در شهریورماه سال ۱۳۲۰خ؛ یعنی ۶۵ روز پس از حملهی آلمان به شوروی، متفقین با وجود اعلام بیطرفیِ ایران، از شمال و جنوب به ایران حمله کردند. هر چند دلیل این حمله حضور عناصر آلمانی در ایران عنوان شدهبود، اما عموم تحلیلگران و مورخین بر این اتفاق نظر دارند که رساندن آذوقه، اسلحه و مهمات به شوروی، عامل اصلیِ اشغال خاک ایران بود. از آنجا که در آن زمان هنوز مسیر دریایی تا خلیجفارس در کنترل نیروی دریاییِ بریتانیا بود و راههای جادهای و راهآهن ایران نیز از جنوب تا شمال به تازگی به کمک مهندسان آلمانی ساخته شدهبود، این انتخاب برای متفقین گزینهی مطلوب بود. به علاوه اینکه آنها میتوانستند از ارزاق و آذوقهی مردم ایران هم برای کمک به جبههی شوروی استفاده کنند؛ اقدامی که به بحران و قحطی در ایران منجر شد.
«چرچیل» بعدها در این مورد نوشت:
«از یکطرف لزوم ارسال انواع و اقسام ساز و برگ و مهمات برای شوروی و اشکالات روزافزون راه اقیانوس منجمد شمالی و نقشههای استراتژیکیِ متفقین در آینده، از طرف دیگر بیش از پیش ما را بر آن داشت که اقدامی فوری برای استفادهی کامل از ایران به منظور ارتباط با شوروی انجام دهیم. چاههای نفت ایران به منزلهی عاملی مهم در جنگ بهشمار میرفت. عدهی کثیری از آلمانیها در تهران استقرار یافته و جبههی آلمان در ایران روز به روز بهتر میشد! بنابراین ما از موقعیت استفاده کرده و بر آن شدیم که به روسها دست اتحاد بدهیم و به اتفاق به ایران لشکرکشی کنیم. نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سرِ راه را اشغال کردند و به سمت تهران آمدند. ارتش ایران نیز متلاشی شد…!»
حضور جاسوسان آلمانی در ایران نیز دروغی بزرگ و بهانهای برای اشغال ایران بود. در لابهلای اسناد تعهد ایران به اصل بیطرفی را میتوان دریافت. شهربانی و وزارت خارجه، سفارتخانهها و نمایندگیهای دول محور و متفقین در ایران را زیر نظر داشتند. در یک سند گزارش شده که وابستهی نظامیِ آلمان در شوروی دوبار به بندر پهلوی سفر میکند و گزارش آن به نظر «رضاشاه» میرسد و او به سرعت واکنش نشان داده و میگوید: «این، اینجا چهکار دارد؟! چرا دوباره آمده؟!» و به وزارت خارجه دستور میدهد که دیگر به آن شخص روادید ندهند. یا در مورد دیگری کنسولگریِ انگلیس در کرمانشاه عکسهایی در مورد پیروزیهای ارتش بریتانیا در مقابل ایتالیا به نمایش میگذارد و شاه بلافاصله آن را نقض میکند که کنسولگریِ بریتانیا در کرمانشاه نمایندگیِ عکس را برچیند. یا اینکه آلمانها میخواستند فیلمی را در ایران در خصوص پیروزیهای ارتش آلمان در لهستان به نمایش بگذارند که شاه آن را نقض بیطرفیِ دانسته و از اکران آن جلوگیری به عمل آورد. شاه در تمام دوران شروع جنگ جهانی دوم تا اشغال ایران، تأکید به حفظ اصل بیطرفی داشته و با قاطعیت تمام آن را اعمال میکردهاست.
فردای اشغال ایران، هیئت وزیران در حضور شاه در کاخ سعدآباد تشکیل جلسه دادند و شاه در این جلسه اعلام کرد که تصمیم دارد تا در دولت تغییراتی صورت دهد. بر این اساس، «محمدعلی فروغی» را به نخستوزیری منصوب و او را مأمور کرد تا با انگلیس و شوروی مذاکره کند، اما شرط متفقین کناررفتن «رضاشاه» از قدرت بود. سرانجام «رضاشاه» ناچار به استعفا شد و توسط بریتانیاییها به آفریقای جنوبی و سپس جزیرهی موریس تبعید شد و سلطنت به پسر و ولیعهد او «محمدرضا» منتقل شد. نیروهای متفقین نیز تا پایان جنگ جهانی بخشهایی از ایران را تحت اشغال خود داشتند. بنا به برخی گزارشات تاریخی در مدت اشغال ایران بیش از ۴ میلیون تُن مواد غذایی و آذوقه از راههای ایران برای شوروی ارسال شد. این رقم اقلام خوراکی، کنسروهای وارداتی از بنادر جنوبی و گندم، حبوبات و گوشت و برنج تولید ایران را شامل میشد. نیروی کار ایرانی برای تهیهی تدارکات ارتشهای درگیر در جنگ با نازلترین دستمزد به کار گرفتهشدند. منابع نفتیِ کشور غارت شد و بحران غذایی در کشور به اوج خود رسید. نکتهی مهم دیگری را نباید فراموش کرد؛ از فردای خروج «رضاشاه» از کشور، دورهی «رضاشاهزدایی» توسط دولتمردان آغاز شد و از این راه خاصه کدورت از خاطر و خشم از دل روحانیون بیرون آوردند که پیشتر در پستی جداگانه در پیج اینستاگرام و وبسایت قجرتایم به آن پرداختهایم.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
«کلیپی کمتر دیده شده از اشغال ایران توسط نیروهای متفقین»
«کلیپی کمتر دیده شده از اشغال ایران توسط نیروهای متفقین»