جنگ قادسیه؛ سرنوشت‌ساز برای ایرانیان و مسلمین!

جنگ قادسیه؛ لحظه‌ی تغییری بزرگ برای ایرانیان و اعراب بوده‌است. اگر که شما پیش‌گوی ماهری در آن زمان بودید، بی‌تردید فاتح این نبرد را شکست‌خورده‌ی آن می‌پنداشتید...! ماهیت تاریخ نیز چنین است؛ یعنی عدم اطلاع از آینده و شگفتی‌های گذشته. در این پست روایت جنگ قادسیه را می‌خوانید.
جنگ قادسیه

جنگ قادسیه میان مسلمانان و ایرانیان، در تاریخ ۱۶ نوامبر ۶۳۶م آغاز شد و تا نیم‌روزِ ۱۹ نوامبر ادامه یافت. این نبرد به شکست نظامیان ایران انجامید و متعاقب آن؛ نیروهای اسلام شهر تیسفون (پایتخت ایران وقت) را تصرف کردند و سپس به تعقیب یزدگرد سوم (شاه وقت ایران) که از تیسفون عقب‌نشینی کرده‌بود پرداختند. در دو جنگ دیگر، در مناطق جلولا و نهاوند نیز او را شکست داده و به خراسان فراری دادند که در ناحیه‌ی مَرو به قتل رسید. مسلمانان عرب سپس ایران را شهر به شهر اشغال کردند. تصرف ایران، به‌جز مازندران و مناطق شمال آمودریا تا سال ۶۵۱م تکمیل شده‌بود، ولی پیکارجویان اسلامی در بسیاری از شهرهای ایران آرامش نداشتند و مورد حملات چریکیِ میهن‌دوستان قرار می‌گرفتند.

پیش از جنگ قادسیه، به مدت چهار ماه هر دو لشکر روبه‌روی یکدیگر ماندند. سرانجام رستم جنگ را آغاز کرد و دو لشکر به‌هم درافتادند. سه روز پیکاری سخت کردند و بسیار کَس از دو جانب کشته شدند. روز چهارم باد مخالفی وزید و شن و خاک صحرا را به چشم ایرانیان فروریخت. رستم در این روز کشته شد و کالبدش را در حالی بین میدان جنگ یافتند که صد زخم نیز بیشتر بر تَن داشت. نوشته‌اند که مردی به‌نام «بلال بن علقمه» ضربت نهایی را بر او وارد آورد و چون او را شناخت، بانگ برداشت که به خدا سوگند رستم را کشتم! در پیِ این خبر بود که سپاه ایران از هم گُسست و روی به هزیمت نهاد و بدین‌سان؛ ایران شکسته شد و درفش کاویانی و خزینه‌ی رستم به دست «سعد ابی‌وقاص» افتاد.

پس از آن؛ سَعد فتح‌نامه‌ای به عُمر نوشت و خمس هرچه اموال و غنایم بود، نزد او فرستاد. عمر در پاسخ به سعد نوشت که «مسلمان را جز آنچه برای شتر و گوسفند به کار است، نشاید. دشتی بجوی و مسلمانان را در آنجا بدار و در همانجا بمان و میان من و مسلمانان دریا و رودی فاصله نینداز.» چنین بود که سعد بر جایی که اکنون کوفه هست فرود آمد که ریگزار بود. در آنجا آبادانی کرد و شهر و مسجد ساخت.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  از شاهزادگان هشیار قاجار تا فساد درباری!

نکته‌ی جالبی که «کورت فریشلر» محقق آلمانی در این مورد تذکر می‌دهد، این است که در نامه‌ی سعد وقاص که بعد از فتح تیسفون برای امیرالمؤمنین عمر فرستاده شده، از همه‌چیز سخن رفته است، به‌جز موضوع اسلام و تنفیذ آن در میان ایرانیان، چنان‌که گویی اساساً این موضوع در برنامه‌ی کارِ اعرابِ مهاجم جایی نداشته، یا لااقل جای شایان توجهی نداشته‌است. به نوشته‌ی «ویلیام دورانت»؛ «اعراب خشن بدوی، پس از تصرف تیسفون، با شگفتی بر کاخ شاهانه و قوس بزرگ سردر آن و تالار مرمر و فرش‌های شگرف و تخت گوهرنشانش خیره شدند. سه روز طول کشید تا تازیان توانستند غنیمت‌هایی را که در آنجا به چنگ آورده‌بودند، با زحمت بسیار از آنجا بیرون ببرند!» در همین زمینه، ارزیابیِ جامعی توسط محقق معاصر روسی، «آ.یو. یاکوبوسکی» که در اثر دسته‌جمعیِ محققان این کشور به‌نام «تاریخ ایران از دوران باستان تا سده‌ی هجدهم میلادی» انجام گرفته‌است، نوشته‌اند: «اعراب همه‌ی ظروف طلا و نقره، پارچه‌های گران‌بهای ابریشمی و زربفت، قالب‌های نفیس، سنگ‌های قیمتی، اسلحه و اموال فراوان و بردگان بسیار از زن و مرد به غنیمت بردند و شهر تیسفون چنان ویران و سوخته و غارت و تهی از سکنه شد که دیگر در هیچ دورانی احیاء نگشت!»

شرح جامع‌تری از این ماجرا را در «حبیب‌السیر» نیز می‌توان خواند:
«چون سعد ابی وقاص به مداین درآمد و نظر بر قصور منقش و منیع و ایوان‌های دلکش رفیع انداخت و آن اموال لاتعدو لاتحصی را دید، زبان به حمدالله گشود. آن مقدار اشیاء نفیسه و اَقمِشه‌ی شریفه و ظروف نقره و طلا و فرش و بساط‌های گران‌بها به دست آمد که با قلم و بیان توصیف نتوان کرد. از آن جمله؛ فرشی بود ابریشمین، شصت گز در شصت گز، مرصع به زمرد که به گوهرهای غیر مکرر تزئین داشت، چنان‌که دَه اَرش آن از زمرد سبز بود و دَه اَرش از بلور سفید و دَه اَرش از یاقوت سرخ و دَه اَرش از یاقوت کبود و در حواشی و جوانب آن‌ها نیز ریاحین و گل‌ها و انواع درختان و میوه‌ها از جواهر آبدار، که نام آن بهارستان بود. سعدبن ابی وقاص رضی‌الله عنه، خمس غنایم را جدا کرده، نهصد شتر جهت حمل آن‌ها ترتیب نمود. چون از ارزش‌گذاریِ فرش موصوف عاجز گشتند، آن را بی‌آنکه در قسمت داخل سازد، اضافه‌ی اموال خمس کرد و به مدینه فرستاد. تتمه‌ی غنایم را بر شصت هزار سوار تقسیم نمود. چون اموال خمس به مدینه رسید، امیرالمؤمنین عمر رضی‌الله فرمود تا فرش مذکور را که رؤیت آن مایه‌ی نشاط می‌شد، قطعه‌قطعه ساختند و یک قطعه را پیشِ شاهِ مردان، علی بن ابیطالب علیه‌الرحمه و الرضوان فرستاد که آن جناب آن را بیست هزار درهم فروخت. همچنین برای هر یک از اهل بیت پیامبر و اصحاب او سهمی مقرر فرمود و بعد از آن به‌نام هر یک از سادات خاندان سید کائنات و امهات مؤمنین، دَه هزار درهم تعیین فرمود و هر یک از حاضران جنگ بدر را پنج هزار درهم داد و دو فرزند علی بن ابیطالب (حسن و حسین و ابوذر و سلمان) را نیز به دستور اهل جنگ بدر مقرری داد…!»

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  آیا شراب خواری ابوعلی سینا واقعیت دارد؟ + منبع

غارتگری‌ها از همان نخستین شمشیرکشی‌های اسلامی آغاز شد. آغازگر آن‌ها سردار سرداران اسلام، سعد بن ابی‌وقاص، صحابی نزدیک پیامبر و یکی از افراد عشره‌ی مبشره (دَه نفر بهشتی) بود که می‌باید در روز حساب، بدون سئوال و جواب وارد بهشت شوند. تیسفون به مدت چند روز پیاپی غارت شد و ساکنان آن یا کشته شدند، یا به صورت بَرده به حجاز فرستاده شدند.

آ.یو. یاکوبوسکی نیز در همین زمینه می‌نویسد:
در آغاز امر، مسلمانان فاتح بیش از همه در این کشورِ مغلوب به چه چیز علاقه داشتند؟ پاسخ این پرسش را در سخنانی که مورخین سده‌ی دوم هجری‌قمری از عمر نقل می‌کردند می‌توان یافت: «مسلمانان آن‌ها را تا زنده‌اند می‌خورند و وقتی که ما و آن‌ها مُردیم، فرزندان ما، فرزندان آن‌ها را خواهند خورد…!» این سخنان، تفسیر لازم ندارد.

آ.یو. یاکوبوسکی در ادامه می‌نویسد:
«در تعلیمات اسلامی، تبلیغ «جنگ به خاطر دین» یا «جنگ در راه خدا» (جهاد و غزوات) علیه «کفار»؛ یعنی با تمام کشورهای نامسلمان، مقام نمایانی دارد. بر حسب تعالیم قرآن، شرکت در جهاد به خاطر دین، فریضه‌ی مقدس هر فرد مسلمان است. در نظر خداوند، یک روز جهاد به خاطر دین، بیش از یک ماه روزه ارزش دارد.» بدین طریق اسلام به صورت دینی جهان‌گشا درآمد. اسلام، مسلمانان را تشویق می‌کرد تا در لشکرکشی‌هایی به‌نام جهاد و به‌خاطر تسخیر و فتح کشورهای دیگر و تصرف اموال کفار، شرکت جویند. در قرآن، آیات بسیاری درباره‌ی جهاد وجود و غنیمت وجود دارد که مسلمانان را تحریض به شرکت در این جنگ‌ها می‌نموده. «جهاد» در حداقل هفده سوره‌ی قرآن کریم از جمله بقره، آل‌عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، نحل، حج، نمل، احزاب، شوری، محمد، فتح، حدید، حشر، ممتحنه و صف آمده و قریب به ۴۰۰ آیه در رابطه با جهاد نازل شده‌است.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  ایلخانان؛ سلسله‌ای پادشاهی در ایران به رنگ خون!

به گفته‌ی دین؛ پیکارجویان اسلام که وارد خاک کفار می‌شوند، حق دارند زنان و مردان غیر نظامی را بکشند، یا به بردگی بگیرند (به استثناء راهبان)، زنان و کودکان را بنده سازند و هر مال منقولی از قبیل طلا و نقره و منسوج و اسب و دام را تصاحب کنند. اسیران از زن و مرد نیز جزو غنایم جنگی شمرده می‌شدند. خمس یک‌پنجم از مجموع غنایم می‌بایست در اختیار امام؛ یعنی رئیس دولت عربیِ مسلمان گذاشته شود و چهارپنجمِ غنایم نیز میان سپاهیان تقسیم می‌شد: یک سهم پیاده می‌برد، دو سهم سواره. جهاد برای شمشیرزنِ اسلامی، نوید ثروت و مکنت بود. از مرگ به هنگام جهاد نیز بیمی نداشت؛ زیرا اسلام به «شهیدِ راهِ دین» تمام موهبات بهشت را وعده داده‌بود…!

نگارش و گردآوری: قجرتایم
منابع؛
حبیب‌السیر فی‌اخبار افرادالبشر، ج۱، خواندمیر، انتشارات خیام
تاریخ ایران از دوره‌ی باستان تا سده‌ی هجدهم میلادی، ترجمه‌ی کریم کشاورز، انتشارات پیام
تاریخ تمدن، ج۴، عصر ایمان، ویل دورانت، ترجمه‌ی احمد آرام و…، انتشارات اقبال

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

2.4/5 - (5 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *