آشنایی با شخصیت «نیکلای دوم»
«نیکُلای الکساندروویچ رومانوف» در ۲۶ سالگی پس از مرگ پدرش «الکساندر سوم» به تزار «نیکلای دوم» تبدیل شد. او که مردی بسیار آراسته، خوشقیافه، پُرانرژی و جذاب بود، برای ایفای نقش تزار، نامزدی ایدهآل مینمود. «کنت گراب» ژنرال عالیرتبه و نزدیک به خانوادهی سلطنتی، دربارهی وی گفتهاست: «بارها و بارها به چشم خود دیدم که حتی اشخاصی که گرایشات سیاسیِ مضری داشتند، پس از باریافتن به حضور نیکلای، تحت تأثیر شخصیت او قرار میگرفتند.» اما بهزودی مشخص شد که «نیکلای» بر خلاف آنچه تصور میشد، نمیتواند فرمانروایی مقتدر باشد. «نیکلای» بر خلاف پدرش قاطعیت و اعتمادبهنفس نداشت، از هر گونه جدل و مناقشه پرهیز میکرد و به مشکلات مردم و مسائل دولت نیز علاقهی چندانی نداشت. «نیکلای» در نخستین روزی که بر منصب تزاری تکیه زد گفت: «من دربارهی مسائل کشوری، مطلقاً هیچ نمیدانم!»
اطرافیان دونصفت و تهیمغز
«لئون تروتسکی» یکی از دشمنان تزار و البته یکی از مهمترین شخصیتهای انقلاب بُلشِویکیِ روسیه، در اثرش تحت عنوان «تاریخ انقلاب روسیه» در مورد «نیکلای دوم» توصیفی ارائه داد که در نظریات بسیاری از منتقدان او پژواک یافته بود: «نیکلای نهتنها بیثبات، که خیانتپیشه بود. چاپلوسان به دلیل رفتار توأم با وقارش با درباریان، او را افسونگر و جذاب مینامیدند.» اما توجهات خاص تزار، تنها شامل حال مقاماتی میشد که تصمیم گرفته بودند کاملاً در خدمتش باشند. او تنها در میان اشخاصِ کاملاً دونصفت و تهیمغز احساس راحتی میکرد. تصمیم «نیکلای» برای ازدواج با شاهزادهخانم «آلکساندرا فیودوروفنا» که چند هفته قبل از مرگ پدرش عملی شد نیز بر محبوبیت او هیچ نیفزود. «آلکساندرا» بانوی زیبا و جوانی که در آلمان به دنیا آمده و در انگلیس بزرگ شدهبود، نوهی ملکه «ویکتوریا»ی بریتانیا بود.
ضعیفالنفس و بیاراده
از آنجا که همسر جدید تزار خارج از کشور به دنیا آمدهبود، بسیاری از مردمان روسیه (به غلط) چنین میپنداشتند که او از جانودل حامی و پیرو فرهنگ آلمان است. به علاوه اینکه «آلکساندرا» روسی نمیدانست و بهجای کلیسای ارتدوکس روسیه، پیرو کلیسای انگلیس بود. عامل مهم دیگر از نظر مردم روسیه در سالهای آتی، تواناییِ «آلکساندرا» در تحمیل ارادهاش بر شوهر ضعیفالنفس خویش بود. «پل گراب» مینویسد: «بعضی از مردم روسیه او را ذاتاً عصبیمزاج، بزدل، آبزیرکاه، سردمزاج و غیر صمیمی انگاشتند.» همچنین «لئون تروتسکی» نیز در ارزیابیِ شخصیت «آلکساندرا» از اینهم بیرحمتر است: «شاهزادهخانمِ هسهای به مفهوم واقعیِ کلمه مسخّر عفریت استبداد بود. او، تزار سُستعنصر را به انقیاد خویش درآورد و بر او حاکم شد. او حتی بیش از تزار، خواهان حضور در جمع احمقان بود.»
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منابع؛
نیکلاس و الکساندرا؛ روایتی از آخرین رومانوفها و سقوط امپراتوریِ روسیه، دو جلدی، رابرت ماسی، ترجمهی ذبیحالله منصوری
تاریخ انقلاب روسیه، لئون تروتسکی، ترجمهی سعید باستانی
دنیای خصوصی آخرین تزار، پل گراب