امروز سالروز درگذشت «راینهارت هایدریش» است! اولین لقبش را در نوجوانی گرفت. بدن استخوانی، قد بلند و صدای نازک کافی بود که همکلاسیهایش او را «عصای موسی» خطاب کنند، اما «مردی با قلبی آهنین»؛ شاید این بهترین لقبی بود که توسط «آدولف هیتلر» به او داده شد. پدرش «ریشارد برنو هایدریش» موسیقیدان و خوانندهی اُپرا بود و مادرش هم پیانیستی مجرب؛ شاید به همین علت بود که «راینهارت» قبل از رسیدن کامل به قدرت تکلم، به ویولن تسلط یافت! «راینهارت هایدریش» از لحظهی تولد در هفتم مارس ۱۹۰۴م غرق در موسیقی شد و حتی این اسم را پدر و مادرش از نقش اول نمایش اُپرای خود برداشتند؛ «قهرمانی که با ظالم میجنگید!»
اما دست سرنوشت «راینهارت» را تبدیل به یکی از مخوفترین شخصیتهای امنیتیِ تاریخ بشر کرد! او در سال ۱۹۳۱م؛ یعنی سه سال پیش از رسیدن «آدولف هیتلر» به قدرت، به حزب نازی پیوست و معاون «هاینریش هیملر» فرماندهی اساس شد! کمکم در این پُست استعداد نشان داد و توانست با کمک فرماندهاش و بنیانگذاری و ارتقای دستگاههای امنیتی مانند دایرهی اطلاعاتیِ اسدی (اجراکنندگان فرمان شب و مه که به دستگیری و ناپدیدکردن مخالفین میپرداخت) و سازمان کشتار مخوف آینزاتسگروپن (جوخههای سیار کشتار اساس، که مسئول قتلعام بیش از یکمیلیون غیر نظامی هستند) و… خفقان و اختناق هولناکی را در سرتاسر قلمروِ رایش سوم حکمفرما کند.
او یکی از سازماندهندگان عملیات «شب بلورین» در ۹ و ۱۰ نوامبر ۱۹۳۸م بود که طیِ آن به شکل هماهنگ به یهودیان در «لایپزیگ» و دیگر شهرهای آلمان و بخشهایی از اتریش حمله شد. این حمله توسط نیروهای اسآ صورت پذیرفت. همچنین یکی از طراحان عملیات «پرچم دروغین» بود که بهانهی کافی برای آغاز تهاجم به لهستان را به «آدولف هیتلر» داد. «راینهارت» در اواخر سپتامبر ۱۹۴۱م بهعنوان معاون فرماندار رایش در «بوهم و موراویا» (بخشی از چکسلواکی) منصوب شد و کنترل آن قلمرو را به عهده گرفت و البته که حکومتِ خود را با رعب و وحشت آغاز کرد؛ بدینصورت که در روزهای اول ورود به «پراگ» حدود ۱۵۰ زندانی را اعدام کرد و برای همین اعمال خشونت عریان هم بود که لقب «قصاب پراگ» را از تاریخ گرفت.
سرانجام در تاریخ ۲۷ مِی ۱۹۴۲م هایدریش توسط دو افسر آموزشدیده در بریتانیا بهنامهای «یان کوبیش» و «یوزف گابچیک» در «پراگ» ترور شد و چند روز بعد در روزی چون امروز (چهارم ژوئن) از جراحات همین عملیات جان باخت! چند روز بعد از مرگ و تشییعجنازهی مفصل (نمایش اقتدار و حماسهی حضور و…) که در فیلم میبینید، انتقامی هم گرفتهشد؛ بدینصورت که به تلافیِ خون «هایدریش»، تمام مردان غیر نظامیِ ۱۴ سال به بالا در دو روستای «لیدیسه» و «لژاکی» قتلعام و زنان به اردوگاههای کار اجباری منتقل شدند.
اما در پردهی آخر اُپرای «آمین»، قهرمانش «راینهارت»، در حال جاندادن فریاد میکشد: «خداوند به همهی ما رحم کند.» اما بهنظر آن شخصی که وامدار نام قهرمان آن اُپرا بود، چه در زندگی و چه در هنگام مرگ، سزاوار رحم خداوند قصه نبود؛ چرا که در واقعیت خود، تبدیل به خدایی «بیرحم» شد! در بخش پایانی بد نیست تصاویری مختلف و تأملبرانگیز از «راینهارت هایدریش» را مشاهده کنید.
فیلمی تأملبرانگیز از تشییعجنازهی «راینهارت هایدریش»
نگارش و گرداوری؛ قجرتایم