چشم انسان از دیدگاه خشک آناتومیک و فیزیولوژیک، تنها ابزاری اپتیک برای تماشای پیرامون ما هستند، اما چشمها در انسان، پنجرهای بهسوی روح او هم هستند. کار چشمها فراتر از تماشاست. از این پنجره، عشق و نفرت، امید و ترس و یأس، میتواند درک شود. در این پست میخواهیم با درج تعدادی عکس مهم تاریخی و تمرکز به نقش چشم، برای درک ماهیت و حالوهوای صحنه، بیشتر روی سطور بالا تأکید کنیم.
این عکسی تاریخی از یک سرباز درگیر در جنگ جهانی اول در میانهی سپتامبر سال ۱۹۱۶م است. او بهخاطر دیدن صحنههای ناگوار با صدای هولناک در جنگ، دچار شوک سنگر شدهبود. این اصطلاحی بود که در آنزمان رواج داشت؛ چرا که تصور میکردند و روزها و هفتهها و گاههای ماههای طولانی، زندگی در سنگرهای حفرشده در زمین، در این پدیده مؤثر هستند. این روزها ما از اصطلاح روانپزشکیِ PTSD با اختلال تنش بعد از تروما، برای این مشکل روانی استفاده میکنیم.
پدر «بیبی عایشه»ی ۱۸ ساله، هنگامی که ۱۲ ساله بود، قرار گذاشتهبود که او را به یک جنگجوی طالبانی بدهد. یکی از اعضای خانوادهی پدر عایشه، یکی از اقوام جنگجوی طالبانی را کشتهبود و حالا او مطابق یک سنت عجیب، باید به همسریِ یکی از اعضای خانوادهی مقتول درمیآمد. در ۱۴ سالگی ازدواج کرد و از همان زمان مورد اذیت و آزار قرار گرفت. در ۱۸ سالگی فرار کرد، اما پلیس دستگیرش کرد و او را بازگرداند. برای انتقام فرار، شوهر و پدرشوهر و سه عضو دیگر خانواده، او را به کوه بردند و بینی و گوشهایش را بُریدند و رهایش کردند تا بمیرد. عایشه توسط کارگرانی که برای ارتش امریکا کار میکردند نجات دادهشد و تصویر چهرهی او روی جلد مجلات و نشریات معروفش کرد و تبدیل شد به نماد مظلومیت زنان افغانستان.
در اینجا عکس مشهور این جراح قلب را میبینیم که بعد از یک عمل پیوند قلب ۲۳ ساعته خستهست، اما از کاری که کرده خشنود است. روی صندلی نشسته و دستیارش در گوشهی تصویر روی زمین استراحت میکند.
این عکس در اردوگاه یهودیها در اوکراین در سال ۱۹۴۱م گرفتهشد و بعدها از آلبوم خصوصیِ یک سرباز آلمانی پیدا شد. پشت عکس نوشته شدهبود: «آخرین یهودیِ اردوگاه Vinnitsa»
پسر ۸ سالهی سوری، در حال سیگارکشیدن و حمل یک اسلحهی کلاشنیکف در حومهی شهر حلب.
این سرباز آلمانی تنها و تنها ۱۵ سال داشت. نامش «هانس گئورک هنکه» بود. او توسط واحد نهم ارتش آمریکا در رشتنباخ در تاریخ سوم آوریل سال ۱۹۴۵م دستگیر شد. هانس یکی از اعضای نیروی هوایی آلمان، موسوم به «لوفت وافه» بود. پدر او در سال ۱۹۳۸م و مادرش در سال ۱۹۴۴م مُردهبود و هانس برای اینکه سرپناهی برای خود داشتهباشد، به «لوفت وافه» پیوستهبود. شاید او بهجای گریه در این صحنه، باید خوشحال میبود که به چنگ روسها نیفتادهاست! نظر شما چیست؟
این حالت صورت و چشمهای «هارولد ویتلز» است؛ وقتی که برای اولینبار توسط یک سمعک، توانست صداهای پیرامون خود را بشنود. او از بدو تولد کمشنوا بود.
در اینجا سرباز آلمانیِ شکستخورده در نبرد استالینگراد و سرباز فاتح ارتش سرخ شوروی را میبینیم. نزدیک به دو میلیون سرباز آلمانی و روسی در جریان این نبرد کشتهشدند.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
پینوشت؛ البته بزرگواران، در مورد چشم انسان، این برداشت نگارندهست! شما هم میتوانید با دیدن هر تصویر، از چشم انسان، برداشت خود را بیان کنید.