امروز سالروز درگذشت یکی از جلادترین دیکتاتورهای منطقه «حافظ اسد» است؛ کسی که در سال ۱۹۷۰ میلادی با کودتای حزب بعث سوریه به قدرت رسید و «رئیسجمهور مادامالعمر» شد! البته که پیش از کودتا لوازم آن را در دورهی ستوانی خود با جذب مستضعفین علوی در ارتش و دستگاههای امنیتی آماده کرده بود! پس از تشکیل یک ارتش ۲۵ هزار نفرهی شخصی برای محافظت از خانوادهاش در برابر کودتای احتمالی دیگر، قوانینی وضع کرد که مجلس، کابینهی دولت و قوهی قضائیه هر سه باید از شخص رئیسجمهور تبعیت میکردند.
طبیعی است که در تک حزبی کردن مملکت کوشید و رقیب جدیاش در این بازی اخوانالمسلمین بود. حتی در سال ۱۹۸۰ از یک سوءقصد جان سالم به در برد؛ بدین شکل که دو نارنجک جلوی پای او انداختند، اولی را با پا دور کرد و یکی از اطرافیانش را روی دومی هل داد! همان روز قول «انتقامی سخت» داد و پای قول خود ماند. فردای روز ترور یک واحد نظامی به فرماندهی رفعت، برادر حافظ، به زندان «تدمر» رفت و حدود هزار زندانی سیاسی نزدیک به اخوان را که در حال گذراندن محکومیت خود بودند و نقشی در ترور نافرجام اسد نداشتند، به قتل رساندند!
دو هفته بعد قانونی تصویب شد که عضویت در هر حزبی غیر از بعث حکم اعدام بهدنبال داشت! پس از آن درگیریهای که به نام «دورهی اتفاقات» در سوریه یاد میشود، شروع شد و قتل عام هولناک شهر «حما»، «حلب» و «جسرالشغور» را به دنبال داشت. اسد از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۲ با تمام قوای خود مثل توپخانه، بالگردها و… به مردم بی پناه حمله میکرد. قربانیان این دوره را از ۱۷ هزار تا ۴۰ هزار تخمین میزنند؛ اما حقیقت این است که که هیچ اطلاعاتی درستی از این قتلعام بر جای نماند؛ اما بازماندگان هنوز به یاد دارند که جنازهها را کجا چال کردند و رویش را با غلتک صاف کردند، زیر ساختمان هتل ۵ ستاره آفامیا! زیر بازار و میدان ترهبار و …!
مردم «جسرالشغور» به یاد دارند که چطور پیرزنان مسلمان را لخت مادرزاد کردند و در خیابان میکشیدند! انتقام نظام از مخالفینش، حتی آنهایی که مرده بودند، به قدری وحشیانه بود که ساکنین «حما» جرات نکردند بر جنازهها نماز بخوانند! سوریها پچپچ کنان میگفتند: «ارواح حما میان زندگان راه میروند، بیآنکه انتقامشان گرفته شده باشد.» جلاد در روز ۱۰ ژوئن در ۲۰۰۰ بر اثر سکته قلبی درگذشت و پسرش به عنوان دیکتاتوری بعدی توسط حزب بعث انتخاب شد. پس از مرگش دولت پرترههایی از مادر او را تولید کرد، در حالی که هالهی نور او را دربر گرفته بود. البته این پروپاگاندا روال عادی در تمام سیستمهای استبدادیست؛ تصاویر بزرگ غرق در نور از رهبران که در مکانهای عمومی قرار داده میشد و بچههایی را که در مدارس مجبور میکردند اشعار متملقانهای در مدح جلاد بخوانند! معلمها میبایستی هر درس را با سرود «رهبر جاودانه ما حافظ اسد» آغاز کنند و…
نگارش و گردآوری: قجرتایم