قلم سرنوشت؛ عیش و عزا، ۱۶ از ۲۵
نویسنده قول و قرار ازدواج را با مادرِ فاطمه درمیان میگذارد و بالاخره این وصلت سر میگیرد. پس از عقد، طی قرارهایی که با همسرش به گردش میروند، گفتوگویی بینشان رد و بدل میشود که نویسنده را دلچرکین میکند، منتها کار از کار گذشتهاست. حال نوبت جشن و مراسم عروسی است که آنهم چندان بیدردسر نیست…!