امیرکبیر برای اجرای نقشههای اصلاحیِ خود در ایران، از نفوذ روحانیان کاست. او بر این بود که با اقتدار نامحدود و مداخلههای آنها، هیچ اصلاحی سر نمیگیرد و کشور را به نابودی میکشند. امیر به استیونس؛ قنسول انگلیس در تبریز گفتهبود: «دولت عثمانی وقتی توانست به احیاء خود بپردازد که تسلط ملاها را درهم شکست…!»
یکی از علل مخالفت شدید امیرکبیر با روحانیان، نفعپرستی و رابطهی آنها با سفارتخانههای خارجی بود. بنابر گزارش وزیرمختار انگلیس در تهران، میرزا ابوالقاسم؛ امامجمعهی تهران که از یکطرف از امپراتور روس هدایای قیمتی میپذیرفت، و از طرف دیگر به پالمرستون؛ وزیر خارجهی انگلیس نامهی ارادتمندانه مینوشت، مورد خشم و عتاب امیرکبیر قرار گرفت، و در مقابل وساطت وزیرمختار انگلیس به او ابلاغ کرد: «یا باید در مقابل بهانهجوییها و دخالتها ایستادگی کنم، یا از حکومت دست بردارم! این، محض امام جمعه نیست، اساساً همهی آخوندها میخواهند در امور مملکتی و دنیوی دخالت کنند و این بهجز ویرانی سرانجامی ندارد…!»
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منبع؛ امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت، انتشارات خوارزمی
پینوشت؛ درسهای قائممقام فراهانی (میرزا ابوالقاسم) را فراموش نکردهبود. میرزا تقیخان فراهانی (امیرکبیر) همیشه از قائممقام به عنوان «مولای من قائممقام» یاد میکرد. یکی را خفه کردند و دیگری را رگ زدند… یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد…
یک پاسخ
چنین حرفهای راستی نشنیده بودم😃 همه تقصیر ها زیر سر فارسهای بیچاره