احمد شاه؛ روایتی از «زندگیِ احمدشاهانه‌ی ما» در زمان حال! + تصاویر

احمد شاه قاجار هفتمین و آخرین شاه ایران از دودمان قاجار، پسر و جانشین محمدعلی‌شاه قاجار بود که تقریباً ۱۶ سال و سه‌ماه و ۱۷ روز سلطنت کرد، اما در این پُست روایتی متفاوت از خاطرات وی با توجه به زمان حال در ایران را می‌خوانید؛ گویی ما هم مانند او از ایران تبعید شده‌ایم!
احمد شاه
مقدمه‌ای بر روایت زندگیِ احمدشاهانه‌ی ما

«احمد شاه»، شاه جوان‌مرگ، پس از آن‌که از شاهیِ ایران عزل شد (گرچه او خود را عزل‌شدنی نمی‌دانست)، چهار سال و چهار ماه بیش‌تر زنده نماند. در مقایسه با دیگر شهریاران و تاج‌داران ایران، جوان بی‌آزاری بود و در عصر سرآسیمگی، بلاتکلیفی و گذار به تجدد، دیوارش از همه کوتاه‌تر بود. وقتی پاریس بود، خودرو رولزرویسی داشت که با آن در شانزلیزه رفت‌وآمد می‌کرد. خودِ او حکایت بامزه‌ای درباره‌ی این ماشین تعریف می‌کرد؛ می‌گفت در یکی از رمان‌های پلیسی، مردی به قتل رسید و «شرلوک هولمز» را برای کشف راز قتل خبر کردند. «شرلوک» دقایقی جنازه را وارسی کرد و چیزهای زیادی درباره‌ی مقتول گفت، از جمله این‌که گفت: «مقتول زمانی فرد ثروت‌مندی بوده، اما چندسالی‌ است که وضع مالیِ خوبی ندارد، اما آن‌قدر هم مفلس نشده که به نان شبش محتاج باشد…» از «شرلوک» پرسیدند که او، این مسئله را از کجا فهمیده! «شرلوک» پاسخ داد: «لباسی که تَن مقتول است، برای خیاط‌خانه‌ی معروفی است که فقط افراد پولدار می‌توانند از آن خرید کنند، اما لباس برای چندسال پیش است و معلوم است متوفی دیگر استطاعت مالیِ آن را ندارد لباس جدیدی از آن‌جا بخرد، اما آن‌قدر هم مفلس نشده که برای نان شبش همین لباس را هم بفروشد…»

احمد شاه قاجار
گفته می‌شود این آخرین تصویر از احمدشاه قاجار است.
اکنون صدسال از یک تشابه می‌گذرد!

«احمد شاه» خود را با آن جسد مقایسه می‌کرد و می‌گفت: «حکایت من و این رولزرویس همین است. هر کس مرا با این رولزرویس ببیند، می‌فهمد زمانی آن‌قدر ثروت‌مند بوده‌ام که می‌توانسته‌ام رولزرویس بخرم، اما چون رولزرویسم قدیمی است، معلوم است دیگر استطاعت مالی ندارم مدل جدید آن را بگیرم، اما آن‌قدر هم مفلوک نشده‌ام که آن را بفروشم.» امروز این دقیقاً حال و روز بیشتر ما ایرانیان است؛ به‌ویژه طبقه‌ی متوسط که زمانی توانسته بود داراییِ اندکی – آپارتمان و ماشینی و شاید هم خانه‌ای ویلایی برای تعطیلات – به دست آورد. دور از جان شما که این پاره‌نوشته را می‌خوانید، انگار همه‌ی ما مانند آقای مقتول داستان «شرلوک هولمز» یا همین «احمدشاهِ» خودمان شده‌ایم. آنچه «احمد شاه» در مورد خود می‌گفت، این روزها در مورد همه‌ی ما صدق می‌کند. وقتی می‌بینیم کسی ماشین دارد، می‌فهمیم زمانی آن‌قدر پولدار بوده که می‌توانسته ماشین بخرد! اما دیگر استطاعت عوض‌کردن همان ماشین را – حتی اگر پراید باشد – ندارد، اما همین‌که آن ماشین را دارد، یعنی هنوز آن‌قدر مفلس نشده که به‌خاطر هزینه‌ی نگهداریِ ماشین و پُرکردن جیب خالی، همان را هم بفروشد.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  «صاحب الزنج» کسی که هزار سال بعد از «اسپارتاکوس» علیه برده‌داری قیام کرد!
احمد شاه قاجار
رولزرویس سیلور گوست احمدشاه قاجار در کاخ نیاوران

در مورد خانه دیگر حرفی نمی‌زنم که هر متر مربع‌اش، همین حوالیِ جنوب‌شهر (تهران) که من زندگی می‌کنم، قیمت روزلرویس «احمدشاه» شده! البته ماشین و خانه و این‌جور امتعه‌ی لوکس و اشرافی به وجناتِ بنده‌ی میرزابنویسِ رعیت‌زاده که نمی‌خورد؛ راستش را بخواهید چند وقتی است وضع آن جسد داستان «شرلوک هولمز» را حتی در مورد چیزهای پیش‌پاافتاده‌ای مثل اُدکلان دارم! با خودم می‌گویم زمانی آن‌قدر ثروت‌مند بوده‌ام که فلان اُدکلان را می‌خریده‌ام، اما دیگر استطاعت خرید جایگزینش را ندارم، برای همین با تَه‌مانده‌ی اُدکلان، مانند خاکستر مُردگان برخورد می‌کنم. در جایی دور از دسترس اطفال و بزرگسالان می‌گذارم و فقط از دور به آن ادای احترام می‌کنم؛ گاهی هم در آن را باز می‌کنم، کمی شامه پُر می‌کنم. بعد ذکر فاتحه‌ای می‌گذارمش سر جایش.

احمد شاه قاجار
احمدشاه قاجار در سال ۱۲۹۹خ
گویی از ایران تبعید شده‌ایم…

این است که می‌گویم شده‌ایم «ملت احمدشاهی». البته شباهت‌هامان به آن ادای احترام «احمدخان» بیش از این‌هاست. ما هم مانند او از ایران تبعید شده‌ایم، البته با این تفاوت که چون مانند آن ذات اقدس همایونی شاهزاده نبودیم و استطاعت حیات خارج از این مرز پُرگهر و خرید بلیت هواپیما و این‌جور رؤیاهای ملوکانه را نداریم، ترجیح داده‌ایم دوران تبعیدمان را همین‌جا در ایران بگذرانیم و همین‌جا در اندورنیِ آپارتمان اجاره‌ایِ خودمان، قبله‌ی عالم باشیم. شباهت دیگر ما به «احمدجان» این است که او خلع قدرت شده بود، درست عین ما. شباهت دیگرمان به او این است که او دلش را به آن رولزرویس خوش کرده بود، ما هم هر یک دل‌مان را به لکنته‌ای که برای‌مان مانده خوش کرده‌ایم و به زندگی در مرحله‌ی مخلوعِ معزولِ تبعیدیِ بی‌اُدکلان بسنده می‌کنیم. فقط امیدوارم هوس نکنند این بازیِ تاج‌و‌تخت را یک مرحله‌ی دیگر هم پیش ببرند و این‌بار ما را شبیه «مومیاییِ رضاشاه» کنند! پس علی‌الحساب، زنده‌باد زندگیِ احمدشاهانه!

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  «ویلیام هاروی» دانشمندی که اثبات کرد قلب جایگاه خون است نه روح!
احمد شاه قاجار
احمدشاه قاجار در پاریس

نگارش و گردآوری؛ مهدی تدینی، مترجم و پژوهش‌گر در حوز‌ه‌ی تاریخ و اندیشه‌ی سیاسی/اجتماعی

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

5/5 - (5 امتیاز)

یک پاسخ

  1. سلام
    ای کفتی کاکو حق گفتی دمت گرم با این تفسیری که از احمد شاه کردی دمت گرم کاملان درسته همینه. اینم زمانه ما هست. زمانه احمد شاهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *