در امان نماند! هنگامی که «پتر» باخبر شد که پسرِ وارثش با بسیاری از اصلاحات او موافق نیست و در نظر دارد تا وقتی تزار شد آنها را ملغی سازد، دستور داد که پسرش را زندانی کردند. مرد جوان در زیر شکنجه کشته شد! «پتر» شکنجه را برای تضمین صداقت و راستگویی لازم میدانست. از این رو، هر دو طرف دعوا باید شکنجه میشدند تا اطمینان حاصل شود که کدامیک حقیقت را میگوید! به گفتهی «دو ژون»؛ او زمانی گفت که نمیخواهد با وجدان ناپاک در پیشگاه خداوند حاضر شود؛ به همین جهت هیچگاه به اتهامی که در زیر شکنجه کاملاً اثبات نشده، اعتماد نخواهد کرد.
اصلاحات و توسعهی نظامیِ روسیه در دوران «پتر کبیر»
تلاشهای «پتر» برای تقویت ارتش به تقلید از اروپای غربی، دستِکم تا حدی با موفقیت همراه بود؛ ارتش روسیه در دوران «پتر کبیر» گستردهتر و نیرومندتر شد. تعداد نفرات ارتش روسیه به ۲۰۰ هزار سرباز و ۷۵ هزار ملوان افزایش یافت. افزون بر آن، تزار میتوانست روی صد هزار کازاک که متعهد شدهبودند تا برای او بجنگند، حساب کند. «پتر» امیدوار بود که این نیروهای گسترده به روسیه امکان دهد تا بنادر دریای سیاه در جنوب و دریای بالتیک در شمال غرب را به منظور تسهیل تجارت با اروپا در اختیار گیرد. بنادر موجود در غرب امپراتوریِ روسیه، در شمال و کنار دریای سفید بود که در طول زمستان به علت یخبندان قابل استفاده نبود. در جنوب نیز بندر بزرگ آزوف در دریای سیاه، در اختیار ترکیه بود. قوای روسیه در سال ۱۶۹۵م به آزوف حمله کردند، اما نتوانستند آن را به تصرف درآورند. سال بعد باز هم حمله کردند و اینبار موفق شدند، ولی چهار سال بعدی را صرف نبرد برای دفع حملات تُرکها کردند. روسها آزوف را تا سال ۱۷۱۱م حفظ کردند و در این سال بود که تُرکها باز هم حمله کردند و کنترل این بندر را دوباره در دست گرفتند.
«پتر» و روسها در دستیابی به دریا، در شمال غرب، در سواحل دریای بالتیک که در اختیار سوئد بود، موفقیت بیشتری داشتند. درگیری بین روسیه و سوئد که به «جنگ بزرگ شمالی» مشهور شد، از سال ۱۷۰۰ تا ۱۷۲۱م به طول انجامید. سپس نبرد به سراسر غرب روسیه و اوکراین کشیدهشد. سال اول جنگ به ضرر روسیه تمام گشت. در نوامبر ۱۷۰۰م، در «نبرد ناروا»، یک دژ سوئدی در دریای بالتیک، نیروهای سوئدی ۱۰ هزار سرباز روسی را کشتند یا اسیر کردند. پس از این شکست، «پتر» ارتش خود را بازسازی کرد و آموزش آن را نیز بهبود بخشید. در سال ۱۷۰۹م در «جنگ پولتاوا» که «پتر» سربازان خود را در نبرد فرماندهی میکرد، روسها سوئدیها را در پولتاوا (شهری در جنوب شرقیِ کییف) شکست دادند. پیروزیِ روسها در پولتاوا نقطهی عطفی را در جنگ بهوجود آورد؛ نبرد تا سال ۱۷۲۱م ادامه یافت و در این سال روسیه و سوئد سرانجام پیمان صلح (پیمان نیستاد) امضاء کردند. روسیه کنترل بخشهایی از لیوونی و استونی (دو منطقه در دریای بالتیک) را بهدست آورد.
در سال ۱۷۰۳م؛ یعنی مدتها پیش از پایان آن جنگ، روسیه باریکهای را در طول ساحل دریای بالتیک (جایی که رود نوا به دریا میریزد) به تصرف درآوردهبود. «پتر» تصمیم گرفت که در این زمین باتلاقی، یک شهر جدید و بزرگ بنا کند: «سنپترزبورگ». سپس برای اینکه این رؤیایش را عملی سازد، دستور داد که هزاران کارگر مورد نیاز به این شهر بیایند تا ساختمانها، جادهها و آبراهها را بسازند. هنگامی که برای آوردنِ سنگتراشان به مشکل برخورد، ساخت ساختمانهای سنگی را در روسیه ممنوع ساخت. سنگتراشهایی که میخواستند کار کنند، به ناچار به سنپترزبورگ روی آوردند. آنها احتمالاً با بیمیلی به آنجا رفتند.
به گفته «مسی»، تلفات انسانیِ ساخت این شهر بسیار زیاد بود و در این مورد مینویسد:
«سختیِ کار دهشتناک بود. کارگران در کلبههای سرهمبندیشده، شلوغ و کثیف روی زمین نمناک زندگی میکردند، اسکوربوت، اسهال خونی، مالاریا و بیماریهای دیگر، آنها را دستهدسته از پای درمیآورد. پرداخت دستمزدها نامنظم و فرار از خدمت زیاد بود. تعدم واقعیِ کسانی که در جریان ساخت این شهر جان باختند، هیچگاه معلوم نخواهد شد؛ در زمان «پتر» این تعداد صدهزار برآورد میشد! ارقام بعدی پایینتر است؛ شاید ۲۵ یا ۳۰ هزار، اما هیچکس منکر این گفتهی هولناک نیست که سنپترزبورگ شهریست که روی استخوانهای مُردگان بنا شد…»
با این حال قدرت تزار به اندازهی ارادهاش قوی بود. تمامیِ کشور در اختیارش بود تا این شهر ساخته شود. همانطور که «پتر» امیدوار بود، سنپترزبورگ به بندر عمدهای برای تجارت بین روسیه و اروپا تبدیل شد. افزون بر آن، برای دو سدهی بعدی نیز بهصورت «پایتخت روسیه» درآمد.
تأثیر «پتر کبیر» بر روسیه
برای درک بهتر تأثیر «پتر کبیر» بر تاریخ روسیه، مطلب زیر از تاریخنگار سدهی نوزدهمیِ روس بهنام «میخائیل پوگودین» بسیار مهم است:
«بیدار میشویم. امروز چه روزی است؟ اول ژانویهی ۱۸۴۱م؛ «پتر کبیر» به ما دستور داد که سالهایمان را از میلاد مسیح حساب کنیم، «پتر کبیر» به ما دستور داد که ماههایمان را از ژانویه حساب کنیم. وقت لباسپوشیدن است؛ لباسمان به سبکی است که «پتر اول» مقرر داشت، یونیفورممان مطابق مدل اوست، پارچهی آن در کارخانهای بافته شده که او ایجاد کرد، پشم آن از گوسفندی چیده شده که او پرورش آن را آغاز کرد. کتابی به چشممان میخورد؛ «پتر کبیر» این خط را عرضه داشت و خودش حروف را مشخص کرد، شروع به خواندن آن میکنی، این زبان در عصر «پتر اول» به زبان نوشتاری، به زبان ادبی تبدیل شد و جای زبان پیشین کلیسایی را گرفت. روزنامهها را میآورند؛ «پتر کبیر» آنها را عرضه داشت. باید چیزهای مختلفی بخری؛ همهی آنها، از دستمال ابریشمی تا تخت کفشت، تو را به یاد «پتر کبیر» میاندازند؛ برخی را او دستور داد که بیاورند، و برخی دیگر را او بارِ کشتیهایش کرد و به بندرگاههایش آورد و از طریق آبراهها و جادههایش عرضه داشت تا مورد استفاده قرار گیرند. بههنگام صرف شام، همهی بخشهای غذا، از شاهماهیِ نمکسود تا سیبزمینیهایی که به دستور او پرورش یافته و تا شرابی که از انگورهایی تولید شده که او کشتش را آغاز کرد، همه از «پتر کبیر» با تو سخن میگویند.»
البته بد نیست بدانید که اشتیاق شَدید «پتر» به مدرنسازیِ روسیه در میان کسانی که به سنتهای روسیه عشق میورزیدند، دشمنان فراوانی برایش بهبار آورد. تمایل او به پرداختن به هر مسئلهای نیز موجب مرگش شد. در ۲۸ ژانویهی ۱۷۲۵م، به داخل آب شیرجه رفت تا ملوانانی را که داشتند غرق میشدند نجات دهد. شیرجه در آبِ یخ ظاهراً باعث شد که بیمار شود و همین بیماری او را از پای درآورد. برای مردی که چنان به عمل دلبستگی داشت، این پایان شایستهای بر زندگیاش بود! هزینهی اصلاحات «پتر» از حد عاطفی و مذهبی فراتر بود؛ ماجراجوییهای بیپایان نظامیِ او به پول نیاز داشت.
در سال ۱۶۸۰م، پیش از آنکه سیاستهای «پتر» مؤثر واقع شود، دولت روسیه به ۱/۴ میلیون روبل احتیاج داشت؛ در سال ۱۷۰۱م این مبلغ به سه میلیون رسید؛ و در سال ۱۷۲۴م دولت «پتر» ۸/۵ میلیون روبل گرد آورد. هزینههای نظامی به ۸۰ درصد بودجهی دولت بالغ میشد. به گفتهی «اسپکتر»؛ برای تهیهی این پول، «پتر به مالیاتهای متعدد بر زمین، پوشاک، ابزار، غذا، تولد، و ازدواج متوسل شد، که بارِ آن عمدتاً بر دوش دهقانان سنگینی میکرد.» در سال ۱۷۲۵م (هشتم فوریه) که «پتر کبیر» درگذشت، این بارِ مالیاتی هنوز هم دهقانان را از پا درمیآورد؛ برخی از طرحها، نظیر مدرسه، کشتی و آبراهسازی، میتوانست پیشدرآمد رشد اقتصادی باشد. با وجود تمام اشتیاق او برای تبدیل روسیه به یک دولت قدرتمند، جنگهای پُرهزینهاش این کشور را گرفتار فقر کرد!
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم