تعزیه و عزاداری در زمان قاجار؛ بهخصوص در دوران پادشاهیِ ناصرالدینشاه قاجار، برگزاریِ مراسمات مذهبی به اوج خود رسید. میرزا تقیخان امیرکبیر در براندازیِ این مراسمات بسیار کوشید، اما پس از قتل وی، تقریباً تمام دستآوردهایش بر باد رفت. افراط در برگزاریِ این مراسمات، باعث ترویج خرافات و عقبماندگیِ هولناکی شدهبود که فریاد روشنفکران را نیز درآورد. در این پست؛ یکنمونه از نمایشنامههای خرافیِ تعزیه و سپس نظر میرزا فتحعلی آخوندزاده را میخوانید.
به نوشتهی اعتمادالسلطنه؛ شخص ناصرالدینشاه به تعزیه علاقهای خاص داشت و این باعث فراوانیِ تکیهها و نوشتهشدن انواع تعزیههایی شد که در اوایل، حتی از سفرای خارجی نیز برای حضور آنها در مراسم تعزیه و عزاداری دعوت میشد. یکی از جالبترین سناریوی این تعزیهها داستان اسلامآوردن رستم زال بهدست علیبن ابیطالب است! چنین ترکیبی با همهی غیرمنطقیبودن آن از دیدگاه مکتب تعزیه ضروری بودهاست؛ زیرا که از یکطرف رستم قهرمانیست که قرنهاست در دل مردم ایران جای دارد و از او نمیتوان گذشت، از طرف دیگر مسلماننبودن او مایهی دردسر مؤمنین است، و تنها پهلوانی که میتواند او را به زمین بزند و وادار به اسلامآوردن کند، علی خیبرگیر است.
بدینجهت در این سناریو، رستم گرز معروف خود را برمیدارد و بر اسبش (رخش) سوار میشود و به عزم دیدار سلیمان پیغمبر که وصف قدرتش عالمگیر شدهاست، برای دستوپنجه نرمکردن با او به راه میافتد. در گردنهی کوهی با جوانی خوشچهره برخورد میکند که از جهت مقابل در حرکت است و بر سر اینکه کدام زودتر از تنگه بگذرند، میان آنها گفتگو در میگیرد که منجر به پیادهشدن و کُشتیگرفتن آن دو میشود، ولی رستم از بامداد تا نیمروز با هیچ شگردی موفق به زمینزدن این مسافر که همان امامعلیست نمیشود. بعد از نیمروز که نوبت به علی میرسد، وی با دو انگشت کمر رستم را میگیرد و به آسمان پرتابش میکند، و در آسمان اول ملائک به امر على او را وسط زمین و آسمان معلق نگه میدارند.
در این موقع، آن حضرت بدو میگوید که یا ادای شهادت کند و مسلمان شود، یا از سر چنان بر زمین خورد که بدنش هزارتکه شود. رستم امان میخواهد و اسلام میآورد. از آن پس همهی کارهای رستم رنگ و بوی مسلمانی میگیرد، و هنگام فرودآوردن گرز بر سر حریفان خود «یاعلی» میگوید و وقتیکه کُشتیِ او با اکوان دیو به درازا میکشد، به او میگوید: ای نسناس! وقت نماز من است، مهلت بده که دو رکعت نماز بخوانم و برگردم! در روایتی دیگر اضافه شدهاست که رستم در قعر چاه خود در خواب رفته است تا به هنگام ظهور امام قائم بیدار شود و در رکاب آن حضرت شمشیر بزند.
آخوندزاده؛ منتقد معروف در مقام انتقاد از همین مراسم و اوضاع اجتماعیِ آندوران و روش ارتجاعیِ طبقهی روحانیان در مورد تعزیه و عزاداری مینویسد:
علمای ما بهجای اینکه ملت را از اعتقادهای پوچ برهانند و آنان را تشویق کنند که مریضخانه بسازند و مدارس عالیه به جهت علم طب و حکمت و شیمی و سایر علوم با منفعت بنا نموده، ملت را از نکبت جهالت خلاص کرده، به روشناییِ علم و بصیرت داخل سازند، به اعمال بیفایدهی ناپسند ترغیبشان میکنند. بساط تعزیه و عزاداری از آن جمله است! بنای تعزیه را در روزگاری، دیلمیان و صفویان به اقتضای سیاست رواج دادند. آن سبب، حال از میان رفته، اما به هرکجا میروی، تعزیه برپاست، مگر مصیبت و درد خودِ آدم کم است که با نقل گزارش هزارساله اوقات خود را دائماً تلخ بکنند و به جهت این عمل بیفایده، از کسبوکار بازمانند…؟!
از این تعزیهداری اصلاً نه برای تو فایدهایست، نه به جهت امام. وقت خود را به کارهای عظیم صرف کن. ببین خلق عالم چه ترقیاتی میکنند. آخر تو نیز حرکتی کن و قدمی به عالم پیشرفت و تکامل بگذار. میپرسم حاصل محبت مُردگان این قوم بیگانه نسبت به اهل ایران چهچیز است؟! بزرگان این قوم بیگانه مادام که درحال حیات بودند، خودشان ایران را ویران کردند، حالا که مُردهاند و خاک شدهاند، اهل ایران به واسطهی ارادت به ایشان مبتلای انواع مصایب هستند. آیا از ترس علما و از واهمهی عوام میتوانی که دهان باز کرده، بگویی: ای بیچارهی خلق، تعزیه میداری، بر سر و سینه میکوبی، به هر صورت امام راضیست که به تَن و بدن خود خنجر فرو کنی؟!
عالمان و واعظانی هستند که با تعلیم و تلقین خود، کامرانی را از مردم گرفتهاند و نمیگذارند عوام بیچاره از نعمات الهی برخوردار گردند. نغمهپردازی مکن حرام است، به نغمات گوش مکن حرام است. تئاتر و تماشاخانه مساز حرام است. به تئاتر مرو حرام است. رقص مکن مکروه است. ساز مزن و به ساز گوش مکن حرام است. شطرنج و نرد مباز حرام است. خبر ندارد که اگر آن کارها در حد اعتدال باشد، به ذهن جلا میدهد و جوهر عقل را زیاد میکند. کنارهجویی از عوامل فرح و سُرور، حواس را معطل و عقل را مکدر میکند. شما باید از علم طبیعت مطلع بشوید تا حقیقت این اشیاء را بفهمید. اگر حرامکردن این لذایذ در دنیا موجب ترقیات میشد، زاهد بایستی دانشمندترینِ مردم باشد، و حال آنکه کودن و ابله زمانه است…!
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منابع؛
روزنامهی خاطرات اعتمادالسلطنه، افشار، انتشارات امیرکبیر
کتاب تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، راوندی، انتشارات نگاه
کتاب اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده، آدمیت، انتشارات خوارزمی