«معجزه شدهاست! یک تاجر و یک روسپی به یکدیگر چسبیدهاند!» این همان خبر یا شایعهای بود که در ایرانِ دورهی قاجاریه منتشر شد. واکنشها به این خبر متفاوت بود، اما بد نیست دیدگاه تأملبرانگیز ۲ تَن از اهالیِ قلم در همان دوره را بخوانید. «عینالسلطنه» که از نزدیکان دربار در زمان قاجار بوده و خاطرات خود را از زمان «ناصرالدینشاه قاجار» تا «محمدرضاشاه پهلوی» به رشتهی تحریر درآورده، در مورد این خبر و معجزه چنین مینویسد:
اخبار تازهی معجزهای که از «حضرت خامس آلعبا» بیان میکنند، در «باکو» روی داده که به این تفصیل است: شخص تاجری در باکو شب عاشورا در تکیه بوده. مردم مسلمان به حالت آه و ناله بودند. آن شخص بهطور مضحکه و تمسخر، سخنان بیهوده از روی غرور و تهور میگوید و فوراً میرود یک فاحشه را پیدا کرده، با خود میبرد منزل. صبح مردم آن خانه ملاحظه میکنند که شخص تاجر از منزل بیرون نیامد. بعد از مدتی میروند و در اتاق مشاهده میکنند که در حالت دخول بههم چسبیدهاند و هرچه طرفین را گرفته و میکشند، از هم جدا نمیشوند! ۴ روز تمام به آن حالت بودند و مثل سگ قفل شدهبودند. ۲ شب است که تجریش و سایر دهات چراغان کردهاند. شهر تهران چراغان میشود. حقیقت معجزه بزرگیست. اگر شهر تهران را چراغان کنند، دیگر شکی در صدقش نیست…!
![عینالسلطنه](https://dl.qajartime.com/Media/Images/40102/6-1.jpg)
اما واکنش «احمد کسروی» به همین خبر را بخوانید:
این شیوهی ایشان است که «معجزه» سازند و اگر کسی نپذیرفت، به آزارش کوشند. در اندیشهی آنان هرچه دربارهی امامان گفتهشود، باید پذیرفت! تاکنون بارها این دروغ را به میان انداختهاند: «روز عاشورا یا فلانشبِ قتل، فلان مَرد که با همان زن درآمیختهبود، بههم چسبیده و جدا نمیشوند!» این را کوششی در راه کیش خود میپندارند که چنین دروغهایی را بسازند و پراکنده سازند. آنچه من به یاد میدارم، یکبار این دروغ را در محرم، در باکو به میان انداختند. «حاجی رضا نامی» با یک زن روسی در روز عاشورا درآمیخته و هر ۲ بههم چسبیدهاند! شیعیان بههمدیگر مژده میدادند و داستان را با پَر و بال بیشتری باز میگفتند. این دروغ را چندان پراکنده ساختند که در روزنامهها نوشته شد و گروه انبوهی در برابر بیمارستان گرد آمدند و هرچه گفتهمیشد که دروغ است و چنان چیزی نبوده، باور نمیکردند! بدتر از همه این میبود که بیشتر کسانی که از جلوی بیمارستان بازمیگشتند، اگر کسی میپرسید؟! میگفتند: «آری! بودهاست! من خودم دیدم!» دروغی به این آشکاری را میگفتند و شرمنده نمیشدند. بیشرمها میگویند نشر فضایل ائمهست و اگر باعث استحکام عقیدهی عوام باشد، مستحسن (نیکو و پسندیده) است.
![احمد کسروی](https://dl.qajartime.com/Media/Images/40102/6-2.jpg)
تنها فرق این ۲ تَن این بود که «احمد کسروی» جرأت استفاده از عقل خود را داشت…!
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم