طی یک گزارش در دوم اسفندماه ۱۳۵۷ در مورد یهودیان ایران، پس از تغییر نظام حکومتیِ ایران اعلام شد که در جریان انقلاب ایران و از آگوست تا دههی اول ماه فوریهی این سال، ۱۸ هزار یهودیِ ایرانی، وطن را تَرک و بیشتر آنان به اسرائیل و ایالات متحده مهاجرت کردهاند. این مهاجرت بهویژه پس از دیدار یاسر عرفات از ایران و ملاقات صمیمانهی او با آیتالله خمینی، اعدام القانیان و دکتر سیمون فرزامی (روزنامهنگار یهودی) شتاب و وسعت بیشتری به خود گرفت…!
در آن گزارش آمدهبود که در آن تاریخ (فوریهی ۱۹۷۹م) هنوز ۵۰ هزار یهودی در ایران زندگی میکنند، جایی که بیش از ۲۰ قرن در آنجا بودهاند. گزارشهای ۱۸ سال بعد (سال ۱۹۹۷م) حکایت از این داشت که هنوز ۲۰ تا ۳۰ هزار یهودی در ایران بهسر میبرند. در همین گزارشها آمدهبود که یهودیان مهاجر از ایران به اسرائیل، در این کشور به مقامات بالا دست یافته و یهودیانِ ایرانیِ کالیفرنیا، در ردیف ثروتمندان ردیف اول این ایالت هستند. شماری چشمگیر از یهودیان مهاجر از ایران به ایالات متحده، نیویورک را محل زندگی و کسبوکار قرار دادهاند. آماری که در سال ۲۰۱۲م در خارج از ایران انتشار یافت، شمار یهودیان باقیمانده در ایران را نزدیک به ۹ هزار تَن نشان میداد.
همهی آنان که خود یا والدینشان در ایران بهدنیا آمدهاند، تبعهی ایران محسوب میشوند و میتوانند گذرنامهی ایرانی بگیرند یا گذرنامههای پیشین خود را تجدید کنند و کارت ملی بگیرند. آمار سال ۱۳۵۳ (۱۹۷۶م) شمار یهودیان ایران را بهرغم مهاجرت انبوه به اسرائیل در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۶۸م، بیش از ۲۰۰ هزار و حدود ۲۵۰ هزار تَن نشان میداد (پس از آمریکا و اسرائیل، در ردیف سوم)، اما اکثریت در سال انقلاب و در ۶ ماهِ نخست پس از تغییر نظام، تَرک وطن کردند. در اسرائیل، ایرانیان مهاجر را «پارسیم» خطاب میکنند که برخی از آنها به مقامات بالا دست یافتهاند، از جمله موشهکتساو (موسیقصاب) متولد یزد، به ریاستجمهوری اسرائیل و شائول مُفَض (شهرام مُفَضَّضکار) اصفهانیِ متولدِ تهران به سِمَت وزیر دفاع رسید.
یهودیان از پیش از پادشاهی کوروش بزرگ در ایران سکونت داشتند. حمایت ویژه و نیکیهای کوروش به آنان باعث شد که در زمان او به صورت انبوه به ایران مهاجرت کنند. پیش از کوروش، عمدتاً در همدان، پایتخت دولت ایرانیِ ماد زندگی میکردند و از زمان کوروش در همهی شهرها و بهویژه در اصفهان که محلهای بهنام یهودیه وجود داشت میزیستند. اشکانیان نهتنها در ایران، بلکه در اورشلیم و مناطق یهودینشین اطراف آن، از یهودیان در برابر تعرض رومیان حمایت و دفاع میکردند. ساسانیان نیز بهرغم اعلام دین زرتشت بهعنوان دین رسمی ایرانیان، همان روش و سیاست اشکانیان را ادامه دادند. در جریان یورش شمشیرزنانِ «سعد ابیوقاص» و اسلامیشدن ایران، به یهودیان ایرانی آسیب نرسید؛ زیرا که کتاب آسمانی داشتهاند و در قرآن به پیامبر آنان و دین یهود اشاره شدهاست، ولی مجبور به پرداخت جزیه و خراج بودند.
در زمان مغولان هم به یهودیان ایران آسیب نرسید و حتی از میان آنان برای کشور، نخستوزیر انتخاب شد (برای نمونه؛ سعدالدوله). آسیب وارده به یهودیان در دوران دودمان صفویان (بهغیر از دوران پادشاهیِ شاهعباس بزرگ) بود که بهجز مسلمانان شیعه، پیروان مذاهب دیگر را نجس میپنداشتند. از زمان نادرشاه و بهویژه در دوران کریمخان زند، بار دیگر توجه به یهودیان ایرانی به حالت سابق بازگشت و کریمخان آنان را تشویق به تجارت کرد و در ۳ قرن بعد، تفاوتی میان ایرانیان به لحاظ دین نبود، ولی در برخی از شهرها، یهودیان در محلههای خود میزیستند. در زمان زندیه، حتی کلانتر شیراز یک یهودی بود. بیشتر ایرانیان، یهودیان ایرانی را «کلیمی–موسوی» خطاب میکنند؛ زیرا که نمیخواهند بهجز در پیروی از دین، آنان را جدا از خود بدانند.
تصحیح و تکمیل؛ قجرتایم
نگارش و گردآوری؛ نوشیروان کیهانیزاده