جنگ ایران و روس؛ قمپزهایی که نتیجه‌اش ترکمانچای شد!

در پیِ جنگ‌های ایران و روسیه در زمان قاجار که در دو دوره به وقوع پیوست، نتیجه‌ی دوره‌ی اول جنگ ایران و روس، انعقاد عهدنامه‌ی گلستان بود که حاکمیت بر بخش‌های مختلفی از ایران سلب و به روسیه واگذار شد، اما جنگ دوم حاصل قمپزهایی بود که با عهدنامه‌ی ترکمانچای به پایان رسید!
جنگ ایران و روس
مقدمه‌ای بر جنگ ایران و روس

در جریان جنگ دوم ایران و روس، هنگامی‌که قوای روسیه وارد تبریز شدند، فرماندهان قشون روس تصمیم گرفتند که به‌سوی میانه پیشروی و تمام منطقه‌ی آذربایجان را به تصرف خود درآورند. در این وضعیت که روس‌ها منزل‌به‌منزل پیشروی می‌کردند، دولت ایران مجبور شد که شرایط صلحی را که دولت روسیه تحمیل می‌کرد، کاملاً بپذیرد. «فتحعلی‌شاه قاجار» برای خاتمه‌ی جنگ و انعقاد پیمان صلح، روز معینی را مشخص و به بزرگان و اکابر و اعاظم قوم و درباریان و اشراف و نمایندگان اقشار مختلف مردم بار عام داد. برای این‌که مراسم «روز سلام» به خیر‌و‌خوشی برگزار گردد، قبلاً تمهیداتی اندیشیدند، دستوراتی صادر گردید راجع به این‌که در مقابل هر جمله از فرمایشات شاه چه‌پاسخی باید داده‌شود!

جنگ های ایران و روسیه، فتحعلیشاه قاجار
شمشیر فتحعلی‌شاه در موزه‌ی دفینه
بدا به‌حال روس!

در وقت مقرر و ساعت معهود، شاه آمد و بر تخت سلطنتی جلوس کرد و فرمود: «اگر ما امر کنیم که ایالات جنوب و ایالات شمال همراهی کنند و یک‌مرتبه به روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این اقوام بی‌ایمان دربی‌آورند، چه پیش خواهد آمد؟» مخاطبان تعظیم سجده‌مانندی کرده و گفتند: «بدا به‌حال روس! بدا به‌حال روس!» شاه مجدداً گفت: «اگر فرمان قضا، ‌شرف صدور یابد که قشون خراسان با قشون آذربایجان یکی شود و توأمان به این گروه بی‌دین و ملحد حمله کنند، چه خواهد شد؟» جملگی عرض کردند: «بدا به‌حال روس! بدا به‌حال روس!» سپس «فتحعلی‌شاه» مجدداً پرسید: «اگر توپچی‌های خمسه را به کمک توپچی‌های مراغه بفرستیم تا با توپ خود تمام داروندار این کفار را با خاک یکسان کنند، چه خواهد شد؟» باز جواب آمد که: «بدا به‌حال روس! بدا به‌حال روس!»

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  نوستراداموس؛ آیا پیش‌گویی‌های او صحت داشته‌است؟! + تصاویر
جنگ های ایران و روسیه، فتحعلیشاه قاجار
خنجر جواهرنشان فتحعلی‌شاه در موزه‌ی ویکتوریا و آلبرت
از قمپزها تا غلاف شمشیر!

خلاصه چندین فقره‌ی دیگر بین این قماش اگرهای دیگر رد‌و‌بدل شد و جواب آمد: «بدا به‌حال روس! بدا به‌حال روس!» دو نفر از درباریان متملق که در سمت چپ و راست شاه ایستاده‌بودند، خود را به‌روی پای قبله‌ی عالم انداخته، گفتند: «قربان! مکش! مکش! که عالم زیر و رو خواهد شد!» شاه که تا این لحظه بر روی تخت نشسته و پشت به دو عدد متکای مرواریددوزی‌شده‌ی الماس نشان داده‌بود، از اظهارات چاپلوسانه‌ی مُشتی درباری و نزدیکان مافنگیِ خود به هیجان آمده، ناگهان روی دو زانو بلند شد، شمشیر خود را که به کمر بسته‌بود، به‌قدر یک‌وجب از غلاف بیرون کشید و شعر زیر را با صدای بلند خواند:

کشم شمشیر مینایی
که شیر از بیشه بگریزد
زنم بر فرق پاسکوویچ
که دود از پطر برخیزد!

دو نفر از درباریان متملق که در سمت چپ و راست شاه ایستاده‌بودند، خود را به‌روی پای قبله‌ی عالم انداخته و گفتند: «قربان! مکش! مکش! که عالم زیر و رو خواهد شد!» شاه قاجار پس از لحظه‌ای سکوت، گفت: «حال که این‌طور صلاح می‌دانید، ما هم دستوری می‌دهیم با این قوم بی‌ایمان کار را به مسالمت ختم کنند!» و مجدداً شمشیر را غلاف کرد!!! و بدین‌شکل عهدنامه‌ی ترکمانچای امضاء شد…

جنگ های ایران و روسیه، فتحعلیشاه قاجار
صحنه‌ی امضای عهدنامه‌ی ترکمانچای به قلم نقاشی روس

نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منبع؛ زندگانیِ من، عبدالله مستوفی

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

5/5 - (2 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *