در تاریخ ۱۵ جولای ۱۸۳۴م دادگاههای تفتیش عقاید (انکیزیسیون) بهطور رسمی پس از ۳۵۶ سال در اسپانیا بستهشدند؛ اما چرا این خبر در تاریخ مهم است؟ در واقع دستگاه «تفتیش عقاید» اولینبار در فرانسه پا گرفت، اما این اسپانیاییها بودند که آن را تقویت کردند و توسعه دادند. قرن شانزدهم میلادی اوج فعالیت و حتی قدرتنماییِ این دستگاه بود و حوزهی کار آن به مستعمرات اسپانیا هم رسید. برای مثال در سال ۱۵۳۶م، نخستین دادگاه تفتیش عقاید در مکزیک شروع به کار کرد تا «گوسفندان آواره را به آغل کلیسا» بازگرداند!
دستگاه «تفتیش عقاید» کوشید طیِ چندین قرن اذهان میلیونها نفر از مردم را با استفاده از آنچه ما امروزه نهایت اشکال سنگدلی میدانیم، کنترل کند. شاید صدها هزار نفر از مردم به چنگ «ادارهی مقدس» افتادند. تاریخ «تفتیش عقاید» را میتوان یک منبع امید دانست؛ چرا که به قول تاریخدان «برنارد همیلتون»، نشان میدهد که ایمان و عقیدهی اجباری، ناممکن است. دستگاه «تفتیش عقاید» توانست که در محدودهای، همانندی و تعبد ظاهری را تحمیل کند، اما هرگز موفق نشد تا یک جهان مسیحیِ یکپارچه با یک عقیدهی واحد (که هدفش بود) به وجود آورد. تاریخ آن شکست، بخش باارزشی از تجربهی اروپای غربی را تشکیل میدهد.
از سوی دیگر، شاید درسهای کمترِ خوشبینانهای از مطالعهی تاریخ «تفتیش عقاید» حاصل آید. انسانها، به فرض داشتن تواناییِ اعمال قدرت بر دیگران، در اعمال خود کمتر خویشتنداری نشان دادهاند. دستگاه «تفتیش عقاید» مایل بود انسانهایی را که اندیشه و اعتقادشان آنگونه نبود که صاحبان قدرت میخواستند، به چوبهی دار و مرگ ببندد و بسوزاند. در این زمینه، کلام موجز فیلسوف بزرگ کاتولیک انگلیسی «لرد آکتون» میتواند روشنیبخش باشد: «قدرت به فساد تمایل دارد و قدرت مطلق، مطلقاً فاسد میکند.» با در نظر گرفتن این عقیده، شاید بتوان گفت که تاریخ «تفتیش عقاید» به هیچوجه نوعی کجروی یا ناهنجاری نیست، بلکه شاید فقط نمونهی دیگری باشد از کسانی که میکوشند تا برای تحمیل عقاید خود بر دیگران به زور و وحشیگری متوسل شوند، و شاید نمونهی آشکار دیگری باشد از سرشت انسانها.
تاریخنگار رومی «تاسیتوس» گزارشی شگرف از نحوهی رفتار امپراتور «نرون» با مسیحیان پس از آتشسوزیِ بزرگ رم در سال ۶۴م برجا گذاشتهاست: «آنها را، در حالی که در پوست حیوانات وحشی کردهبودند، سگها تکهپاره میکردند، یا به صلیب میکشیدند، یا داخل مشعلها میکردند تا پس از تاریکی بهجای چراغ روشن کنند. «نرون» باغهایش را برای نمایش باشکوه آماده کرد، و نمایشها را در سیرک به اجرا درآورد، که در آن با جمعیت درآمیخت یا در هیئت یک ارابهران در ارابه ایستاد.» نوادگان همان مسیحیانی که در مشعلهای انسانی به آتش کشیدهشدند، هزارسال بعد با کسانی که کلیسا را به زیر سؤال بردند، به همان طریق رفتار کردند. نمایشی که «نرون» برپا کرد، با کار مُفتشانی که در تابستان سال ۱۶۸۰م برای مردم مادرید نمای باشکوه اجرای احکام را به صحنه آورند، هیچ تفاوتی ندارد.
تاریخدان «ویلیم هریس رول» در سال ۱۸۵۲م نامهای دریافت کرد از دوستی در ارتش ایتالیا که به هنگام گشودن درهای یک زندان انکیزیسیون بهروی مردم در آنجا حاضر بود. «رول» در کتاب خود بهنام «تاریخ تفتیش عقاید» بخشی از آن نامه را چنین نقل میکند:
«محکوم را در حوضچهای از آب آهک فرو میکردند (مادهای به شدت خورنده که گوشت قربانیان را در خود حل میکرد!) و به تدریج تا گردن آنها را احاطه میکرد یا زندهزنده به دُورشان دیوار میکشید. این شکنجه و عذاب، بسیار شدید اما آهسته بود. همینطوری که آهک بالا و بالاتر میآمد، تنفس قربانیان رفتهرفته دردناک میشد و بهخاطر عذابِ ناشی از تنگیِ نفس، به وحشتناکترین و دردناکترین شکلی جان میباختند. گاهی پس از مرگ، سرشان را از بدن جدا میکردند و به داخل گودیهایی که در آهک ایجاد شدهبود میانداختند.»
اما در نهایت، دستگاه «تفتیش عقاید» شکست خورد. شبکهی گستردهی ادارات، زندانها، خبرچینها و مأموران آن دیگر وجود ندارد. در ادامه تصاویری مختلف مربوط به انکیزیسیون در قرون وسطی را مشاهده میکنید.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم