جالب است بدانید آنچه که به اصطلاح امروز «مالهکش صادراتی» گفته میشود، در تاریخ معاصر ما هم نمونه دارد. به عنوان مثال؛ یکی از همین افراد «میرزا شفیعخانِ نایبآجودانباشی»، کاردار ایران (یا به اصطلاح آن روز مصلحتگزار) در لندن است. این مرد در تاریخ ۲۶ اکتبر ۱۸۵۲م (۴ آبانماه ۱۲۳۱خ) ضمن نامهای به «میرزا آقاخان نوری» (صدراعظم وقت) اعلام میکند که «روزنامههای فرنگستان از نبودن عدالت و قانون و جُور و ستمگریهای حکومت سخن میرانند و از شکنجه و آزار و کشتن متهمان و گناهکاران بدون محاکمه و رسیدگیِ قانونی، به سختی انتقاد میکنند و به عنوان نمونه؛ از شمعآجینکردن «حاجی سلیمانخانِ بابی» و قتل فجیع نابغهی بزرگ ایران، «میرزا تقیخانِ امیرکبیر» مطالبی نوشتهاند.»
«میرزا شفیع» از نکتهجویی و فضولیهای فرنگیان برآشفته میشود و وقتی به او میگویند حقایق را به دولت متبوع خود اعلام کند و اصلاح وضع موجود را بخواهد، در جواب، مالهای در حد بینالمللی میکشد و میگوید: «آیین عدالت و شیوهی حکمرانی را همهی دولتها، از دولت ایران اخذ کردهاند… چگونه بنده یاد دهم به دولتی که به عموم دولتها معلم است.»
«میرزا شفیع» در نامهی مشروح خود به دولت ایران، به شمهای از «چرندیات اراجیفه»ی مطبوعات فرنگ اشاره میکند و از جمله از قول آنها مینویسد:
«در ایران گوش آدم را بُریده و به خودِ آن شخص میخورانند. پای آدم را مثل اسب نعل کرده، میخ میزنند که راه برود. سرِ آدم را فلک میگذارند، چوب میزنند، چشم درمیآورند، دست میبُرند، پا میبُرند، آدم را مثل حیوانات شَقّه کرده، آویز میکنند، از آدم زنده بُرج درست میکنند، دمِ توپ میگذارند، میان دیوار میگذارند، آدم را به گاومیش بسته و میکشند که همهی عروق او از پا تا سرش بیرون میآید. آدم را به انواع عقوبتها میکشند و به این عقوبتها وجد میکنند. چنانکه این اوقات روش تازه پیدا کردهاند که «حاجی سلیمانخان نامِ بابی» را گرفته، بدن او را از پشت و از پیش بُریده… در همهی زخمهای او شمع گذاشته و روشن کرده… در کوچه و محله گردانیده، در دروازهی بزرگ دارالعماره چند روز به همان منوال به قتل رسانیدهاند.»
سپس به مطالبی که مطبوعات فرنگ از قتل «امیرکبیر» نوشتهاند اشاره میکند و مینویسد:
«دیگر چه عرض کنم، چیزها نوشتند که مخلص در ایران نه دیده! و نه شنیده بود! و در هر جا این فقرات چند روز محل گفتوگو و مخلص توبیخ شدم… باری این عرایض همگی… از حد بنده زیاد که به عرض رسانم، لکن در بندگیِ خدا و در نمکپروردگیِ اعلیحضرت شاهنشاه روحالعالمین فداه حق و فرض خود داشته که عرض نماید. بعد صلاح مملکت خویش خسروان دانند، باقی مطاع.»
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم